• یکشنبه / ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ / ۱۰:۲۱
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1404012412273
  • منبع : مطبوعات

تن آدمی شریف است

تن آدمی شریف است

به نظرم هر یک از ما علاوه بر اینکه از لحاظ وجدانی، ملی، اخلاقی و انسانی مسوولیت داریم در این پویش برای کاستن از تلفات تصادفات رانندگی مشارکت کنیم، از لحاظ منطقی نیز، کمک به موفقیت این کوشش سراسری، کمک به حفظ جان خود، خانواده و سایر اعضای جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم.  هیچ کس نباید نسبت به این پویش بی‌تفاوت و بی‌اعتنا باشد، زیرا هیچ کس استثنا نیست و حتی کسانی که قوانین و مقررات رانندگی را رعایت می‌کنند نیز از خطر تصادف در امان نیستند.

به گزارش ایسنا، افشین والی‌نژاد طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: بیش از۲۰هزار کشته و۴۰۰هزار مجروح. خواهش می‌کنم یک دقیقه به این آمارهولناک فکر کنید. به نظر شما این رقم تکان‌دهنده، مربوط به چیست و در کدام کشور رخ داده است؟ سونامی؟ زلزله؟ سیل؟ جنگ؟ متاسفانه این آمار تصادفات رانندگی در سال۱۴۰۲ درایران است. ۲۰ هزار و ۴۵ نفر از هموطنان ما در عرض یک سال (در هر روز ۵۵ نفر) در تصادفات رانندگی در ایران جان خود را از دست داده‌اند.

همچنین بر اساس گزارش‌های رسمی، از سال ۱۳۷۵ تا ۱۴۰۳حدود۵۰۰هزار نفر در تصادفات رانندگی در ایران جان خود را از دست داده و بیش از۷میلیون نفر مصدوم شده‌اند. من با جست‌وجو در اینترنت، چند آمار رسمی تصادفات در کشورهای دیگر را پیدا کردم که با مقایسه‌ای ساده، عمق فاجعه در میهن ما، بهتر مشخص می‌شود. تعداد مرگ ناشی از تصادفات در ایران (با جمعیت حدود ۹۰ میلیون نفر و ۱۶میلیون خودرو) در فاصله دی ۱۴۰۲ تا دی ۱۴۰۳ کمابیش با کل افراد فوت شده در تصادفات رانندگی در ۲۷کشور اتحادیه اروپا (با جمعیت۴۵۰میلیون نفرو۲۵۶میلیون خودرو) در سال ۲۰۲۴ برابری می‌کند. 

در سال۲۰۲۴تعداد کشته‌شدگان ناشی از تصادفات رانندگی در ژاپن (با جمعیت ۱۲۵میلیون نفر و۷۸میلیون خودرو) ۲۶۶۳ نفر بوده در حالی که در همین سال در ایران بیش از ۲۰ هزار نفر در تصادفات رانندگی کشته شده‌اند آن هم در حالی که تعداد شهدای جنگ ۸ساله ایران و عراق حدود ۲۰۰ هزار نفر و تعداد جانبازان بیش از ۶۷۰ هزار نفر بوده است… رانندگی از جمله فعالیت‌هایی است که به دلایل مختلف، مستلزم احتیاط، دقت، رعایت قانون و توصیه‌های ایمنی بیشتربوده و حتی اندکی بی‌احتیاطی، اشتباه یا بی‌دقتی، می‌تواند نه تنها برای شخص راننده، بلکه برای سایر انسان‌ها خطرات جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشد.

سرنشینان خودروی همان راننده و خودروهای دیگری که ناخواسته درگیریک تصادف با آن خودرو می‌شوند و حتی در بسیاری از موارد، عابران پیاده و رهگذران، قربانیان بی‌گناهی هستند که هیچ تقصیری در سانحه ندارند ولی متاسفانه جان و سلامتی خود را از دست می‌دهند… بسیاری ازتصادفات مرگبار یا منجر به جراحت، در اثرعیب و کیفیت بد خودرو، ایراد فنی جاده ولی علت اکثر تصادفات، بی‌توجهی به مقررات و بی‌احتیاطی راننده‌ای است که کنترل آن را در دست داشته یا راننده خودروی دیگری با اشتباه، بی‌احتیاطی، سرعت غیرمجاز موجب وقوع تصادف می‌شود… فرقی نمی‌کندکه کدامیک مقصرند، آنچه اهمیت دارداین است که یک یا چند انسان سالم، در عرض چند ثانیه، توانایی‌های مهم خود را از دست داده و برای باقی عمر از این نعمت محروم خواهند بود در حالی که خودشان کوچک‌ترین تقصیری در این زمینه نداشته‌اند…

تعدادی از بهترین دوستانم که متاسفانه در اوایل جوانی درجریان یک تصادف رانندگی با ضایعات نخاعی مواجه شده‌اند و از آن زمان تاکنون با صندلی چرخدار زندگی می‌کنند آن هم در حالی که خودشان در زمان تصادف، راننده خودروی سانحه دیده نبودند. نمی‌توان این واقعیت را منکر شدکه زندگی با معلولیت، ساده نیست و تحمل رنج و دشواری‌های مختلفی که به انسان تحمیل می‌کند، سخت و طاقت فرساست.

این روزها که پارکینسون، مرا خانه‌نشین و زمینگیر کرده و به حدی حالم بد شده که ساعت‌های طولانی از روز، هیچ توانی ندارم و شبیه به یک مجسمه، کاملا ناتوان از هر کاری هستم و نمی‌توانم تعادل خودم راحفظ کنم و حتی راه رفتن باکمک واکر نیز برای من بسیار مشکل شده و پرت می‌شوم و به زمین می‌خورم، بهتر می‌توانم احساس این دوستانم را درک کنم… از اول اسفند ۱۴۰۳ وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌های دولتی مربوطه همراه با پلیس راهنمایی و رانندگی، یک تلاش گسترده ملی با عنوان پویش «نه به تصادف» را با هدف کاهش آمار مرگ و مصدومیت تصادفات رانندگی در ایران آغازکرده‌اند.

به نظرم هر یک از ما علاوه بر اینکه از لحاظ وجدانی، ملی، اخلاقی و انسانی مسوولیت داریم در این پویش برای کاستن ازتلفات تصادفات رانندگی مشارکت کنیم، از لحاظ منطقی نیز، کمک به موفقیت این کوشش سراسری، کمک به حفظ جان خود، خانواده و سایر اعضای جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. 

هیچ کس نباید نسبت به این پویش بی‌تفاوت و بی‌اعتنا باشد زیرا هیچ کس استثنا نیست و حتی کسانی که قوانین و مقررات رانندگی را رعایت می‌کنند نیز از خطر تصادف در امان نیستند. آن۲۰هزار انسانی هم که در سال ۱۴۰۲ در اثر تصادف رانندگی جان خود را از دست دادند و آن صدها هزار نفری که مجروح شدند و بسیاری‌شان برای تمام عمر با معلولیت مواجه خواهند بود، شاید قانون شکن نبوده‌اند بلکه قربانی بی‌احتیاطی راننده دیگری شده‌اند.

به عقیده من، موفقیت این پویش مهم، مستلزم یک عزم و اراده جمعی است و تمام مردم باید در آن مشارکت کنند. این پویش، یک مساله سیاسی یا حکومتی نیست بلکه به‌طور مستقیم به حفظ جان و سلامت تمام اعضای جامعه مربوط می‌شود. امیدوارم استمرار پویش «نه به تصادف» به یک جنبش اجتماعی ثمربخش تبدیل شود چون فاجعه تلفات تصادفات رانندگی در ایران به اندازه‌ای اسفناک است که برای اصلاح این وضع، نیازمند یک انقلاب فرهنگی هستیم چنانکه باوجود تبلیغات گسترده درباره پویش «نه به تصادف» از ابتدای اسفند، متاسفانه به گزارش پلیس راهور، درتعطیلات نوروز امسال و در فاصله ۲۵اسفند۱۴۰۳تا ۱۵ فروردین ۱۴۰۴ بیش از ۹۷هزار تصادف در سراسر ایران رخ داده که در این تصادفات ۸۸۰ نفر از هموطنان جان خود را ازدست داده و ۷۶ هزار نفر مجروح شده‌اند که ۱۸ هزار نفرشان با جراحت‌های شدید مواجهند. اما فراتر از این اعداد این است که صدها خانواده که با شوق فراوان عازم سفر نوروزی شده بودند، با وقوع این تصادفات، عزادار شدند و صدها خانواده هم از لذت سفر محروم ماندند و سرگردان بیمارستان‌ها هستند. 

به همین سبب، آگاهی‌رسانی و ارتقای فرهنگ رانندگی، یکی ازاصلی‌ترین اقدامات موثر در این زمینه است. بر اساس آمارهای سازمان ملل متحد و سایر نهادهای بین‌المللی، ایران از نظر میزان ایمنی رانندگی و آمار تصادفات منجر به مرگ به نسبت جمعیت و تعدادخودروهای ثبت شده، درسال‌های اخیر دررتبه ۵ الی ۸ در میان ۱۹۰کشور جهان قرار دارد و فقط چند کشور ازقبیل کنگو، سیرالئون، لیبی… وضعیت بدتر از ایران دارند و نا امن‌تر رانندگی می‌کنند…

پیش از آنکه از دیگران انتقاد کنم، از خودم شروع می‌کنم و با جسارت به شما دوستان گرامی هم پیشنهاد می‌کنم این پرسش را از خود بپرسید که آخرین بار، چه زمانی رفتار و کردار خود را مرور کردید و اشتباهات خود را پذیرفتید؟ 

من در ۱۹ سالگی گواهینامه گرفتم. تا سال‌های آخر دهه ۴۰ سالگی‌ام، به مدت ۳۰ سال رانندگی کرده بودم و با وجود اعتراض و هشدار خانواده، سرعت من در رانندگی خیلی زیاد بود و به هر شکل، این عادت وحشتناک را برای خود توجیه می‌کردم و آن را نادرست نمی‌دانستم و هرگز به پیامدهای احتمالی ناگوارش فکر نمی‌کردم. طبق شواهد!

در همه حال، حق تقدم را به خود می‌دادم و هرگز خود را مقصر نمی‌دیدم! البته هیچگاه مرتکب حرکات مارپیچی (ویراژ) ورود ممنوع، رد شدن از چراغ قرمز نداشتم و برای عابران پیاده در هر شرایطی ارزش و احترام قائل بودم و حق تقدم عابرپیاده را به عنوان یک اصل رعایت می‌کردم اما سرعت میانگین من در رانندگی، همیشه بسیار بالاتر از حد مجاز بود که جای هیچ دفاع و توجیهی ندارد. معمولا سرنشینان خودروی من عزیزانم بودند و در طول ۳۰ سال رانندگی در سراسر ایران و ژاپن، هیچگاه فکر نکردم که با توجه به اصرار من بر رانندگی پرسرعت، به سادگی احتمال آن وجود داشت که قاتل یک یا چند تن از آن‌ها باشم و هیچگاه به حرف عزیزانم اهمیتی نمی‌دادم در حالی که مسوولیت اخلاقی حفظ جان و سلامت آن‌ها بر عهده من بود علاوه بر اینکه رانندگی پرسرعت من برای سایر خودروها و همچنین سلامت و جان انسان‌های دیگری درخیابان هم خطرهای غیرقابل انکاری ایجاد می‌کرد و این احتمال وجود داشت که با آن سرعت زیاد، جان یک انسان یا بخشی از سلامتی او را بگیرم و به یک قاتل (غیرعمد…) تبدیل شوم با وجود آنکه خوشبختانه در این همه سال رانندگی، حتی یک تصادف جدی نداشتم. در پایان دهه ۴۰سالگی، اولین اقدامی که لازم می‌دیدم، تغییر و اصلاح این عادت ناپسند بود و بعد از آن و به مدت ۷ سال (تا زمان پیشرفت نشانه‌های پارکینسون در وضعیت جسمانی‌ام و خداحافظی با رانندگی) به راننده‌ای محتاط تبدیل شدم…

در آغاز بحران کرونا، زمانی که در ژاپن زندگی می‌کردم و هنوز توان رانندگی داشتم، برای اولین‌بار در عمرم یک ون بزرگ با ظرفیت ۸ نفر و مخصوص سفرخریده بودم ودر روستای کوچک و بسیارزیبایی درکوهستان‌های استان فوکوشیما زندگی می‌کردم. همیشه از رانندگی در جاده‌های مارپیچ ژاپن لذت می‌بردم اگرچه که پارکینسون، در ساعت‌هایی از روز به‌شدت بر توان جسمانی‌ام غلبه می‌کرد.

در این زمان‌ها، از خطرات احتمالی رانندگی برای خودم نمی‌ترسیدم اما به‌شدت نگران بودم که در حین رانندگی برای دیگران خطر ایجاد کنم و به خصوص در مناطق روستایی ژاپن که اکثر ساکنانش، سالخورده هستند و بسیاری از سالمندان با صندلی‌های چرخدار برقی در جاده‌های محلی رفت و آمد می‌کنند، ازتصادف با این رهگذران می‌ترسیدم. رانندگی با سرعت مجاز و حتی کمتر در همین ایام، به گونه‌ای آشکار و ملموس، آرامش و امنیت بیشتری برای من داشت و اتفاقا در همین ۷ سال، به دلایل مختلف بیش از تمام عمرم سفرکردم و به خوبی احساس می‌کردم که با همان سرعت منطقی، تسلط کاملی به حرکت ماشین در جاده دارم و هیچ احتمال خطر تصادف را برای خودم متصور نبودم.

در همان زمان، هر بار به گذشته رجوع می‌کردم و رانندگی با سرعت ۹۰ یا ۱۰۰کیلومتر در ساعت در جاده‌های کوهستانی پر پیچ و خم که حداکثرسرعت مجاز در آن‌ها۴۰یا۵۰کیلومتر در ساعت بود را به یاد می‌آوردم باورم که چطور آرامش سرنشینان ماشینم را خدشه‌دار کرده بودم. البته چند بار هم به خاطر سرعت غیرمجازجریمه شدم و یک بار هم گواهینامه‌ام توقیف شد!

 به یاد دارم که در زمان وقوع زلزله ۹ریشتری و سونامی ژاپن که شرایط این کشور به‌شدت بحرانی و غیر طبیعی بود و همه خبرنگاران خارجی از ترس انتشار رادیو اکتیو فوکوشیما، ژاپن را ترک کرده بودند، من تنها خبرنگاری بودم که درمناطق بحرانی حضور داشتم آن هم در حالی که یک ماشین اجاره‌ای عالی در اختیارم بود. در آن سال و در شرایطی که پلیس و سایر نیروهای امدادی، سرگرم کمک به آسیب دیدگان فاجعه بودند، به دلیل نایاب شدن بنزین، جاده‌های شمال ژاپن خالی از خودرو بود، ولی من مجوز بنزین داشتم و با سوءاستفاده از این فرصت استثنایی، با سرعتی دیوانه‌وار و باخیال راحت و بدون نگرانی از حضور پلیس، در جاده‌های کوهستانی شمال ژاپن رانندگی می‌کردم.

بعد از دو هفته، به توکیو برگشتم و بعد از ارسال دعوتنامه‌ای خطاب به دوستانم و با اعلام اینکه در این دو هفته در مناطق مصیبت زده شاهد عمق فاجعه، ویرانی گسترده و رنج مردم بوده‌ام و حالا به توکیو آمده‌ام که به همراه دوستان داوطلب، برای بازماندگان فاجعه کمک‌های اهدایی ببریم، یک ماشین ون ده نفره اجاره کردم و نیمه شب به همراه ۹ همسفر از ملیت‌های مختلف، به سمت مناطق ویران شده از سونامی حرکت کردیم. 

دستگاه رهیاب ماشین که در واقع، نقشه ماهواره‌ای راه‌های ژاپن بود را هم تنظیم کردم. این دستگاه‌های بسیار پیشرفته، با محاسبه تمام اطلاعات ترافیک مسیر، زمان دقیق رسیدن به مقصد را - البته با سرعت مجاز - نشان می‌دهند. طبق محاسبه این دستگاه، ما باید ۸ صبح به مقصد می‌رسیدیم ولی سرعت من در آن جاده‌های کوهستانی خطرناک، چنان بود که با وجود ۳۰ دقیقه توقف در جاده، قبل ازساعت ۶ صبح به مقصد رسیدیم! 

اما مثالی هم از ایران بگویم. در زمان وقوع زلزله بم (۵ دی ۱۳۸۲) به عنوان راهنما ومترجم، مسوولیت هماهنگی سفر یک گروه تلویزیونی شامل یک گزارشگر، یک تصویربردار و دوتکنسین ماهواره از سازمان ملی رادیو تلویزیون ژاپن (NHK) را آن هم بدون هیچ محدودیتی برای هزینه‌های سفر، برعهده داشتم. اولین هماهنگی، تهیه وسیله سفر بود.

 آن زمان، از یک شرکت معتبر، اتوبوس مجهزی برای مدت دو هفته اجاره کردم و چون شنیده بودم که تقریبا هیچ دیواری در بم سالم نمانده، فکر کردم که اگر هیچ هتل یا مکان مناسبی برای اقامت پیدا نکنیم، همان اتوبوس می‌تواند محل امنی برای خوابیدن گروه ۵ نفره ما باشد. نیمه شب از تهران حرکت کردیم و تا بم، ۱۲۰۰کیلومتر جاده صاف و کویری به سمت جنوب شرقی ایران در پیش داشتیم.

از آنجا که ژاپنی‌ها در قطار و ماشین در حال حرکت، سریع و راحت به خواب می‌روند، این گروه ژاپنی و همچنین، راننده کمکی اتوبوس هم در طول مسیر خوابیدند ولی من که همیشه در طول زندگی کم‌خواب بوده‌ام، در آن شب بخصوص، به‌طور جدی‌تراحساس وظیفه می‌کردم که در کنار راننده بنشینم و با او صحبت کنم چون از خواب آلودگی احتمالی او می‌ترسیدم. با روشن شدن هوا و در حالی که روی صندلی جلو در کنار آقای راننده نشسته بودم، همراهانم بیدار شدند در حالی که از راندن اتوبوس با آن سرعت بالا در یک خط صاف ممتد بدون پیچ و خم در جاده‌ای که در دو سمت، جز شن و خاک نبود، شگفت‌زده بودند.

 برای ژاپنی‌ها که سراسر کشورشان، کوهستان‌های جنگلی سبز و پوشیده از درختان بلند است و حتی یک متر خاک دیده نمی‌شود، این راه کویری، فوق‌العاده عجیب و جالب بود. سرپرست گروه از وسط اتوبوس آمد و کنار من روی صندلی پشت سر آقای راننده نشست و از من خواست به راننده خسته نباشید بگویم و تشکر کنم؛ آقای راننده شب رانندگی می‌کرد و در واقع صاحب اتوبوس بود اما یک راننده کمکی هم به همراه آورده بود. دقیقا همان زمانی که من با سرپرست گروه، سرگرم صحبت بودیم، راننده کمکی هم از خواب بیدار شده بود و آمد جلوی اتوبوس و مشخص بود که قصد تعویض راننده دارند.

 من از لحاظ منطقی تصور می‌کردم که آقای راننده در یک پارکینگ توقف می‌کند و سپس راننده کمکی مسوولیت رانندگی را بر عهده می‌گیرد ولی در عرض چند ثانیه، اتفاقی باورنکردنی مقابل چشمان ما رخ داد که من و همراه ژاپنی‌ام وحشت کردیم ولی هیچ کاری از دست ما ساخته نبود جز اینکه من زبانم بند آمده بود و به‌شدت عصبانی و وحشت زده بودم و آقای ژاپنی با هم‌صدایی بلند وحشت‌زده می‌گفت وای وای وای…

در حالی که اتوبوس با سرعت بیش از صد کیلومتر در ساعت در حرکت بود، راننده کمکی آمد کنار راننده‌ای که در حال رانندگی بود و فرمان را از او گرفت و ناگهان راننده از جای خود کنار رفت و راننده کمکی روی صندلی نشست و اتوبوس با سرعت زیاد به حرکت خود ادامه داد…

در آن لحظه، اعتراض، فایده‌ای نداشت اما پس از آن، موضوع صحبت گروه ژاپنی، همین حرکت راننده و دستیارش بود و می‌گفتند یک کار باورنکردنی و بی‌نهایت خطرناک و شبیه به شیرین‌کاری‌های یک سیرک است. من به این گروه ۴ نفره ژاپنی گفتم که سالانه حدود۲۰هزار نفر جان خود را در اثر تصادف رانندگی از دست می‌دهند و یکی از اعضای این گروه گفت: «با این وضعیت رانندگی در جاده‌های ایران و خیابان‌های تهران، من تعجب نمی‌کنم اگر حتی۲۰هزار نفر در ماه یا حتی در هفته کشته شوند!» 

یکی از وحشتناک‌ترین تصادفات در ایران، که متاسفانه آمار بالایی هم دارد، فاجعه تصادف اتوبوس است که تلفات زیادی به همراه دارد. در تعطیلات نوروزی امسال، در جاده کرمان، تصادف یک اتوبوس، ۱۵نفر را به کام مرگ کشاند. زمستان پارسال هم تصادف اتوبوس حامل دانش‌آموزان نابغه کرمان به یک خبر تلخ و دردناک تبدیل شد. در سال‌های قبل هم ده‌ها تصادف ناگوار اتوبوس و از جمله، اتوبوس حامل دانش‌آموزان در ولنجک، اتوبوس حامل دانش‌آموزان راهیان نور و اتوبوس حامل دانشجویان واحد علوم و تحقیقات رخ داد که هر کدام به یک فاجعه ملی تبدیل شد و البته مسوولان مربوطه قول دادند که در راستای پیشگیری از تکرار این تصادفات فاجعه بار، اقدامات جدی انجام خواهند داد اما…هزار وعده خوبان یکی وفا نکند…

به باور من اهمیت یک راننده اتوبوس، کمتر از یک خلبان نیست. در پروازها، جان۵۰ الی ۵۰۰ انسان (بسته به نوع هواپیما) دردست خلبان است و مدیران شرکت‌های هواپیمایی با معیارهای بسیارسختگیرانه و با دقت فراوان، خلبان‌های خود را استخدام می‌کنند زیرا مسوولیت حفظ جان مسافران را وظیفه‌ای انعطاف ناپذیر وغیرقابل جایگزین و غیر قابل اجتناب برای خود می‌دانند.

 در گزینش یک خلبان، شایستگی‌های اخلاقی و شخصیتی یک فرد، کمتر از توانایی‌های حرفه‌ای او نیست و معیارهای مختلف زیادی برای تایید صلاحیت خلبان تعیین شده است. پرسشی که برای من مطرح می‌شود، این است که آیا جان ۳۰ یا ۴۰ مسافر اتوبوس، کم اهمیت‌تر ازجان ۳۰۰ یا ۴۰۰ مسافر هواپیماست؟ راننده اتوبوس درجریان رانندگی، استقلال بیشتری از خلبان هواپیمادارد چون مسوولان هواپیمایی دربرج مراقبت به شیوه‌های گوناگون، خلبان وتمام حرکات و تصمیم‌گیری‌های او را تحت نظارت وکنترل دارند ولی راننده اتوبوس، مستقل‌تر است و در مدت زمان طولانی سفر در تمام راه بایدجوانب احتیاطی و مقررات را رعایت کند و فقط یک اشتباه در هر بخش از سفر می‌تواند به فاجعه‌ای منجرشود که آمارهای موجود از ده‌ها تصادف اتوبوس که هر یک بدتر از دیگری بوده، گویای این فجایع است.

 در سال‌های اخیرسفرهای زیادی با اتوبوس به شهرهای مختلف ایران، ژاپن، کانادا… داشتم و تفاوت رفتار رانندگان ایرانی با رانندگان ژاپنی و کانادایی انکارناپذیربود به خصوص که هر بار در سفر با اتوبوس در ایران، از راننده اجازه خواستم که روی صندلی شاگرد راننده بنشینم و بتوانم عکس بگیرم و با آقای راننده گپ بزنم. چند سال پیش دریافتم که پلیس راه در اتوبوس‌های مسافربری بین شهری ایران یک دوربین نصب کرده و پلیس راه می‌تواند از طریق این دوربین بر رانندگی راننده اتوبوس و حتی بر رفتار او در حین رانندگی نظارت داشته باشد.

یکی از راننده‌ها برای من تعریف کرد که به عنوان مثال چای خوردن راننده اتوبوس در حین رانندگی ممنوع است چون یک حرکت خطرناک محسوب می‌شود ولی در کمال شگفتی، همین راننده در نیمه شب و در جاده‌ای صاف، روی دوربین تنظیم شده پلیس را پوشاند و با اصرار، برای من و خودش، لیوانی از سبد بیرون آورد و چای ریخت و البته در همین زمان، اتوبوسی که با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در حرکت بود، متمایل به چپ شد.

 این حرکت راننده نشان‌دهنده یک واقعیت تلخ است؛ راننده‌ای که با اعتماد به نفس پوشالی، اطمینان کامل دارد که هیچ اتفاق ناخواسته و ناگواری برای او نخواهد افتاد ولی نکته اینست که آقای راننده فراموش کرده بود که در ماشین شخصی خود تنها نیست بلکه مسوولیت سنگین محافظت ازجان۳۰ انسان دیگر نیز بر عهده اوست…

در سفر دیگری با اتوبوس، راننده به من گفت: «اتوبوس من این جاده را به خوبی میشناسه، خودش میره! …» 

خبرها و آمارهای کلی دررابطه با تصادفات رانندگی و سایر حوادث ناشی از سهل‌انگاری وعدم رعایت اصلی‌ترین مقررات ایمنی در ایران به حدی تکان‌دهنده است که هر یک از ما باید در مورد وظیفه و نقش و مسوولیت خودمان درقبال این اتفاقات ناگوار، بازنگری کنیم و امیدوار باشیم بلکه سهم اندکی در بهبود این روند و پیشگیری از تکرار آن‌ها داشته باشیم.

 مقصر دانستن دیگران و حکومت و مسوولان و… بسیار ساده است و شاید بسیار منطقی اما کمکی به کاهش عمق فاجعه نمی‌کند؛ ما باید از خودمان شروع کنیم و خود را مسوول بدانیم، حداقل در زمینه رانندگی…متاسفانه باید بپذیریم آمارموجود از تصادفات رانندگی در کشور ما به سادگی نشان می‌دهد که سهل‌انگاری و بی‌احتیاطی وعدم رعایت اصول اولیه ایمنی به‌طور گسترده در ایران به میزانی فراگیر است که حقیقتا یک فاجعه ملی است ولی همچنان رانندگی‌های پرخطر بدون ترس و واهمه ادامه دارد و هرگز متوجه نمی‌شویم که شایدباعث یک حادثه مرگبار برای دیگران نیز باشیم و این جبران‌ناپذیر است…

با وجود آنکه از دیرباز، ادبیات غنی و غرورآفرین فارسی برای «جان» ارزش و تقدس زیادی قائل شده و بسیاری از بزرگان دنیای شعر فارسی، ما را به استفاده بهینه از جان، ترغیب کرده‌اند و به ما اندرز می‌دهند که قدرش را بدانیم و عزیزش بداریم ولی با کمال تاسف کشته شدن ۲۰ هزار انسان در تصادفات رانندگی در سال، پیام آشکاری در خود دارد و ثابت می‌کند در عمل به پیام ادبیات‌مان احترام نمی‌گذاریم و آنگونه که شایسته است رفتار نمی‌کنیم؛ جان و سلامت انسان، گرانقدر و گرانبهاست. آن را ارزان نفروشیم. تن آدمی شریف است به جان آدمیت. جان انسان، هدیه‌ای ارزشمند است که فقط یک بار در اختیار او قرار می‌گیرد و فرصتی است که تکرار نمی‌شود، جان تک تک اعضای جامعه در هر سطح باید در نگاه ما هم ارزش جان خودمان باشد و…

امیدوارم «حفظ جان» به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود… چندین روز در فکر بودم که چگونه این یادداشت را به پایان ببرم… ابتدا قصد داشتم شعرهایی از حافظ، مولانا، سعدی، شاملو انتخاب کنم اما بارها به من ثابت شده که اگر به دلم و احساساتم بها بدهم یقینا ضرر نخواهم کرد و بهترین نتیجه را خواهم گرفت. چندین سال پیش که سرگرم ساختن فیلمی در مورد مفهوم عشق بودم، روزی به‌طور اتفاقی بایک راننده تاکسی شریف برخورد کردم که با متانت کامل و رعایت تمام قوانین رانندگی می‌کرد و درتاکسی این راننده، چنان آرامشی حاکم بود که بازتاب شخصیت قابل احترام خود او بود و به‌شدت تحت تاثیر قرار گرفتم، با هم حرف زدیم و ناگهان از او پرسیدم: «آقا به نظر شماعشق یعنی چی؟» 

بی‌درنگ جوابی داد که عجیب به دلم نشست و از هر کلام دیگری تاثیرگذارتر بود. 

«عشق یعنی اینکه من ترمز کنم یک عابر پیاده، با خیال راحت بدون نگرانی از جلوی تاکسی من رد بشه. خیلی ساده.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha