به گزارش ایسنا، محسن سلیمانیفاخر، منتقد فیلم در یادداشتی نوشت:
در میانه حملات وحشیانه اسرائیل، آنگاه که دیوارها فرومیریزند، خانهها ویران میشوند و انسانها پارهپاره میشوند، این پرسش تلخ و تکرارشونده در جان ما طنین میافکند: آیا گفتن دیگر معنایی دارد؟ آیا در زمانه اینهمه جنایت و بیپناهی، نوشتن و روایت کردن، تنها یک بازی بیثمر با کلمات نیست؟
پاسخ ما این است: دقیقاً اکنون، گفتن واجبتر از همیشه است زیرا روایت، تنها سلاح بازمانده ماست؛ همان سلاح بیخون اما عمیق که در دل خود حقیقت را حمل میکند. روایت، آن زبانی است که میان ما و فراموشی فاصله میاندازد. میانجی انسان بودن است، اثباتی بر اینکه هنوز زندهایم، هنوز میبینیم، هنوز انسانیم.
در جهانی که استبداد، اشغال و ماشین جنگ، در پی تهیکردن ما از دروناند، در پی بریدن ما از خود، دیگران و معنای زندگیاند، تنها قصه است که میتواند به انسان یادآوری کند: «تو انسانی» و این، جمله کوچکی نیست. این، معنای مقاومت است.
حمله اسرائیل فقط یک رویداد نظامی نیست؛ یک جنایت تاریخی است که باید ثبت شود، به یاد سپرده شود و از دل آن حماسه مردم و خیانت مهاجمان به جهانیان بازگو گردد؛ قصه کودکانی که در آغوش مادرانشان جان دادند، قصه مردمی که در نیمهشب زیر آوار ماندند، قصه بازماندگانی که با دستان خالی، درد را بلند کردند و جهان را مخاطب قرار دادند.
نوشتن از این زخم، سخن گفتن از این سوگ تنها ثبت تاریخ نیست؛ بلکه مقاومت در برابر فراموشی و تحریف حقیقت است. این همان کاری است که هنر، ادبیات، سینما و روزنامهنگاری باید انجام دهند. نه برای حل فوری بحرانها، که برای حفظ کرامت انسانها.
روایت کردن در عین حال، دریچهای به همدلی است. وقتی قصهها از درد مردم میگویند، همبستگی میان انسانها را احضار میکنند. این همدلی فقط تسلی نیست؛ نوعی نیروی سیاسی و اخلاقی است که میتواند وجدانهای جهان را بیدار کند. اگر نمیتوانیم با سلاح از مظلومان دفاع کنیم، میتوانیم با زبان، با روایت، با همدلی، دیوارهای بیتفاوتی را فروبریزیم.
امروز روایتگری وظیفه اخلاقی هر انسانی است که نمیخواهد انسانیت را ببازد. هر صدایی که از رنج مردم بگوید، خاری است در چشم انکارکنندگان، سندی است بر بیداد و چراغی است برای آیندگان. با قصهگویی از جانباختگان و بازماندگان و با روایت همدلیها و مهرورزیهای مردم، با بازگو کردن صحنههایی از کنار هم بودن، شفقت کردن و امید دادن در دل تاریکی، ما از آخرین و مؤثرترین سلاح انسانیمان بهره میگیریم. این سلاح، نه انفجار دارد و نه ویرانی؛ اما قدرتی دارد بهمراتب ژرفتر؛ قدرت زنده نگهداشتن حقیقت، زنده نگهداشتن انسانیت. در جهانی که با بیرحمی و خشونت بهسوی تکهتکه کردن پیوندهای انسانی میرود، همین روایتهای مهر و همدلی، واپسین سنگر در برابر سقوط کامل اخلاق و معنویتاند.
برای هر جانباخته باید قصهای بسازیم؛ قصهای که بماند، روایت شود، شنیده شود و به تاریخ سپرده شود. عددها فراموش میشوند؛ «۱۰۰ نفر شهید شدند» در حافظه نمیماند. اما داستان آن معلمی که جان باخت چون کلاس را رها نکرد، آن خبرنگاری که تا لحظه آخر کنار مردم ماند، آن خانوادهای که زیر بمباران هم کنار هم ماندند و مقاومت کردند، اینهاست که ماندگار میشود. ما با عددسازی، رنج را بیچهره میکنیم؛ اما با قصهسازی، به هر چهره، هویتی انسانی، خاطرهای روشن و جایگاهی در وجدان جمعی میبخشیم. وظیفه ما این است که اجازه ندهیم این چهرهها در سایهی آمار و تیترها گم شوند.
انتهای پیام
نظرات