• شنبه / ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۱۲:۰۱
  • دسته‌بندی: خانواده
  • کد خبر: 1404021308827
  • خبرنگار : 71584

تماس‌های نجات‌دهنده از ساختمانی در "سهروردی"

تماس‌های نجات‌دهنده از ساختمانی در "سهروردی"

از اتاق‌های مشاوره لوکس با مبل چرمی و قاب‌هایی با جملات انگیزشی، خبری نیست. از نسخه‌های تکراری که «زندگی هنوز قشنگی‌هایش را دارد» یا «تو باید اول خودت را دوست داشته باشی» هم همینطور. اینجا فقط یک میز ساده، یک گوشی تلفن و تماس‌های پی‌درپی از سوی انسان‌هایی که یا تا مرز بریدن رفته‌اند، یا ذهن و دل‌شان پر شده از دردها و آه‌ها؛ کار آدم‌ها را راه می‌اندازند؛ بدون قضاوت، فقط گوش می‌دهند و در نقطه‌ای که کسی در تاریکی ایستاده و نمی‌داند باید چه کند با چند راهنمایی، یاریشان می‌دهند تا نوری در دل‌های ناامیدشان روشن شود.

به گزارش ایسنا،‌ در یکی از خیابان‌های شلوغ محله‌ سهروردی،‌ مرکز جامع خدمات مشاوره سازمان بهزیستی در ساختمانی پنج طبقه قرار گرفته است؛ ساختمانی که زنگ هر تلفن پشت دیوارهای معمولی‌، به معنای یک درخواست کمک از سوی انسانی است که جایی از زندگی‌اش با چالش روبرو شده و تمام امیدش به روانشناسان پشت خط ۱۴۸۰ است. آنها همچون عوامل پشت صحنه‌ای هستند که البته نام‌شان هم در تیتراژ زندگی دیگران نوشته نمی‌شود. مشاورانی که بی قضاوت، به زندگی و حتی گاه به آدمی جان تازه می‌بخشند و معجزه حضور آن‌ها دقیقا از زمانی آغاز می‌شود که می‌گویند: «الو؛ صدای مشاور بفرمایید.»

 ۳ طبقه از این ساختمان، ۵۷ کابین‌ قطار شده‌ که در هر کدام، یک روانشناس نشسته و پاسخگوست؛ افرادی که کل تماس‌های استان تهران را برای ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره پوشش می‌دهند. پشت هر گوشی، انسان‌هایی نشسته‌اند که هیچ‌وقت نامی از آن‌ها جایی ثبت نمی‌شود. در روزگاری که آدم‌ها گاهی حوصله شنیدن حرف‌های عزیزترین‌هایشان را هم ندارند، همین گوش سپردن بی‌قضاوتِ مشاوران گمنامِ این مرکز، می‌تواند معجزه‌ای باشد در میانه «تاریکی زندگی یک نفر». کسی نمی‌داند وقتی دست‌شان به سمت گوشی می‌رود، بر دل خودشان چه زخمی باز می‌شود؟.

الو، «صدای مشاور»،‌ بفرمایید

در راهرویی نسبتا باریک، چندین کابین پشت سر هم ردیف شده‌ است. درب بعضی‌هایشان نیمه باز و چراغی روشن است و درب برخی دیگر بسته و چراغ بالای سرشان خاموش است. داخل هر کابین یک میز ساده،‌ یک تلفن و یک هدفون است. اینجا از هیاهو یا شوخی‌های معمولِ محیط‌های اداری خبری نیست؛ همه با جدیت و تمرکز دل به صدایی در آن سوی خط سپرده اند.

نگاه‌های جدی، دست‌هایی که روی کاغذ چیزی می‌نویسند و گوشی‌هایی که انگار بار سنگین زندگی‌های زیادی را جابه‌جا می‌کند. هرکدام از این روانشناسان،‌ به محض زنگ خوردن تلفن، هدفون را روی گوش‌شان می‌گذارند. در این لحظه دیگر مهم نیست که خودشان چه زخم و فکری دارند، حالا نوبت آن فردی است که آن‌ سوی خط به هر دلیلی دستش به جایی بند نشده و باید گوش شنوای آنها باشند. الو، «صدای مشاور»،‌ بفرمایید.

تماس برای یک املاء

تماس‌های نجات‌دهنده از ساختمانی در "سهروردی"

تلفن‌ها یکی یکی و بی‌وقفه با صدای زنگی که پشت هرکدامشان انسانی با داستانی متفاوت است، زنگ می‌خورد؛ صدای زنی می‌آید که از اشتباهات املایی کودک خردسالش، طاقتش طاق شده است. خودش را معرفی می‌کند و از اشتباهات پی در پی فرزندش در املاها و تلاش نکردن برای بهتر شدن آن، گلایه می‌کند. می‌گوید: «به پسرم میگم دیدی همکلاسی‌هات هم دیکته‌شون رو بدون غلط می‌نویسن؟ بهم میگه منم خوبم. بهش میگم، می‌دونم تو خیلی خوبی و بهترینی پسرم،‌ اما تاحالا دقت کردی که چند نفر از دوستات غلط می‌نویسن؟ یکبار دیکته‌اش رو خیلی بدخط نوشته بود. معلمش روی برگه‌اش نوشته بود بیشتر تلاش کن، وقتی من برگه املاش رو دیدم انگار اون دیکته پر از اشتباهه، اما وقتی دقت کردم دیدم طرز نوشتن کلمات رو اشتباه نوشته.»

روانشناس فقط گوش می‌دهد و اجازه می‌دهد مادر همه آنچه که ذهنش را به خود مشغول کرده را به زبان بیاورد. مادر همینطور ادامه می‌دهد: «مامان دوستام می‌گن تو بچه تنبلی، اما من بهش گفتم مامان، تو توانایی‌های دیگه‌ای داری. من پسرم رو تشویق‌ هم می‌کنم، اما برای اون هم اشتباهات املاء، بی‌اهمیته. مثلا مودب بودن، درس خوندن و اینا، انگار امتیاز نیست.»

روانشناس می‌گوید: «اونجایی که گفتید به پسرتون می‌گید دیدی بقیه بدون غلط می‌نویسن؟… این سوال شاید ناخودآگاه مقایسه باشه. شاید اونجایی که می‌گید کی ۲۰ شد؟، بهش می‌فهمونید که ارزش، فقط نمره‌ی بیسته. درحالی که مسئله‌ اصلی دست‌خطه، نه ارزش بچه‌تون و شما میتونید با یک کلاس خوشنویسی این مسئله رو حل و فصل کنید. درمورد اشکالات املایی هم وقتی برگه املای پسرتون رو می‌بینید در ابتدا کلماتی که صحیح نوشته رو نگاه کنید و بابتش اون رو تشویق کنید و بعد درمورد خوشنویسی و نوشتن حروف کلماتی که اشتباه نوشته باهاش صحبت کنید و بهش بگید برای بهتر نوشتن کلمات به او کمک می‌کنید. اما به صورت اغراق‌آمیز نباید بهش بگید که تو خیلی خوبی»

مکالمه ادامه پیدا می‌کند و مادر کمی سبک‌تر می‌شود. بعد از صدای انسان‌هایی که از آن سوی خط حرف می‌زنند و روانشناسانی که مو به مو به این صحبت‌ها گوش می‌دهند و در عین حال به فکر راهی برای حل مشکل آنها هستند، به سراغ همین افرادی می‌روم که سعی دارند همچون نوری،‌ زندگی همنوعانشان را روشن کنند. از آنها درباره تاثیرگذارترین تماسی که در ذهن‌شان باقی مانده، می‌پرسم.

تماس‌های نجات‌دهنده از ساختمانی در "سهروردی"

"نازنین"، کارشناس ارشد مشاوره که پیش از این، نکاتی از تماس قبلی را در دفترچه‌ کوچکش یادداشت می‌کرد، خودکار را کنار می‌گذارد و در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «حدود ۱۸ ساله که مشاوره می‌دم؛ هم حضوری، هم تلفنی. تخصص من مشاوره کودک، نوجوان و خانواده است. خودم همیشه کار با نوجوان‌ها رو بیشتر دوست داشتم و همیشه هم توی این زمینه کارگاه‌های مختلفی برگزار کردم. این اواخر هم به خاطر مسائل و مشکلاتی که نوجوان‌ها دارن،‌ تعداد تماس‌ها برای رنج سنی ۱۰-۱۱ تا ۱۸ سال خیلی زیاده. چالش‌هاشون هم اکثراً در مورد گوشی و اینترنت و بازی و ارتباط با خانواده‌است که در رابطه با موضوعات نوجوانان و کودکان شاید ۸۰ درصد از سوی والدین هست و ۱۰-۲۰ درصد هم خود نوجوان‌ها درمورد مشکلاتی که دارند تماس می‌گیرن.»

"نازنین" ادامه می‌دهد: «خیلی وقت‌ها پدر و مادر از تغییرات رفتاری دوران نوجوانی اطلاعاتی ندارن، درحالیکه دوران بلوغ ویژگی‌های خاص خودش رو داره و به همین دلیل نگاهش به موضوعات تغییر می‌کنه. والدین وقتی تغییر رفتارهای نوجوانانشون رو می‌بینند و آگاهی ندارن، همین که یه توضیح کوتاه و ساده از ویژگی‌های دوران بلوغ می‌دم، انگار تازه متوجه می‌شن. می‌گم مثلاً اتاقشون رو به هم می‌ریزن، ساعت خواب و بیداری‌شون بهم می‌ریزه، پرحرف می‌شن یا ساکت، تایید می‌کنن و می‌گن آره دقیقاً همینه. اینجاست که گفت‌وگو و تعامل با نوجوانشون براشون راحت‌تر می‌شه.»

از "نازنین" می‌پرسم آیا پرونده‌ای بوده که هنوز ذهنش را مشغول کرده؟، مکثی می‌کند و می‌گوید: «یادمه یه پدری بود که همسرشو از دست داده بود و تنها با دختر نوجوانش زندگی می‌کرد. پدر خیلی دلسوز بود اما نمی‌دونست چطور باید با دخترش کنار بیاد، اما تمام تلاشش رو می‌کرد که بهترین رفتار رو داشته باشه، تماس گرفت و از پرخاش‌ها و گوشه‌گیری‌های دخترش گفت. من براش در مورد ویژگی‌های این دوران توضیح دادم و پیشنهاد دادم دوستای دخترش رو بشناسه و با خودش برنامه‌های گروهی کوچیک برای دخترش درنظر بگیره. مدتی گذشت و دیدم دخترش هم تماس گرفت و به خاطر خوب شدن ارتباطشون اصرار داشت که بتونه برام گل بفرسته.»

از سختی کارش می‌پرسم. می‌گوید: «ما با مسائل مردم درگیریم، به خصوص وقتی کودک یا نوجوان با شدت زیاد با موضوعاتی درگیرن، نمیتونم بگم که وقتی میرم خونه بهش فکر نمی‌کنم. مثلاً هفته پیش یه دختر ۱۶ ساله تماس گرفت. می‌گفت خانواده‌ش اجازه نمی‌دن با دوستاش بیرون بره، موبایلشو می‌گیرن و حتی در خونه رو قفل می‌کنن. می‌گفت پدرش باهاش برخورد فیزیکی داشته و برای همین من هم دیگه درس نمی‌خونم. توی دو روز بدون گوشی از خونه رفته بود بیرون. من توی اون ۲۵ دقیقه فقط سعی کردم آرومش کنم و بگم حتماً پدر و مادرش هم با ۱۴۸۰ تماس بگیرن که باهاشون حرف بزنم، چون این خانواده‌ها نیاز به مشاوره تخصصی دارن.»

و وقتی از دلگرمی و انگیزه‌اش در این کار می‌پرسم، لبخند کمرنگی می‌زند و می‌گوید: «خیلی وقت‌ها همون آخر مکالمه که می‌گن "ممنون، دعات می‌کنم" یا می‌گن "خیلی آروم شدم" برای من کافیه. این یعنی یه قدم از بحران دورشون کردم.»

به گفته "نازنین"، بزرگ‌ترین چالش مشاوره تلفنی محدود بودن تایم و انتظار زیاد مراجعه‌کننده‌هاست: «بعضیا فکر می‌کنن اینجا مثل یه مشاوره حضوری می‌شه تمام مشکل رو در ۲۵ دقیقه حل کرد. یا توقع دارن اسم و کد مشاور رو بگیرن که ادامه بدن. در حالی که کار ما راهنمایی اولیه و در صورت نیاز ارجاعه. متاسفانه خیلی از خانواده‌ها هم امکان یا تمایل مشاوره حضوری ندارن و فقط می‌خوان از همین خط کمک بگیرن.»

تردید برای یک انتخاب؛ تماسی که ناتمام ماند

تماس‌های نجات‌دهنده از ساختمانی در "سهروردی"

از کابین دیگری جملاتی پراکنده‌ به گوش می‌رسد. دختری حدود ۳۰ ساله آن‌سوی خط، با صدایی پر از تردید و دلواپسی به دنبال راهنمایی و گرفتن پاسخی درست است. دل‌مشغولی‌اش درباره آشنایی با مردی حدود ۱۴ سال از خودش بزرگتر است. می‌گوید: تا حالا دوبار دیدمش. حس امنیت ازش گرفتم. البته هنوز پیشنهاد مستقیم برای ازدواج به خودم نداده اما به اقواممون قصدش رو گفته. ولی با این اختلاف سنی به‌نظرتون به مشکل نمی‌خوریم؟»

مشاور آرام جواب می‌دهد: «با توجه به این‌که هردوی شما تحصیل‌کرده و شاغل هستید، می‌تونید فرصت بیشتری برای این آشنایی بدید و بررسی کنید که اصلا در عمل چقدر با هم تفاهم دارید.»

اما دختر دوباره دل نگرانی‌اش را مطرح می‌کند: «پس یعنی مشکلی نداره؟»

مشاور از او می‌خواهد سوال اصلی ذهنش را دقیق‌تر بگوید. «منظورت از مشکل چیه؟» دختر برای لحظه‌ای ساکت می‌شود، بعد با لحنی صادقانه ادامه می‌دهد: «راستش... من خودم وقتی دیدمش انقدر حسم بهش خوب بود که این اختلاف سنی رو احساس نکردم. چون دختر به شدت شیطونی هستم و کنار صبوری این آدم حس خوبی داشتم، چون بهم فضا میده که شیطونیم رو تخلیه کنم. اما وقتی این بحث با اطرافیان پیش اومد، بهم گفتن که این چه انتخابیه و این آقا سنش خیلی زیاده»

مشاور سکوت می‌کند و آرام می‌گوید: «سبک زندگی هردو شما خیلی مهمه» مکالمه هنوز به نیمه نرسیده که ناگهان صدای بوق ممتد فضا را پر می‌کند. تماس قطع شده و مشاور با نگاهی کوتاه به گوشی، دفترچه‌اش را می‌بندد.

نامش "نسیم"؛ کارشناس ارشد روانشناسی بالینی است که از سال ۱۳۹۸ در این مرکز خدمات مشاوره و رواشناسی می‌دهد. می‌گوید: «تماس‌گیرندگان با این سامانه به صورت ناشناس تماس‌ می‌گیرن و وقتی در شروع صحبت،‌ می‌پرسن که مکالمات ضبط می‌شه و بهشون میگیم نه، راحت‌تر صحبت می‌کنند. وقتی از ضبط نشدن صداشون اطمینان پیدا می‌کنن، راحت‌تر صحبت می‌کنن. توی سامانه صدای مشاور، مدت تماس‌ها ۲۵ دقیقه‌ایه و امتداد هم نداره. به همین دلیل هم باید طی این مدت توضیحات و مشاوره جمع‌بندی بشه، مگر اینکه به تشخیص ما، مدت تماس تمدید بشه.»

او از تاثیرگذارترین تماس‌اش هم می‌گوید: «عصر یکی از روزها، یک آقایی تماس گرفت و می‌خواست خودکشی کنه. می‌گفت دارم رانندگی می‌کنم و حالش خیلی بد بود. می‌گفت می‌خوام زندگیم رو تموم کنم و به این شرایط پایان بدم. همون موقع با سوپروایزر صبحت کردم و خواستم به خاطر شرایط اضطراری، هردو مکالمه رو پیش ببریم. ظاهرا همسر اون آقا مهریه‌اش رو گرفته بود و شرایط مالی آقا را کامل به صفر رسونده بود. خیلی اضطراب داشت. عملا حس پوچی رو داشت تجربه می‌کرد و حین صحبت متوجه شدیم که این موضوع توی خواب و تغذیه و زندگیش هم تاثیر گذاشته. هیچکس هم همراهیش نمی‌کرد، به همین خاطر هم می‌خواست خودش رو از بین ببره. اولین کاری که کردیم، ازش خواستیم ماشین رو یه جا پارک کنه.»

تماس‌های نجات‌دهنده از ساختمانی در "سهروردی"

 «شماره ۱۴۸۰ یک نور امیده؛ چون آدم‌ها می‌دونن که وقتی تماس می‌گیرن، بالاخره به یک جایی وصل می‌شن و یک نفر حرف‌های اونهارو می‌شنوه و بدون قضاوت کنار اونهاست»؛ "نسیم" این را می‌گوید و خاطره‌اش از آن مشاوره را ادامه می‌دهد: «درنهایت با اون آقا درباره موضوع صحبت کردیم، تماس طول کشید و مجبور شدیم مکالمه را تمدید کنیم. افسردگی بهش غالب شده بود. شماره ۱۴۸۰ نور امیدی بود که بهش وصل شده بود. یک پروسه ۴۰ دقیقه‌ای صحبت کردیم و ارجاعش دادیم به روانپزشک آمنه و درنهایت از خودکشی منصرف شد. به نظرم اون همدلی باعث شد این آدم شنیده بشه و ما در این شرایط اون شخص رو شنیدیم. توی این موقعیت بحران، باید تمام خودت رو در اختیار تماس‌گیرنده بذاری تا حس کنه داره شنیده می‌شه.»

"نسیم" خودش درباره علت لزوم مراجعه به روانشناس می‌گوید: «وقتی استخوان در بدن می‌شکند، اگر به پزشک هم مراجعه نکنیم درنهایت خودش جوش می‌خورد، اما در این شرایط افراد به متخصص مراجعه می‌کنن که استخوان‌شون صاف جوش بخوره. روانشناس هم دقیقا همین نقش را داره. البته توی سامانه ۱۴۸۰ به دلیل اینکه امکان تماس با تماس‌گیرنده وجود نداره سختتره،‌ چون نمی‌دونی این مشاوره، چه نتیجه‌ای براش داشته، اما پایان مکالمه ازشون می‌پرسیم که از این تماس چه احساسی داشتند؟»

روانشناسان ۱۴۸۰، آدم‌هایی‌ با دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های شخصی خودشان هستند که هر روز پشت این خط می‌نشینند و صدای کسانی را می‌شنوند که یا جایی برای گفتن حرف‌های‌شان ندارند، یا در پیچ‌وخم روزهای سخت، راه را گم کرده‌اند. اما بدون هیچ قضاوتی، چند جمله راهنما می‌گویند و درست در همان نقطه‌ای که کسی در تاریکی ایستاده و نمی‌داند چه کند، نوری کوچک بر زندگی‌شان می‌اندازند؛ آنها اینگونه بر زندگی انسان‌ها ردی از خود بر جای می‌گذارند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha