به گزارش ایسنا، ۲ خرداد ۱۴۰۱، روزی بود که آبادان برای همیشه تغییر کرد. ساختمان متروپل، پروژهای تجاری–اداری که با تخلفات گسترده فنی، معماری و نظارتی ساخته شده بود، به یکباره فرو ریخت و جان ۴۳ نفر را گرفت. این حادثه، نمادی شد از آنچه در زیر پوست شهرها جریان دارد؛ سازههایی که بر پایه بیقانونی، رانت و فساد بالا میروند و میتوانند در لحظهای، به گور دستهجمعی بدل شوند.
با گذشت سه سال، مردم آبادان همچنان با داغ این فاجعه زندگی میکنند. دادگاههای متروپل همچنان ادامه دارد، اما سؤالی جدیتر در ذهن جامعه باقی مانده که آیا متروپل، آخرین متروپل خواهد بود؟ پاسخ این سؤال، نگرانکننده است.
کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی ضعف سازهای در پروژه، بار ثقلی بسیار زیاد که با حذف یک تیر یا ستون امکان باز پخش مجدد را ندارد، فقدان محاسبات مربوط به انهدام پیش رونده، نامناسب بودن اتصالات تیرها و ستونها، ضعیف بودن ستونها، فقدان شکل پذیری لازم در اتصالات، ضعف جوشکاری، ضعف بتن به نحوی که میلگردها بدون هیچگونه پیوستگی و چسبندگی از بتن خارج شده و بتن در موارد متعدد خرد شده است را از مهم ترین علل فنی فروریزش ساختمان متروپل عنوان کرد. همچنین عبدالجلال ایری، سخنگوی وقت کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی در یک گزارش کامل علل و عوامل این حادثه را منتشر کرد.
همچنین مواردی درباره ایرادات پروانه ساختمان متروپل مطرح شده بود به طوریکه نوع پروانه مشخص نیست و صرفا پروانه ساختمان قید شده است. تعداد کل پارکینگ مورد نیاز صفر واحد قید شده است. سطح اشغال صفر درصد قید شده است. در ردیف سایر طبقات در جدول های بنای مجاز و بنای قابل احداث، در حالی ۳۶۷ مترمربع برای ۷۴ واحد تجاری در سایر طبقات قید شده که تعداد این طبقات مشخص نیست و مجموع طبقات فقط ۴ طبقه قید شده است. بنابراین در این پروانه ساختمانی معلوم نیست "سایر طبقات" و نهایتا کل طبقات ساختمان چند طبقه بوده است؟ در ردیف تعداد طبقات، تعداد طبقات زیرزمین، سایر و کل صفر طبقه درج شده است.
متروپل در دل جنوب، جایی که هنوز رد گلولههای جنگ از دیوارهایش نرفته، فرو ریخت. نه بهخاطر زلزله، نه بلای آسمانی؛ بلکه به دست انسانهایی که جان را با سود عوض کردند. مجوزهایی که امضاء شدند بیآنکه دلی بسوزد، تخلفهایی که دیده شدند بیآنکه قلمی بلرزد و سکوتهایی که جان گرفتند، نه جان بخشیدند.
متروپل، تنها یک ساختمان نبود؛ نماد فروپاشی اعتماد بود. نماد اینکه وقتی سازهها بر پایه زدوبند ساخته شوند، جان مردم بیارزش میشود. وقتی نظارتها صوری باشند، شهر به قتلگاه بدل میشود.
اما این فقط قصه آبادان نیست
متروپل تنها ساختمانی نبود که به یک باره فروریخت و دیماه ۱۳۹۵ در قلب تهران، یک برج قدیمی دیگر هم که نماد تلاش و کار بود در لحظهای فرو ریخت و ۱۶ آتشنشان زیر آوارهای پلاسکو جان خود را از دست دادند. کسبه، کارگرها، عابران، همه در بهت. همه پرسیدیم: چرا؟ اما پاسخها، بین گزارشهای رسمی گم شد. پلاسکو را از دست دادیم و هیچ کس به درستی محاکمه نشد.
رئیس پژوهشکده ساختمان و ابنیه فنی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در سال ۹۵، تراکم بالای مواد قابل اشتعال و نبود سیستم اطفاء حریق استاندارد را از مهمترین عوامل وقوع حادثه آتش سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو اعلام کرد.
بیت اللهی نیز در گفتوگویی با ایسنا پس از حادثه پلاسکو بیان داشت که ساختمان پلاسکو ساختمان اول و آخر تهران نیست که در وضعیت خطرناک قرار دارد. از این نوع سازه با این نوع وضعیت از نظر خطرپذیری در تهران زیاد داریم. در بازار تهران و اطراف همین ساختمان، پاساژهای مختلفی با قدمت بالا وجود دارد. همچنین با توجه به اینکه مالکیت این ساختمانها خصوصی است در این نوع مالکیت، مدیریت ساختمان باید قوی عمل کند و اقدامات ایمنی را رعایت کند.
معادن، مدارس، کارخانهها؛ ناایمنی گستردهتر از شهرهاست
بیش از هزار معدن فعال در کشور وجود دارد که طبق گزارشها، بیشتر آنها فاقد سیستم تهویه مناسب یا تجهیزات ایمنی کافی، بدون راه خروج اضطراری و بدون سیستم هشدار اولیه فعالند. حوادث معدنی همچون حادثه «زمستان یورت» و معدن طبس همچنان در حافظه عمومی باقیست. افزون بر این، هزاران مدرسه کانکسی و فرسوده در مناطق محروم، محل تحصیل دانشآموزانی است که هر روز زیر سقفی ناایمن درس میخوانند. کارخانههای قدیمی، پلهای نیمهکاره و حتی برخی مراکز درمانی که خودشان اورژانس لازم هستند، همگی نشان از مشکلات ساختاری در مدیریت ایمنی دارند.
نخستین حادثه ثبت شده در خصوص معادن زغالسنگ به ۲۸ مرداد ماه ۱۳۷۲ و معدن زغالسنگ «باب نیزو» زرند با هشت نفر فوتی برمیگردد. اول تیر ۷۶ تونل ۹ معدن زغالسنگ «سنگرود» گیلان ریزش کرد که در این حادثه ۲۱ نفر فوت شدند. ۲۳ شهریور ۱۳۸۴ معدن زغالسنگ باب نیزو زرند دوباره دچار حادثه و ۹ نفر جان خود را از دست دادند. چهار سال بعد و در ۳۰ فروردین سال ۸۸، این معدن دوباره ریزش کرد و ۱۲ نفر فوت شدند. همچنین معدن زغالسنگ «هجدک» زرند در ۱۶ آذر دچار حادثه شد و چهار نفر فوتی داشت.
معدن «یال شمالی» طبس با هشت نفر فوتی در آذر ۱۳۹۱، معدن «چشمه پودنه» کوهبنان با سه نفر فوتی در اسفند ۱۳۹۲، معدن «کیاسر» مرداد ۱۳۹۳ با ۲ نفر فوتی، معدن «زمستان یورت» آزادشهر با ۴۳ نفر فوتی در اردیبهشت ۱۳۹۶، معدن «طزره» دامغان با ۶ فوتی در شهریور ۱۴۰۲ و معدن زغال سنگ طبس با ۵۲ فوتی در شهریور ۱۴۰۳، بزرگترین حوادث معادن زغالسنگ در کشور هستند.
با مرور این حوادث، سخن قدرت الله محمدی مدیر عامل سازمان آتش نشانی تهران بیش از همیشه در ذهن ها پر رنگتر میشود. او در یکی از سخنرانیهای خود در خصوص ایمنی و HSE بیان داشت که من ندیدم جایی به غیر از اندکی در پتروشیمیها و پالایشگاههای کشور بحث HSE و ایمنی را جدی گرفته باشند.
از متروپل تا بلوارهای تهران...
در تهران چند متروپل و پلاسکو دیگر داریم؟
از پاسداران تا سعادتآباد، از غرب تا جنوب شهر، سازههایی قد علم کردهاند با ظاهر لوکس؛ اما استخوانهای پوسیده. آپارتمانهایی که هر روز بر بامشان سازه جدیدی سبز میشود. ساختمانهای تجاری بلند مرتبهای که روزانه هزاران نفر در آنها تردد دارند و خیلی از آنها به همه چیز جز ایمنی توجه میکنند. کسی نمیپرسد زیرزمینشان چه خبر است؟ چه ستونی بار را میکشد؟ سیستمهای اعلام حریق دارند یا خیر؟ از راههای فرار اضطراری در این ساختمانها خبری است یا خیر؟ آخرین بار چه زمانی بازرسی ایمنی شدهاند؟ آیا اصلا تأییده ایمنی در این ساختمانها جایی دارد؟ یا آنهایی که اخطار گرفتهاند تا در سریع ترین زمان ایمنی خود را کامل کنند، به این موارد توجهی میکنند؟
شاید زلزله نیاید؛ اما اگر آمد، تهران در کدام خیابانش دفن میشود؟ چند ریشتر میتواند کار یک ساختمان ناایمن و غیرمستحکم را تمام کند؟ یا یک جرقه آتش در چند دقیقه از ساختمان، یک ویران سرا میسازد؟
در همین تهران، نگاهی به حوادث ساختمانهایی که مراکز درمانی نام دارند و در زمان بحران باید در خط مقدم حوادث استوار باشند کنیم. حادثه آتشسوزی کلینیک سینای اطهر تهران - تیر ۱۳۹۹ با دست کم ۱۹ کشته و ۱۴ مصدوم، بیمارستان دی - مهر ۱۴۰۰ در یک اتاق ۱۰ متری، که سریعا مهار شد، بیمارستان رسول اکرم تهران- تیر ۱۴۰۱، که تمامی بیماران در طبقات بالایی قرار داشتند و دچار دود گرفتگی شدند و خوشبختانه این حادثه خسارت جانی نداشت، بیمارستان فجر تهران - مرداد ۱۴۰۲ که بخش مراقبتهای ویژه این بیمارستان دچار حریق شد و این حادثه هم خوشبختانه آسیب جانی نداشت، همچنین بیمارستان شهدای تجریش - آذر ۱۴۰۲، بیمارستان گاندی تهران - بهمن ۱۴۰۲، بیمارستان امام حسین تهران - اردیبهشت ۱۴۰۳ که همه این حوادث تنها در پایتخت رخ داده بود، از حوادثی است که رعایت نکردن ایمنی و مشکلات سازه دلیل اصلی این حوادث عنوان شده است. آخرین مرکز درمانی هم که به لیست حوادث تهران اضافه شد، درمانگاه مشریه بود که منجر به کشته شدن ۳ نفر از جمله یک کودک و مجروح شدن ۱۸ نفر شد.

علی نصیری رئیس مدیریت بحران شهر تهران چندی پیش اعلام کرد که ۱۶ هزار ساختمان اولویتدار از لحاظ ایمنی در تهران شناسایی شده است که تا اکنون ۵ هزار ساختمان مورد ارزیابی قرارگرفته و به مالکین، وضعیت ایمنی سازهها از طریق خود سازمان، شهرداری مناطق و دستگاههای بالادستی ابلاغ شده است. از این ۵۰۰۰ ساختمان، اولویت ما بیمارستانها بوده و ارزیابی آنها را به اتمام رساندیم و نتیجه ارزیابی را به بیمارستانها و وزارت بهداشت هم اعلام کردیم.
مطالبه مردم از مسئولان ساده است، اما حیاتی؛ نگذارید سازه بعدی، نام یکی از عزیزانمان را برای همیشه با خود ببرد. گزارشهای ایمنی را عمومی کنید. مجوزهای ساخت را شفاف و قابلپیگیری کنید.
هر کجا ساختمانی بهزور بالا رفت، هر کجا اسنادی با امضای طلایی تأیید شد، هر جا دوربینها خاموش بودند و هر جا مردم گفتند: «اینجا هم ممکن است بریزد» یاد متروپل را زنده نگه داریم. چون آنچه فرو ریخت، فقط یک ساختمان نبود.
ما فقط بهدنبال یک مقصر نیستیم. ما دنبال اصلاح سیستمی هستیم تا دیگر ننویسیم: «متروپل فرو ریخت». میخواهیم بنویسیم: «ساختوساز ایمن آغاز شد.» میخواهیم بنویسیم: «فرهنگ نظارت بر جان مردم، نهادینه شد.»
سالگرد متروپل، تنها زمان یادآوری گذشته نیست؛ بلکه فرصتی است برای پیشگیری از فجایع آینده. اگر امروز به هشدارها توجه نشود، شاید فردا، نام دیگری به جای متروپل، تیتر صفحه اول خبرگزاریها شود و آن روز، بار دیگر از خود خواهیم پرسید: چرا هیچکس کاری نکرد؟
انتهای پیام
نظرات