ای کاش میشد
آن روز که بار میبستم
-بیست و هشتم اردیبهشتماه،
در یادروز خیام-
کلّ همین وطنم را
مثل دیوان کوچک حافظ
–به سفارش دخترم نگار-
یا نه، مانند شارژر لپتاپم
پیچیده در نایلونی حبابدار
-در امان از آسیب هر فشار-
در گوشۀ کولهام
همراه خود میبردم،
در روشنای باران،
یا آفتاب اندک حومۀ پاریس
یا هرکجا که سفر میکنم.
تا امروز ناگزیر نباشم
خاک خوب وطنم را
در معرض گرما و گردباد
یا کام این تنورههای آتش و دود
-رفته تا نیمهراه ثریا-
بر صفحۀ سیاهجامۀ لپتاپ
از روزن فضای مجازی
با خود نظاره کنم،
حال آن که این «خودِ غمگینم»
آنجاست،
- در کنار شما یاران-
همراه آتش و دود و درد.
و اینک من
در این فضای همهجا سبز
و برابر این درختان بی درد و سرفراز
هنگام حرفنگاری این واژههای درد
ناگاه سرنوشت وطنم را
-دود و شهادت بیماران،
آوارگی این کرورکرور آدم -
با یاد خاک خوب وطن
بر بال امواج
ببینم و با خود
زمزمه کنم:
«ای کاش آدمی
وطنش را
میتوانست
مثل بنفشهها
در جعبههای خاک
همراه خویشتن میبرد»
هرجا که خواست
در بیخیالی غرب
یا روشنای شرق
تا در امان بماند
از کینههای کهنه و
از شعلههای جنگ!
محمدجعفر یاحقی. پاریس
۲۸ خردادماه ۱۴۰۴
انتهای پیام
ای کاش میشد...

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- شعر
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات