• سه‌شنبه / ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ / ۱۰:۲۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1403121409615
  • خبرنگار : 71573

در گفت‌وگو با مزدک بلوری مطرح شد

چالش‌ها و آسیب‌های بازار ترجمه

چالش‌ها و آسیب‌های بازار ترجمه

مزدک بلوری یکی از آسیب‌های بزرگ ترجمه را ورود آسان به آن عنوان می‌کند و می‌گوید: هرکسی خودش را محق می‌­داند که کتابی ترجمه‌ کند؛ هر فردی با خرده‌سوادی در زبان مبدا و بدون تسلط کافی در فارسی‌­نویسی و مسائل ترجمه دست به ترجمۀ اثری می­‌زند.

به گزارش ایسنا، جایزه ابوالحسن نجفی برای انتخاب بهترین ترجمه‌ رمان و مجموعه‌داستان کوتاه پایه‌گذاری شده و «هم‌نوایی در پاییز» نوشته باربارا پیم با ترجمه مزدک بلوری به عنوان برگزیده هشتمین دوره این رویداد ادبی انتخاب شده است. به این مناسبت با مزدک بلوری، مترجم و استاد دانشگاه گفت‌وگویی مکتوب درباره ترجمه ادبی و چالش‌های آن داشته‌ایم.

مشروح گفت‌وگوی مکتوب ایسنا با مزدک بلوری در پی می‌آید: 

با گذراندن چند واحد درسی، نمی‌توان مترجم ادبی شد

اختصاص جایزۀ ادبی برای ترجمه چه تأثیری بر وضعیت ترجمه در کشورمان می‌­تواند داشته باشد و یا چه نقشی می‌­تواند در این زمینه ایفا کند؟

ساماندهی به وضعیت ترجمه، اگر منظورتان بحث کیفی ترجمه است، در درجۀ اول در گروی آموزش صحیح به مترجمان و دوستداران حرفۀ ترجمه است. دانشگاه‌­ها و مؤسسات آموزشی در این زمینه نقش مهمی می­‌توانند ایفا کنند. این آموزش می‌­تواند بر جنبه‌­های فنی ترجمۀ ادبی، از رعایت سبک در ترجمه تا پیدا کردن زبان و لحن مناسب برای هر اثر و مسائلی مثل ترجمۀ عناصر فرهنگی یا گویش و امثال این‌­ها و ویرایش فارسی و درست‌­نویسی متمرکز باشد. همچنین می‌­تواند دانشجویان ترجمه را با مسائل بازار ترجمه یا ابعاد حقوقی حرفۀ مترجمی مثلاً در عقد قراردادها آشنا کند. البته منظورم این نیست که بعد از چنین آموزش‌­هایی، مثلاً بعد از گذراندن تعدادی واحد درسی در دانشگاه، می‌توان مترجم ادبی شد. این چیزی است که مستلزم سال­‌ها تلاش و ممارست است. بخشی از کار را هم مترجمان در بازار ترجمه یاد می‌گیرند.

جایزه­‌های ادبی در حوزۀ ترجمه با ایجاد فضای رقابت بین مترجمان و ناشران می‌­توانند در بهبود کیفیت ترجمه‌­های منتشرشده مؤثر باشند. طبیعتاً مترجم برای اینکه ترجمه­‌اش به مراحل نهایی جایزه راه پیدا کند سعی می­‌کند متن را با دقت ترجمه کند و برای درست‌­نویسی فارسی تلاش بیشتری می‌­کند. ناشران هم اولاً به ویرایش اثر توجه خاص نشان می‌دهند و ثانیاً در مسائل فنی نشر مثل صفحه­‌آرایی حرفه‌­ای یا طراحی جلد دقت بیشتری به خرج می‌­دهند. نتیجه این که کالایی با کیفیت بالاتر، که همان کتاب منتشرشده است، در اختیار بازار نشر و مخاطبان قرار می‌گیرد.

اما اگر منظورتان از وضعیت ترجمه اوضاع نابسامان نشر از نظر تعدد ترجمه­‌ها از یک اثر یا کپی‌­برداری برخی ناشران از ترجمه‌­های قبلی یک اثر باشد، این چیزی است که با پیوستن به معاهده‌­های جهانی کپی‌رایت به دست می‌­آید. هم مسئلۀ ترجمه‌­های متعدد از یک اثر را حل می­‌کند و هم به ناشر امتیاز ویژه‌­ای می­‌دهد که مختص خود اوست و دیگران نمی‌­توانند از آن بهره‌­برداری کنند. مترجم هم با خیال آسوده ترجمۀ اثری را شروع می‌­کند و به این فکر نمی‌­کند که ممکن است ناشری ترجمۀ دیگری از این اثر را، هرچند با کیفیت پایین‌­تر، پیش از او منتشر کند.

عبدالله کوثری در سخنرانی خود برای جایزۀ ابوالحسن نجفی، ضعف مترجمان در فارسی­‌نویسی را یکی از مشکلات ترجمه عنوان کرد. نظر شما در این زمینه و پیشنهادتان برای رفع این معضل چیست؟

به نظرم نکته‌­ای که ایشان مطرح کرده‌­اند بسیار مهم و درخورتوجه است. امروزه با وجود کلاس­‌های آموزش زبان‌­های خارجی و امکانات و ارتباطاتی که هست بسیاری از مترجمان بر زبان­‌های خارجی مسلط هستند و مشکلی در درک متن‌­ها ندارند، اما آنچه ضعف آن­ها محسوب می‌­شود عدم تسلط بر زبان مقصد است، ناتوانی در فارسی‌نویسی درست و معیار است. به نظر من مترجم برای این که زبان فارسی را خوب یاد بگیرد باید زیاد بخواند. خواندن گنجینه­‌های ادب فارسی، نثر و حتی شعر فارسی، می­‌تواند به مترجمان کمک کند. این هم شامل آثار کلاسیک ادبیات فارسی مثل گلستان سعدی یا تاریخ بیهقی می‌­شود هم آثار نویسندگان معاصری که خوب فارسی می‌­نویسند. خواندن هم باید خواندنِ یک خوانندۀ نکته‌­سنج باشد، نه فقط از روی تفنن و برای سرگرمی؛ کسی که نکته‌­های فارسی­‌نویسی را از این آثار استخراج می­‌کند، یادداشت برمی­‌دارد و به ذهن می‌­سپرد. این در نهایت به بهتر شدن کیفیت فارسی‌نویسی مترجم کمک می­‌کند و همچنین دریافتن کلمات و معادل­ه‌ای مناسب راه‌گشای او می‌­شود.

علاوه بر این مطالعۀ کتاب‌­هایی در حوزۀ ویرایش و درست­‌نویسی هم می‌­تواند مؤثر باشد. این البته بیشتر در جنبه­‌های فنی کار تأثیر می­‌گذارد. اما آنچه به مترجم کمک می­‌کند زبان مناسبی برای ترجمه‌­اش به کار بگیرد، زبانی که خواننده باورش می‌­کند و با آن ارتباط برقرار می‌­کند، همان است که اول گفتم: خواندن و خواندن و خواندن.

البته می‌­دانیم که ویرایش درست و اصولی اثر در بهتر شدن کیفیت فارسی‌­نویسی آن نقش مهمی دارد. این مرحله از کارِ آماده‌­سازی کتاب می­‌تواند برای مترجم جنبۀ آموزشی هم داشته باشد. مترجم جوان و تازه‌کار، اگر خوش­‌شانس باشد و ویرایش کتابش به ویراستاری مسلط و کاربلد سپرده شود، می‌­تواند نکته‌های زیادی از او یاد بگیرد. ویراستار خوب با پیشنهادهای خوبش به مترجم می‌­تواند او را نسبت به درست­‌نویسی و کاربرد صحیح زبان حساس کند.

آشفتگی بازار ترجمه با ترجمه‌های تکراری

یکی از چالش­‌هایی که در حوزۀ ترجمه با آن مواجه هستیم ترجمه‌های تکراری است و این که به یک‌باره چند ترجمه از یک کتاب منتشر می‌­شود. این موضوع چه تبعاتی می‌­­تواند داشته باشد؟

همان طور که قبلاً هم گفتم بهره­‌مندی از مزایای حق انحصاری چاپ یا همان کپی‌رایت برای ناشر امتیاز بزرگی است، چون به او انحصار چاپ می‌دهد و ناشر دیگری نمی‌تواند از این امتیاز و زحماتی که ناشر اول کشیده، چه از نظر ترجمۀ اثر چه تبلیغات و تلاش برای شناساندن اثر و نویسنده به مخاطبان، بهره‌­مند شود. عضویت نداشتن در این معاهده باعث به وجود آمدن آشفتگی در بازار ترجمه می‌­شود، به طوری که به یک‌باره چندین ترجمه از یک اثر به بازار می‌­آید و خوانندگان با این پرسش مواجه می‌­شوند که کدام یک از این ترجمه­‌ها را باید خواند. البته خوانندگان حرفه‌­ای معمولاً می­‌توانند ترجمۀ بهتر را تشخیص بدهند، اما برخی خوانندگان کتاب‌­ها را بر اساس عنوان کتاب یا نام نویسنده انتخاب می‌­کنند و به نام مترجم توجهی ندارند و این ممکن است باعث شود ترجمه‌­ای با کیفیت پایین­‌تر به دستشان برسد. جالب است بدانید دستۀ دیگری از خوانندگان هم هستند که حتی به نام نویسنده توجه ندارند و کتاب‌­های خود را بر اساس ژانر تهیه می‌­کنند، مثلاً می‌­خواهند یک کتاب جنایی بخوانند، حالا کاری ندارند که چه کسی آن را نوشته.

نمی‌توانیم بگوییم چه چیزی ترجمه شود

با نگاهی کلی به آثار ترجمه، به نظر می­‌رسد گاه معیار انتخاب کتاب­‌ها برای ترجمه بر اساس لیست پرفروش‌­های مجلات و سایت‌­ها انجام می‌­شود، به نظر شما این موضوع چه تأثیری بر جریان ترجمه و ادبیات ایران دارد؟ و معیار شما برای ترجمۀ ادبی چیست؟

بله، درست است. خیلی از ناشرها به دنبال این کتاب­‌های پرفروش هستند چون بازار خوبی دارند. طبیعتاً این ترجمه‌­ها خوانندگان خودشان را دارند و از این لحاظ که می‌توانند افرادی را به کتاب خواندن علاقه‌­مند کنند نقش قابل­‌توجهی ایفا می‌­کنند. کتاب‌­های ادبی جدی همیشه مخاطب خاص دارند و هر خواننده‌­ای را جذب نمی‌کنند. به هر حال، همیشه مترجمان برجسته‌­ای هستند که این آثار مهم­تر را ترجمه می­‌کنند. نکتۀ مهم این است که ما نمی‌­توانیم برای نظام ادبیات ترجمه‌­شده در یک کشور تعیین کنیم که چه چیزی را ترجمه کند و چه چیزی را ترجمه نکند. ادبیات کشورها بر اساس نیازشان و بر مبنای علائق مخاطبانشان دست به ترجمه می‌زنند. این که در هر دوره چه چیزهایی ترجمه می­‌شود و چه آثاری ترجمه نمی‌­شود بستگی به همین نیازها و علائق دارد. نظام چندگانۀ ادبی هر کشور نظامی پویاست که صورت­‌ها و ژانرهای ادبی بر اساس شرایط آن نظام چندگانه و موقعیتی که انواع ادبی از لحاظ مرکزی یا حاشیه‌­ای بودن در درون آن دارند به آن وارد می‌­شوند و ممکن است جایگاه بسیار مهمی پیدا کنند.

من خودم هیچ وقت دنبال این آثار پرفروش نبوده­‌ام. ارزش ادبی اثر و این که شخصاً آن را دوست داشته باشم و با تمام وجود دلم بخواهد ترجمه‌­اش کنم برای من مهم است. برخی از آثاری که ترجمه کرده‌­ام هرگز پرفروش نبوده‌­اند و مخاطب خیلی خاص دارند. از جمله یک رمان و سه مجموعه داستان از دونالد بارتلمی، نویسندۀ پست‌مدرنیست آمریکایی، که فقط افراد خاصی به داستان‌هایش علاقه دارند. چون داستان‌­ها روایتی غیرخطی دارند، پیرنگ مشخصی ندارند و به یک‌باره به پایان می‌رسند، بدون آن که گره داستان گشوده شود، یا خواننده قانع شود که داستان به نتیجه‌­ای رسیده است. این­‌ها داستان­‌هایی هستند که مخاطب را به اندیشیدن وا می‌دارند و نمی‌­توانند رضایت خوانندگان معمولی را کسب کنند. یا برخی رمان‌هایی که ترجمه کرده‌­ام، شخصیت­‌هایش آدم­‌های پیر هستند و خبری از آن ماجراهای پرشور عاشقانه در آن­ها نیست، از جمله رمان «خانم پالفری در کلرمانت» اثر الیزابت تیلر یا «بانویی در ون» نوشتۀ آلن بنت یا نمایشنامۀ «رانندگی برای خانم دیزی» اثر آلفرد یوری. در همۀ این­‌ها پیام انسانی و تأثیرگذاری اثر برایم اهمیت بیشتری داشته تا فروش کتاب.

چالش‌ها و آسیب‌های بازار ترجمه

از نظر شما مهم­ترین آسیب‌­های ترجمه چیست و راه­‌های مقابله با آن­ها چیست؟

این پرسش را باید با توجه به جنبه‌ها و ابعاد مختلف ترجمه پاسخ داد. مثلاً در حوزۀ نقد ترجمه، بسیاری از نقدها یا به اصطلاح Reviewهایی که در روزنامه‌­ها و نشریات دربارۀ ترجمه‌­ها منتشر می‌­شوند به قلم کسانی هستند که نه بر زبان مبدا اثر تسلط دارند نه بر مسائل ترجمه. از این رو نمی‌­توانند اثر را با متن اصلی­‌اش مقابله کنند و نقدی که می‌­نویسند بیشتر بر معرفی اثر یا نویسندۀ آن متمرکز است تا ترجمۀ اثر و وقتی هم دربارۀ ترجمه حرفی می­‌زنند به جمله‌­هایی کلی مثل «ترجمه خوب و روان است» بسنده می­‌کنند. در حوزۀ آموزش ترجمه هم، با وجود اینکه در سال‌­های اخیر پیشرفت‌­های خوبی داشته­‌ایم، مشکلات فراوان است. در بسیاری از دانشگاه‌­ها کسانی ترجمه درس می‌دهند که خودشان نه تخصص ترجمه دارند نه تا به حال اثری ترجمه کرده­‌اند. طبیعتاً کسی که چنین تجربه‌­ای ندارد و خودش با مسائل حرفه‌­ای و بازار ترجمه آشنایی ندارد نمی‌­تواند آموزش اصولی و تأثیرگذاری به دانشجویان بدهد. در حوزۀ کیفیت ترجمه، با وجود این که تعدادی از مترجمان جدید و جوان بسیار بر کار ترجمه مسلط هستند و ترجمه‌­های خیلی خوبی تولید می‌­کنند، تعداد زیادی از کتاب‌­هایی که ترجمه می‌­شوند از کیفیت مطلوب برخوردار نیستند. در بسیاری از این کتاب‌­ها، وقتی بررسی و مقابله می‌­کنی، می­‌بینی مترجم از درک تعداد زیادی از جمله‌­ها ناتوان بوده است یا دقت کافی را در ترجمۀ اثر نداشته است. حالا این وضعیت در برخی ترجمه­‌ها کمتر دیده می‌­شود در برخی بیشتر. من ترجمه‌­هایی دیده­‌ام که ناشران نسبتاً نام­‌آشنا هم منتشرشان کرده‌­اند اما به زحمت می‌توان حتی یک جمله که درست ترجمه شده باشد در آن­ها پیدا کرد. و این یکی از آسیب‌­های بزرگ ترجمه است: ورود به آن آسان است و هر کسی خودش را محق می‌­داند که کتابی ترجمه‌ کند؛ هر فردی با خرده‌سوادی در زبان مبدا و بدون تسلط کافی در فارسی‌­نویسی و مسائل ترجمه دست به ترجمۀ اثری می­‌زند. چون کار جذابی است و به مترجم اعتبار می­‌دهد، خیلی­‌ها به دنبال ورود به این حوزه هستند، آن هم در شرایطی که برای این کار آمادگی ندارند. فلان شخصیت، صرفاً بر مبنای این که معروف است و مردم او را می­‌شناسند، می‌­گوید کتابی هم ترجمه می­‌کنم. اما این ترجمه‌­ها هیچ‌وقت جایی در دنیای حرفه‌­ای ترجمه، خصوصاً ترجمه ادبی، نخواهند داشت.

کار سخت مترجمان قدیمی

در این سال‌­ها تعداد عناوین ترجمه در سال زیاد است که تنوعی را در بازار ترجمه و کتاب ایجاد کرده‌­اند. ارزیابی شما از کیفیت آثار ترجمه‌شده چیست؟

اگر بخواهیم با دقت در مورد ترجمه‌ای قضاوت کنیم، طبیعتاً باید آن اثر را اولاً با متن مبدا آن مقابله کنیم و ثانیاً توانایی مترجم را در به‌کارگیری زبان و لحن مناسب یا معادل‌­های دقیق برای واژه­‌ها یا انتقال سبک و امثال این­‌ها ارزیابی کنیم. آن وقت است که می­‌توانیم دربارۀ ترجمۀ آن اثر قضاوت درستی داشته باشیم. اما به طور کلی فکر می­‌کنم در این چند دهۀ اخیر ترجمه‌­های زیادی با کیفیت بالا انجام شده‌­اند و کیفیت کار مترجمان نسبت به پنج یا شش دهه پیش بسیار بالاتر رفته است. مترجم‌­های امروز هم به لحاظ آموزش­‌هایی که دیده­‌اند هم از نظر امکاناتی که در اختیار دارند نسبت به مترجمان قدیمی‌­تر از موقعیت بهتری برخوردار هستند. به فرهنگ‌­های آنلاین دسترسی دارند یا به اینترنت که در جست­‌وجو و تحقیق، که لازمۀ کار مترجم است، کمک شایانی می‌کند. مثلاً اگر در داستانی صحنه‌­ای از مراسمی در کلیسا توصیف شود، مترجم امروزی خیلی راحت می­‌تواند نمونه‌­های زیادی از این مراسم را در یوتیوب ببیند و با آن آشنا شود که این آشنایی در ترجمه بسیار تأثیرگذار است. یا اگر در رمانی اشاره­‌ای به صحنه­‌ای در فلان فیلم می‌­شود، مترجم می‌­تواند در زمان کوتاهی آن فیلم را پیدا کند و کل فیلم و صحنۀ موردنظر را تماشا کند. این‌­ها بر کیفیت کار مترجم تأثیر می­‌گذارند. وقتی امکاناتی را که امروز در اختیار داریم در نظر می‌­گیرم، همیشه با خودم فکر می­‌کنم که مترجمان دهۀ چهل و پنجاه چه کار سختی در ترجمۀ آثار ادبی داشته‌­اند. نه اینترنتی بوده نه ارتباطاتی. برای تحقیق در مورد نکته‌­ای باید به کتابخانه‌­ها سر می­‌زدند و در موارد زیادی ممکن بوده چیزی هم پیدا نکنند. امروز در زمان کوتاهی می‌­توان فلان نویسنده یا کارگزارش را در مثلاً اینستاگرام پیدا کرد و با او مشورت کرد. امکانات امروزی قابل مقایسه با چیزی که مترجمان در دهه‌­های قبل در اختیار داشتند نیست و طبیعاً باید کیفیت کارشان هم بالاتر برود.

می‌خواستم مترجم ادبی شوم

دربارۀ ورود خود به ترجمۀ ادبی و کتاب‌­هایی که برای ترجمه انتخاب می‌­کنید توضیح دهید.

سی­‌وچند سال پیش، موقعی که نوجوان بودم، به ترجمۀ ادبی علاقه‌مند شدم. آثار نویسندگان خارجی را می­‌خواندم، کتاب‌­هایی مثل ژان کریستف اثر رومن رولان با ترجمۀ مرحوم به­‌آذین، و علاقۀ زیادی به این کار پیدا کردم و از همان موقع می‌­دانستم که می­‌خواهم مترجم ادبی بشوم. در کنکور هم فقط برای رشتۀ مترجمی امتحان دادم. سال‌­ها در کلاس‌­ها و دوره‌­های آموزش زبان شرکت کردم و مهارت زبان انگلیسی­‌ام را تقویت کردم. بعد هم وارد دانشگاه شدم و ترجمه خواندم. هم­زمان کار تدریس زبان را شروع کردم و سال­‌ها معلم زبان انگلیسی بودم. معلمی نقش مهمی در این راه برایم داشت چون باعث شد زبان انگلیسی را خیلی خوب یاد بگیرم، هم یاد دادم هم یاد گرفتم. بعد هم وارد دورۀ کارشناسی ارشد و بعد دکتری شدم. عضو هیئت علمی دانشگاه در رشتۀ ترجمه شدم و سال‌­ها ترجمه درس دادم و خودم هم از این کلاس‌­ها چیزهایی یاد گرفتم. اوائل چند کتاب کوچک ترجمه کردم، اما اولین کتاب جدی‌­ام را، که مجموعه داستانی از دونالد بارتلمی بود، در سال 1388 در نشر نی منتشر کردم. از آن زمان تا به حال چیزی در حدود بیست‌­وچهار کتاب ادبی، رمان و مجموعه داستان و چند کتاب در حوزۀ ادبیات نمایشی، ترجمه کرده‌­ام. چند کتاب هم در حوزۀ نظریه‌های ترجمه و مطالعات ترجمه کار کرده‌­ام. هر کدام از این کتاب‌­ها تجربه‌­ای شد و هر تجربه چیزهای تازه­ای به من آموخت. از تعامل با ناشران مختلف و همکاری با ویراستاران هم نکته‌­هایی آموختم. با ترجمۀ هر اثر، مترجم چیزهای تازه­ای یاد می‌­گیرد و نگاه متفاوتی به ترجمه پیدا می‌­کند.

دربارۀ کتاب و نویسندۀ «هم­نوایی در پاییز» که امسال به عنوان برگزیدۀ جایزۀ ابوالحسن نجفی معرفی شد بیشتر توضیح می­‌دهید.

«هم­نوایی در پاییز» داستان دو مرد و دو زنی را روایت می‌­کند که در اداره‌ای همکار هستند و در آستانۀ بازنشستگی قرار دارند. در این اداره کار زیادی برای انجام دادن نیست و بعد از بازنشسته شدن آن­‌ها این اداره عملاً به کارش خاتمه می­‌دهد و تعطیل می­‌شود. آن­‌ها خارج از اداره ارتباط چندانی باهم ندارند و همگی از یک درد مشترک در عذابند: تنهایی. کتاب با طنزی سیاه بر زندگی این چهار نفر متمرکز می‌­شود و به مسائلی مثل بازنشستگی، پیری و تنهایی و انزوایی که با آن به سراغ آدم‌­ها می‌آید، انگلستانی رو به زوال که هویت ملیتش بر اثر پدیده‌­هایی مثل مهاجرت آفریقایی‌­ها دستخوش تغییر شده و افرادی در حاشیه که همیشه فقط نظاره‌­گر اتفاقاتی هستند که در اطرافشان رخ می‌­دهد و خودشان نقشی در آن­ها ایفا نمی‌­کنند می‌پردازد. با همۀ این­‌ها کتاب با حال و هوایی مثبت به پایان می‌­رسد و امکان‌­های بالقوۀ فراوانی که زندگی حتی در سنین میانسالی و پیری به انسان می­‌دهد در آن مطرح می­‌شود و در نهایت شخصیت­‌های داستان دور هم جمع می‌­شوند و می­‌فهمند تنهایی‌شان را در همراهی با هم می­‌توانند چاره کنند.

باربارا پیم، نویسندۀ کتاب، از نویسندگان برجستۀ قرن بیستم انگلستان است. وقایع کتاب تا حد زیادی بازتاب­‌دهندۀ زندگی خود اوست. او نویسنده‌­ای بود که خیلی دیر قدرش دانسته شد. بعد از نوشتن شش رمان که استقبال خوبی هم از آن‌­ها شده بود، ناشری کتاب جدید او را رد کرد و این جواب منفی باعث شد او قریب به دو دهه سکوت کند و کتاب دیگری ننویسد. اما خوشبختانه این سکوت همیشگی نبود و او دوباره شروع به نوشتن کرد و برخی از بهترین و مهم­ترین آثارش را در همین دورۀ دوم خلق کرد، از جمله کتاب هم­نوایی در پاییز که نامزد جایزۀ بوکر هم شد.      

چالش‌ها و آسیب‌های بازار ترجمه

  انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha