• سه‌شنبه / ۳۱ تیر ۱۴۰۴ / ۰۹:۴۷
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 1404043119397
  • خبرنگار : 71342

نشست ایسنا با گروه اجرایی نمایش «عامدانه عاشقانه قاتلانه»

کار ما مانند شهادت‌طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

کار ما مانند شهادت‌طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

گروه اجرایی نمایش «عامدانه عاشقانه قاتلانه» با تاکید بر ضرورت احیای تئاتر اجتماعی عنوان کردند که اگر تئاتر بتواند بر بازنگری بعضی از قوانین اجتماعی اثرگذار باشد، بزرگترین رسالت خود را انجام داده است. آنان همچنین خاطرنشان کردند که تئاتر به عنوان ابزاری فرهنگ‌ساز می‌تواند بر ارتقای سطح کیفی جوانان تاثیر بسزایی داشته باشد.

نمایش «عامدانه عاشقانه قاتلانه» جزو نمایش‌هایی است که نخستین اجراهای آن با جنگ تحمیلی ۱۲ روزه همراه شد اما گروه اجرایی آن بعد از اعلام آتش‌بس و شروع دوباره فعالیت‌های نمایشی، جزو نخسین گروه‌هایی بودند که اجرای کار خود را از سر گرفتند و حالا این نمایش در مجموعه تئاتر «لبخند» روی صحنه است. همزمان با اجرای این اثر نمایشی، ساناز بیان، نویسنده و کارگردان، گیتی قاسمی، نسیم ادبی، رویا میرعلمی و آیه کیان‌پور، بازیگران این اثر نمایشی با حضور در ایسنا از شرایط فعلی تئاتر و ضرورت احیای تئاتر اجتماعی به عنوان ابزاری فرهنگ‌ساز سخن گفتند.

اجرای تئاتر هرگز مانند امروز سخت نبوده

آنچه پیش‌رو دارید، نشست ایسنا با گروه اجرایی این نمایش است. 

در آغاز نشست، ساناز بیان که حالا برای سومین بار نمایش «عامدانه، عاشقانه قاتلانه» را اجرا می‌کند، در پاسخ به اینکه چرا بعد از سال‌ها دوری از صحنه، دوباره این نمایشنامه را برای اجرا انتخاب کرده است، گفت: دوست نداشتم کاری از کارهای پیشین خود را اجرا کنم. ولی بحث‌های تولیدی و هزینه‌ها تعیین کننده است. واقعیت تلخ دیگر این است که در هیچ یک از مقاطعی که کار می‌کرده‌ام، انجام کار فرهنگی به معنای واقعی، مانند امروز دشوار نبوده. در حال حاضر، تولید و آماده‌سازی یک نمایش بسیار سخت شده اما در نهایت چون کار جدیدی که می‌خواستم تولید کنم، به نتیجه نرسید، اول «آبی مایل به صورتی» را انتخاب کردم که با برنامه همکارانم تداخل داشت و بعد «عامدانه...» را. این کار یکی از همراه‌ترین و بهترین گروه‌های اجرایی را دارد و چنین بازیگرانی را برای هر کارگردانی آرزو می‌کنم.

در ادامه، بازیگران نمایش از تجربه بازی در نقش آدم‌های واقعی و معاصر گفتند که ممکن است بسیاری از مردم آنان را بشناسند و حتی از نزدیک آنان را دیده باشند.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

گیتی قاسمی درباره تجربه خود در بازی در نقش نسرین قویمی گفت: تئاتر، برای هر بازیگری که آن را از ریشه دوست دارد و در آن مسیر قدم برمی‌دارد، قطعا سرگرمی صِرف نیست و برای من یک مقوله درمانی است. بعد از چند تجربه تصویری حس می‌کنم درونم به یک پاکسازی نیاز دارد که تنها در تئاتر اتفاق می‌افتد.

او ادامه داد: پیش از کرونا آخرین کار من با ساناز بیان بود و حالا هم بازگشتم با کار اوست. این همه دوری از صحنه برای یک بازیگر می‌تواند درد بزرگی باشد . نه اینکه در این مدت پیشنهاد نبوده ولی وقتی آدم اوجی را تجربه می‌کند، دیگر دوست ندارد به کاری پایین‌تر از آن بازگردد. ساناز برای نوشتن و اجرای هر کارش دلیل و مطالعه دارد. اتفاقی که او در زندگی من رقم زد، این است که مرا از بازیگری که درگیر نقش‌های تکراری شده بودم، به جایی رساند که بتوانم استعداد خود را بروز بدهم و این انتظاری است که از دیگر کارگردان‌ها هم دارم.

نمی‌خواستم از اوجی که تجربه کرده بودم، پایین‌تر بیایم

قاسمی اضافه کرد: با اینکه خودم می‌دانم می‌توانم یکسری از کارکترها را در عمق، کار کنم اما کم پیش آمده بود که نقشی عمیق به من پیشنهاد بدهند. همیشه می‌گویم در تئاتر مدیون ساناز هستم چون نقشی را به من که داد که بارها از آن به عنوان بهترین نقشی که در زندگی‌ام بازی کرده‌ام، یاد می‌کنم و این یک هوشمندی و وجدان کاری می‌خواهد که یک کارگردان به توانمندی و استعدادهای کشف نشده بازیگرش آگاه باشد و نقشی را به او بدهد که با خودش دچار کنکاش شود و استعدادهایش را بروز بدهد. به همین دلیل هرچند دوری از صحنه برای هر بازیگری دردناک است ولی پشیمان نیستم که در این مدت دور بودم چون نمی‌خواستم از سطحی که با «عامدانه...» یا «آبی مایل به صورتی» برای خودم ساخته بودم، پایین‌تر بیایم.

او با اشاره به همکاری‌اش با «ساناز بیان» در دو نمایش «عامدانه...» و «آبی مایل به صورتی» افزود: وقتی دو نقش منحصر به فرد خود را با یک کارگردان تجربه کرده باشی، نمی‌توانی این تجربه‌ها را با کاری سطحی که تنها در اندیشه گیشه است، از بین ببری. کسانی که در جایگاه نویسنده و کارگردان صاحب اثر هستند، باید کمی به توانمندی‌های افراد بیشتر فکر کنند و نترسند بار اتفاقی تازه را به دوش بازیگر بگذارند چون اگر درست با او کار شود، می‌تواند تاریخ‌ساز و ماندگار شود. بنابراین من نیز به عنوان یک بازیگر، چنین کارگردانی را برای هر بازیگری آرزو و به همکاری با این گروه افتخار می‌کنم.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

نقش‌های محوری زنانه بسیار اندک هستند

در پاسخ به این سخنان، ساناز بیان، بازیگران تئاتر را بسیار درخشان توصیف و ابراز تاسف کرد که گاه سازندگان آثار تصویری در همکاری با بازیگران تئاتر دچار محافظه‌کاری می‌شوند و این فرصت و لطف را از خودشان دریغ می‌کنند.

بیان تاکید کرد: اگر بازیگران تئاتر در سینما کار می‌کنند به تئاتر لطفی نشده بلکه به سینما لطف می‌شود و به تماشاگری که نیاز دارد چهره‌ها و نقش آفرینی‌های باکیفیت و درخشان ببینند.

این کارگردان همچنین با ابراز تاسف از کم‌شمار بودن نقش‌های محوری زن در آثار نمایشی افزود: حتی در فیلمنامه‌هایمان کمتر نقش محوری زن داریم. اگر هم زن هست، معمولا دختر جوان است، هالیوود هم گرفتار این مساله است اما چرا نباید دغدغه‌های یک زن میانسال را کار کنیم. سلطه نگاه مردانه بسیار زیاد است . معمولا قصه‌هایی نمی‌نویسیم که زنانه باشد و حتی اگر زنانه باشد، می‌گویند یک مرد هم اضافه کن چون حضور بازیگر مرد، فروش را بالا می‌برد اما باید وادارشان کنیم این نگاه‌ها را تغییر بدهند.

دشواری بازی در نقش «شهلا» و «فروغ»

سپس نسیم ادبی، بازیگر نقش شهلا جاهد (همسر دوم ناصرمحمدخانی) که در این نمایش با عنوان ژاله نامیده شده، درباره بازی در نقش شخصیت‌های واقعی توضیح داد: بازی در نقش‌هایی که وجود خارجی داشته‌ یا افرادی که در مطبوعات حضور داشته‌اند، با نقش‌هایی که زاده ذهن نویسنده است، تفاوت بسیار دارد. در نمایش «فروغ فرخزاد» هم چنین تجربه‌ای داشتم  که آن هم بسیار سخت بود. تفاوت این دو کارکتر این بود که در آن نمایش، تعدادی از تماشاگران هم‌سن و سال فروغ بودند و او را دیده بودند و تعدادی دیگر هم عاشقان فروغ بودند اما در مورد شهلا نکته‌ای که وجود دارد، این است که افرادی که از نزدیک او را می‌شناختند و با او نشست و برخاست داشتند، اغلب در زندان با او بوده‌اند و تعدادی دیگر تماشاگرانی هستند که داستان او را دنبال‌ می‌کنند. گروه دوم در قیاس با گروه اول، گاهی خیلی ترسناک‌تر می‌شوند چون دنبال‌کنندگان به دلیل اطلاعاتی که از روی فیلم یا مطبوعات به دست می‌آورند، نسبت به نقش شناخت دارند. بنابراین به هنگام بازی در چنین نقشی، نمی‌توان به شکل کامل نظر مثبت همه را جلب کرد و همواره، عده‌ای، بازیگر را مورد قضاوت قرار می‌دهند.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

ادبی با اشاره به نخستین اجرای این نمایش (در ۱۲ سال پیش) یادآوری کرد: آن مقطع خیلی سعی کردیم نقش خیلی به شهلا نزدیک نشود و صرفا موقعیت را پررنگ کنیم. ضمن اینکه هنوز هم مشخص نیست که شهلا واقعا قاتل بوده یا نه. درباره او هنوز هم تناقضات زیادی وجود دارد. بنابراین تصمیم من و ساناز این بود که با رها کردن قاتل بودن یا نبودن او، بر عشقش تاکید کنیم و حسرت‌هایی که به دلیل همسر دوم بودن دچارش بود. حتی این بخش نمایشی بودن او را در ۱۲ سال پیش پررنگ نکردیم.

شاید پرونده «شهلا» باید دوباره باز شود

او درباره تفاوت بازی در این نقش در اجرای فعلی نمایش توضیح داد: بعد از گذشت ۱۰ سال، من و گیتی خیلی اصرار داشتیم «عامدانه» دوباره روی صحنه بیاید. ساناز تصمیم داشت «آبی مایل به صورتی» را اجرا کند ولی ما فکر کردیم در دوره فعلی، به واسطه این همه اتفاقات اجتماعی و زن‌کشی‌هایی که در سال‌های اخیر رخ داده، شاید این اجرا تاثیر بیشتری داشته باشد. البته بعد از این ۱۲ سال، اجرا، شکل دیگری به خود گرفت و قرار شد من به این کارکتر نزدیک‌تر شوم و سعی کردم ویژگی‌های شخصیتی او را پررنگ کنم؛ نمایشی بودن، جذابیت و خوش صحبتی‌اش را. امیدوارم تا حدودی موفق بوده باشم که البته سخت هم هست. هرگز نخواسته‌ام عین یک شخصیت را بازی کنم همچنانکه در نقش فروغ فرخزاد هم خانم صابری، کارگردان کار، دوست نداشت صدایم شبیه صدای فروغ شود. همیشه سعی کرده‌ام نقش‌هایم کشف و شهودی باشد. در اجرای اخیر «عامدانه...» برای اولین بار دارم سعی می‌کنم به این آدم نزدیک شوم. به نظرم شهلا هنوز حضور دارد و شاید لازم است پرونده او دوباره باز شود.

صدای تماشاگران را می‌شنوم که نفس راحتی می‌کشند 

رویا میرعلمی هم با ابراز خوشنودی از بازی در این نمایش گفت: نقش خانمی به اسم افسانه نوروزی را بازی می‌کنم که واقعا چنین اتفاقی برایش رخ داده است. اولین چیزی که پیگیرش شدم، تماشای مستند «ماده ۶۱» کار خانم شیخ‌الاسلامی بود که بخشی از آن فاجعه را تعریف می‌کرد. بخشی هم در نمایشنامه ساناز (کارگردان) بود و بخشی دیگر را هم من باید می‌ساختم.

میرعلمی اضافه کرد: آنچه برایم اهمیت داشت، سادگی او بود. سودابه زندگی سنتی داشت و تعهداتی که به همسرش حس می‌کرد، سبب شد دست به قتل بزند و اجازه ندهد مردی غریبه به او نزدیک شود. با وجود نقش‌های متفاوتی که بازی کرده‌ام، برای اولین بار بود که نقش یک آدم واقعی را بازی می‌کردم. در گفتگوهای مفصلی که با ساناز داشتیم، به این فکر می‌کردیم چگونه این نقش را بازی کنم که تماشاگر به او حق بدهد. البته در نهایت، این قضاوت را بر عهده خود تماشاگر گذاشتیم و با واکنش‌های او متوجه شدیم تماشاگر او را باور کرده و او را بی‌گناه می‌داند. در بعضی از اجراها وقتی خبر آزادی سودابه سرمدی گفته می‌شود، بعضی از تماشاگران دست می‌زنند یا صدای نفس‌هایشان شنیده می‌شود که آرامش گرفته‌اند و آنجا فکر می‌کنم این اتفاق برای تماشاگران خیلی واقعی است.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

تئاتر برایم یک خانه امن است

میرعلمی با بیان اولین برخوردش با نقش سودابه سرمدی یادآوری کرد: اولین بار که متن را خواندم، جاهایی به او حق نمی‌دادم ولی وقتی کار پیش رفت و با تماشاگر خود را محک زدیم، دیدم حق داشته و بعد به نتایجی کاملا انسانی و زنانه رسیدیم. متاسفانه همین الان هم با اینکه شرایط در جامعه ما خیلی عوض شده، اما در بحث تعرض و تجاوز، همچنان زن‌ستیزی وجود دارد و همیشه زن را مقصر و گناهکار می‌دانند. این نگاه حتی از سوی افرادی که روشنفکر هستند و دم از آزادی زنان می‌زنند، هم وجود دارد. ولی خوشبختانه این اجرا سبب شد که همه به این زن حق بدهند که حق داشته این مرد را از بین ببرد چون به حریم انسانی او تجاوز کرده است.

او که سال‌ها تجربه بازی در تئاتر را دارد، در ادامه سخنان خود افزود: همیشه صحنه تئاتر برایم یک خانه امن است و زمانی که به تئاتر می‌آیم، حس می‌کنم به خانه خودم بازگشته‌ام. خیلی هم حساسیت دارم که در تئاتر هر پیشنهادی را نپذیرم. برای ما، تئاتر بسیار جدی است، هرچند تصویر هم جدی است ولی فارغ از هر شعاری، تئاتر برایمان بسیار ارزشمند است. بنابراین به هر انتخابی پاسخ نمی‌دهم و این نمایش، جزو درست‌ترین انتخاب‌های من است.

جامعه‌ای که مرد عاشق را به فردی شکست‌خورده تبدیل می‌کند

در ادامه، آیه کیان‌پور، دیگر بازیگر نمایش که ایفاگر نقش روزنامه‌نگاری است که چندی پیش به دست همسرش که وکیل بود، کشته شد، با اشاره به تفاوت کارکتر روزنامه‌نگار در این اجرا در قیاس با اجراهای گذشته توضیح داد: در اجرای قبلی، ساناز قصه‌ای را برای کارکتر روزنامه‌نگار نوشته بود که ریشه‌های خبری داشت ولی مستند نبود ولی در این اجرا، قصه یکی از پرونده‌های فعلی اضافه شد و چون هنوز این پرونده باز است و درباره آن تحقیقات زیادی صورت نگرفته، نقش روزنامه‌نگار در قیاس با سه کاراکتر دیگر متفاوت است زیرا درباره او اطلاعات زیادی نداشتیم که بخواهیم کاراکترپردازی کنیم و قصه را بر اساس آنچه می‌دانیم، جلو می‌بریم.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

کیان‌پور ادامه داد: این کارکتر را هم در زندگی شخصی‌اش‌ می‌بینیم و هم زندگی حرفه‌ای‌اش. در زندگی حرفه‌ای‌اش خیلی محکم و مقتدر و موفق است ولی در زندگی شخصی، در تلاشی مستمر است تا بتواند تمام وظایفی را که جامعه به عنوان یک مادر و همسر از او انتظار دارد، برآورده کند. از سوی دیگر با جامعه‌ای سر و کار داریم که مردی عاشق را به فردی شکست‌خورده‌ تبدیل می‌کند که خشم خود را سر همسر خالی می‌کند.

خشونت افراد تحصیل‌کرده، ترسناک‌تر است

کیان‌پور با ابراز تاسف از افزایش آمار زن‌کشی در یکی دو سال اخیر ادامه داد: آمار وحشتناکی که از قتل زنان به دست همسران‌شان یا دختران به دست پدران‌شان دیده می‌شود، نشانگر اتفاقی است در جامعه، بخصوص برای مردان آن که شاید به دلیل مشکلات اقتصادی دچار نوعی سرخوردگی شده‌اند یا تحولات فرهنگی که سبب رشد زنان شده و آنان را نسبت به حقوق خود آگاه کرده است. گویی در پیچی قرار گرفته‌ایم که زد و خورد زیاد شده و این ناکامی که نتیجه‌اش خشم انباشته‌شده در مردان است، بر سر زنان و دختران خالی می‌شود.

این بازیگر نسبت به موضوعی دیگر هم هشدار داد و افزود: نمونه‌های قدیمی‌تری از این پرونده وجود داشت که ما سراغ آنها نرفتیم. وقتی از قتل‌های ناموسی و زن‌کشی صحبت می‌شود، ذهن ما به سمت مناطق دورافتاده می‌رود که از نظر فرهنگی کمتر تحصیل‌کرده‌تر هستند و فکر می‌کنیم راه حل آن، ارتقای فرهنگی آن مناطق است ولی مورد اخیر نشان ‌داد خطر و خشونت از چیزی که ما فکر می‌کنیم، خیلی بیشتر است چون در این پرونده با دو فرد تحصیل‌کرده مواجهیم و این بسیار ترسناک‌تر است.

او درباره چالش‌های بازی در چنین نقشی نیز توضیح داد: ما سه قاتل داریم که اتفاقاتی را که از سر گذرانده‌اند، روایت می‌کنند؛ درواقع کشتن را توضیح می‌دهند. با همان قرارداد، صحنه قتل این روزنامه‌نگار را داریم. برای بازی در این نقش دو وضعیت متفاوت داشتم؛ در صحنه‌هایی که با بازیگران دیگر رویارویی دارم، به سختی جلوی احساساتم را می‌گیرم. مرزگذاری و رفتار حرفه‌ای و قضاوت نکردن از سمت من و آن را به تماشاگر سپردن، کار را سخت می‌کند؛ اینکه پاکسازی نکنیم و اجازه بدهیم پرونده بررسی شود. برای من که سال‌هاست نقش‌های حسی بازی می‌کنم، این بخش از کار سخت‌تر و مدیریت این وضعیت پیچیده‌تر است. اما در بخش‌هایی که به زندگی خود این کارکتر برمی‌گردد، به خودم قدری اجازه می‌دهم که این احساسات را بیرون بریزم اما از آنجاکه این تغییر بازی در زمانی بسیار کم رخ می‌دهد، پیچیدگی‌هایی دارد.

سرنوشت زنان نمایش «عامدانه عاشقانه قاتلانه» و اتفاقاتی که از سر گذرانده‌اند، دشوار و اندوهناک است و تجربه بازی در نقش چنین زنانی قطعا برای بازیگران، سختی‌های زیادی داشته چراکه آنان نقش زنان واقعی را بازی می‌کنند. در ادامه نشست، مبحثی درباره سختی بازی در چنین نقش‌هایی مطرح شد.

رویا میرعلمی درباره تجربه خود از بازی در این نمایش گفت: وقتی کار تمام می‌شود، همه با چشمان اشکبار پشت صحنه می‌آییم. واقعا آدم قالب تهی می‌کند.

گیتی قاسمی نیز توضیح داد: مدام خواب نقشم را می‌دیدم. در نوبت قبلی، بعد از ۲۰ اجرا شب‌ها گریه می‌کردم و پیش خود می‌گفتم اینها آدم‌های معمولی بودند ولی به قاتل تبدیل شده‌اند و ترسی به جانم افتاد که نکند خودم دچار چنین کاری بشوم. تا اینکه یک بار سر نماز از خدا خواستم هرچه دارم، از من بگیر ولی حال قبلی‌ام را به من بازگردان و با گریه خوابیدم و خوابی عجیب دیدم و ... صبح با حال غریبی به بچه‌ها زنگ زدم و بعد خود را رها کردم.

بعضی تماشاگران فکر می‌کردند قرار است برایشان «جوکر» بازی کنیم

قاسمی با اشاره به تاثیرات این نمایش بر تماشاگران، ادامه داد: یکی از بچه‌های گروه به طور اتفاقی در اتوبوس خانمی را دیده بود که مدام ذکر توبه می‌گفت و تصادفا متوجه شده بود نمایش ما را دیده و مدام استغفار می‌کرد چون در زندگی واقعی، این آدم‌ها را قضاوت کرده بود. بنابراین این رسالت هنر است که افراد را به تفکر وامی‌دارد. تاثیرگذاری بر روند کیفی زندگی آدم‌ها می‌تواند از چنین نمایش‌هایی نشات بگیرد. خود من مدام فکر فرو می‌کنم که آنان هم آدم‌های معمولی بودند که دست به قتل زدند. بنابراین باید هر لحظه مراقب خودمان باشیم چراکه قتل، در ثانیه اتفاق می‌افتد و چه تضمینی هست که ما دچارش نشویم.

این بازیگر در عین حال گفت: البته در این مدت تماشاگرانی داشتیم که با کودکان زیر ۱۲، ۱۰ سال آمده بودند و فکر می‌کردند قرار است برایشان «جوکر» کار کنیم و کار کمدی ببینند. به هر حال دل‌مان برای بچه‌ها سوخت.

اگر جاهایی نخندیم، رسما دیوانه می‌شویم

نسیم ادبی هم در این باره گفت: بعضی از نقش‌ها خیلی روی بازیگر تاثیر می‌گذارد و نقش‌های این نمایش چنین است. ما اگر جاهایی نخندیم، رسما دیوانه می‌شویم. ۱۲ سال پیش هنگام بازی در این نقش با اینکه حال خوبی داشتم، شب‌ها به خواب نمی‌رفتم. تا اینکه خانمی که در زندان خیلی با شهلا مصاحبه کرده بود، با من مصاحبه کرد و درباره تاثیرات بازی در این نقش و آسیب‌های احتمالی که به من زده، پرسید که گفتم هیچ آسیبی ندیده‌ام. فقط شب‌ها نمی‌خوابم و او گفت شهلا هم چنین بود و ناگهان یخ کردم. به هر حال این نقش‌ها تاثیرات خود را می‌گذارد.

یک جور شهادت‌طلبی

بیان نیز در تکمیل سخنان بازیگران خود گفت: معتقدم تاثیر این کار خیلی بیش از اینها و فراتر از مرزهای بازیگری است و بچه‌ها از فروتنی خود نمی‌خواهند بگویند که چقدر اذیت می‌شوند. بازی در چنین نقش‌هایی مانند یک جور شهادت‌طلبی است اما تو به دلیل عشق به تئاتر می‌دانی چیزهایی را از دست می‌دهی؛ مانند آرامش و خواب یا با وجدان خود درگیر می‌شوی چون به موقعیت خشونت‌باری به اسم قتل نزدیک می‌شوید. البته اخیرا به واسطه جنگ، تجربه نزدیک به مرگ را داشتیم ولی ۱۲ سال پیش به هنگام اولین اجرایمان، سلامت روحی جامعه بیشتر بود و نزدیک شدن به فضای مرگ، تاثیر روحی بسیار عمیقی می‌گذاشت. بازیگران کار درجه یک هستند و این گونه نیست که بعد از اجرا کارشان تمام شود چراکه نقش با آنان می‌ماند. به همین دلیل فکر می‌کنم تاثیر این نقش‌ها تا مدت‌ها با آنان خواهد ماند.

نمایشی که مسیر زندگی ترنس‌ها را عوض کرد

نسیم ادبی به تاثیرات اجتماعی چنین نمایش‌هایی هم اشاره کرد و توضیح داد: این تاثیرگذاری می‌تواند در بُعد اجتماعی هم صورت بگیرد. مثل اینکه وقتی وزیر وقت بهداشت نمایش «آبی مایل به صورتی» را دید، باعث شد تلاش کند قوانین درباره افرادی که درگیر بازتایید جنسیت هستند، عوض شود یا بسیاری از تماشاگران ترنس همراه خانواده‌هایشان می‌آمدند و تغییر نگاه آن‌ها مسیر زندگی‌شان را عوض کرد. به همین دلیل، پیش از اجرای نمایش که بحث‌های زیادی درباره ضرورت کار کردن در این مقطع زمانی داشتیم، من می‌گفتم که کار کردن روی صحنه بالاترین مبارزه است چون سلاح ما همین است و سبب می‌شود تغییراتی در جامعه رخ بدهد و چیزی را به گردش بیندازد.

ادبی اضافه کرد: اگر نمایش «عامدانه...» به واسطه اپیزود پایانی خود سبب تغییری در قوانین شود، خیلی خوب است چون زنان بسیاری داریم که به دلیل دفاع از خودشان در برابر تجاوز یک مرد، دست به قتل می‌زنند. اگر قانون تغییر کند که چنین زنانی حق دفاع از خود دارند و این همه سال در زندان نمانند تا بی‌گناهی‌شان ثابت شود مانند اتفاقی که برای افسانه نوروزی می‌افتد و دختر او سال‌ها بدون مادر، بزرگ می‌شود و خدا می‌داند چه آسیب‌هایی می‌بیند! پس اگر بتوانیم چنین تاثیری بگذاریم، بزرگترین مبارزه است.

در ادامه نشست، بحثی درباره تئاتر اجتماعی و وضعیت فعلی آن مطرح شد و سخنان هنرمندان حاضر در نشست را که به صورت رفت و برگشتی مطرح شده است، می‌خوانیم.

رویا میرعلمی: متاسفانه این روزها تئاتر اجتماعی و دغدغه‌مند آنچنان کمرنگ شده که من بسیار غمگینم. چراکه سال‌ها پیش در هر سالنی گونه‌های مختلف تئاتر توسط هنرمندان متفاوت اجرا می‌شد ولی متاسفانه در سال‌های اخیر و به واسطه تئاتر خصوصی و ورود سرمایه به تئاتر و مرسوم شدن دستمزدهای نجومی و بلیت گران و ... نویسندگان دغدغه‌مند ما یا منزوی شدند یا خواسته و ناخواسته در دام این ماجرا افتادند زیرا متاسفانه از طرف سیستم هم هیچ برنامه‌ای برای حمایت از تئاترهای اجتماعی و دغدغه‌مند وجود ندارد. در همین نمایش ما، همه مسئولیت بر عهده کارگردان است و هیچ حمایتی از او نمی‌شود. سال‌هاست این اتفاق می‌افتد و هر روز که به این وضعیت فکر می‌کنم، افسرده می‌شوم و حالم دگرگون می‌شود که چرا نباید نمایش‌های دغدغه‌مندی وجود داشته باشد که تماشاگران، مابه ازاهای خود را در آن ببینند. توجه به اتفاقات روز خیلی مهم است. اصلا موافق شعار نیستم، اینکه اتفاقات روز را روی صحنه فریاد بزنیم ولی کارهایی که در سال‌های گذشته اجرا می‌شد، بیانگر روند موجود در جامعه بود اما الان خیلی از آن فضا دور شده‌ایم و امیدوارم تغییراتی در این وضعیت رخ بدهد و تئاتر اجتماعی دوباره جان بگیرد.

گیتی قاسمی: ما دوباره تئاتر اجتماعی را می‌سازیم و سلیقه تماشاگر را به آن سمت می‌بریم.

نسیم ادبی: اتفاقا فکر می‌کنم تماشاگر می‌تواند تفکیک کند. اگر این تفکیک را نمی‌دانست، بلافاصله بعد از آتش‌بس که اجرایمان را از سر گرفتیم، سالن پر نمی‌شد. این یعنی تماشاگر می‌داند چه چیزی باید انتخاب کند.

رویا میر علمی: چون تماشاگر دیگر از دیدن این همه شو و جنجال و شوخی‌های سخیف و موزیکال و کارهای پر دبدبه‌ای که حرفی برای گفتن ندارد، خسته شده است.

ساناز بیان: همیشه فکر می‌کنیم که سانسور یا حذف یک جریان به طور مستقیم رخ می‌دهد. این حذف گاهی مستقیم است همچنانکه در زمانی دورتر به من گفتند نمی‌توانی نمایشنامه «خانه عروسک» ایبسن را کار کنی چون مشکل مفهومی دارد ولی حذف کردن، گاهی در شکل دیگری رخ می‌دهد مثل اینکه همان مدیران امروز پشت کارهایی عجیب و غریب بایستند و پول‌های بادآورده و بلیت‌های خیلی گران و دستمزدهای بسیار عجیب را وارد تئاتر کنند که هر جوری محاسبه می‌کنی، نمی‌توانی اینها را کنار هم بگذاری. بنابراین با تایید سخنان همکارانم می‌گویم مخاطب بسیار آگاه است چون به بسیاری منابع دسترسی دارد و به راحتی نمی‌توان ذائقه او را خراب کرد ولی گاهی تلاش‌هایی به سمتی می‌رود که ابتذال را  ـ نه به معنی رکیک که امروزه به کار برده می‌شود بلکه به معنی چیزی پرزرق و برق که خاصیتی ندارد مانند چپیس و پفک ـ ، وارد کار و ذائقه‌ها را چیپس و پفکی کنند. نمی‌گویم آن جریان نباید باشد، همه جور کاری باید اجرا شود ولی نه اینکه بخواهیم جریان‌های دیگر را به حاشیه برانیم. چه نویسندگانی داریم که دیگر نمی‌نویسند، آقایان نادری، چرم‌شیر، محمد یعقوبی، حسین کیانی، حمید آذرنگ ، خانم ثمینی و ... کجا هستند. این نتیجه جریانی است که فیلم تئاتری را کپی و همان را روی صحنه اجرا می‌کند. متاسفانه تئاتر خصوصی فرصت خیلی خوبی را برای بازاری شدن همه چیز فراهم کرده. امیدوارم روزی دوباره شاهد تکرار اتفاقات درخشان دهه ۸۰ باشیم.

از آنان پرسیدیم با وجود این وضعیت، برای برگردان تئاتر به ریل قبلی امیدوار هستید و پاسخ‌های آنان را با هم می‌خوانیم:

گیتی قاسمی: نباید پا پس بکشیم. گاهی خودمان فضا را برای یکسری کارها باز می‌کنیم در حالیکه آینده تئاتر این مرز و بوم دست ماست.

رویا میرعلمی: ولی گیتی جان ما حمایت نمی‌شویم. تئاتر اجتماعی هیچ حمایتی نمی‌شود.

گیتی قاسمی: ما خودمان می‌توانیم معرف و مبلغ خود باشیم. یعنی یک تئاتر را به عنوان یک خوراک مهم فرهنگی به تماشاگر ارایه می‌دهیم و او نیز آن را به دیگران ارایه می‌دهد. اگر بخواهیم منتظر باشیم که کسی از بیرون برایمان کاری کند و حمایتی تزریق کند، همچنان باید در خانه بنشینم و هیچ کاری نکنیم. روز اولی که برای اجرای این نمایش جمع شدیم، دغدغه دستمزد نداشتیم و گفتیم ما یک خانواده‌ایم و داریم اثری ارزشمند خلق می‌کنیم. منِ نوعی در سینما درآمد کسب می‌کنم ولی تئاتر خانواده من است و کار ما اتفاقا سخت است. چون باید روند رو به صعودی را که بعدا رو به افول رفته، احیا کنیم مثل قله‌ها و دره‌ها. باید این تمهید را بیندیشیم که وقتی به قله رسیدیم چه تمهدیی داریم و زمانی که در دره قرار گرفتیم، چه راهکاری داریم چون به هر حال همه ما اوج و فرود داریم و زمانی که در دره قرار گرفتیم، نومید نشویم و بدانیم قله‌ای هست که باید به آن برسیم. نسل جدید باهوش است. به عنوان کسانی که می‌توانیم زندگی این نسل را به واسطه تئاتر باکیفیت‌تر کنیم، به آنها احساس دین و در برابر آنان وظیفه داریم. فرزند من ۲۲ ساله است و امیدوارم دیدن تئاتر برای او دستاوردی داشته باشد. باید این نسل جدید را دریابیم چون ما می‌توانیم بر نسل‌های جوان به عنوان سرمایه‌های آینده کشور، تاثیرگذار باشیم.

آیه کیان‌پور: تماشاگران جوان‌تر که اجراهای قبلی ما را ندیده بودند، می‌گفتند ما فیلم این کار را دیده بودیم و وقتی اجرای شما شروع شد، به تماشای آن آمدیم. بنابراین با گیتی و نسیم موافقم که اولا تعداد بی‌شماری تماشاگر داریم که تعدادی از آنان دوستدار نمایش‌های کم‌کیفیت‌تر هستند ولی تماشاگرانی هم داریم که منتظر اجرای یک کار باکیفیت می‌مانند. باید مخاطب‌شناسی کنیم. متاسفانه تئاتر ما به دلیل اقتصاد نحیف خود، اصلا مخاطب‌شناسی نمی‌شود ولی چه ایرادی دارد که یک نمایش با تماشاگران کمتری اجرای خود را به پایان ببرد. هر تئاتری، مخاطب خود را دارد. نکته این است که تئاترهای دغدغه‌مند از اول باید بپذیرند که ممکن است میزان فروش کمتری داشته باشند ولی وقتی همه ما دنبال جذب مخاطبان پرتعداد باشیم، کسانی که فکر می‌کنند مخاطب انبوه ندارند، کنار می‌کشند در حالیکه هر کاری باید در جای خود سنجیده شود.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

رویا میرعلمی: ولی سیستم دارد سلیقه تماشاگر را پایین می‌آورد.

آیه کیان‌پور: از یک سو سیستم چنین می‌کند و از سوی دیگر کنار کشیدن هنرمندان، باعث این وضعیت می‌شود. کاری که دولت می‌کند، هدف‌مند است همین که پشت کارهای سخیف می‌ایستند. در دوره مدیریت آقای پاکدل ما دانشجو بودیم و گروه‌های جوانی که کار خوب می‌ساختند، قدرت بسیار گرفتند چون به آنان بها داده می‌شد ولی مدیریت فعلی، دنبال کارهای بی‌دردسر است.

رویا میرعلمی: در این وضعیت، آرتیست یا گوشه‌نشین می‌شود یا ناخواسته در جریان ابتذال قرار می‌گیرد چون او هم باید زندگی و امرار معاش کند.

ساناز بیان: امرار معاش بزرگترین دغدغه‌ این روزهاست و بسیاری از دوستان ما که گویی در انتزاع به سر می‌برند، اصلا متوجه آن نیستند. در حالیکه خیلی جاها تعیین‌کننده است.

آیه کیان‌پور: به این دلیل است که همه ما شغل‌های دیگری داریم. بنابراین تئاتر، حرفه نیست چون اگر شغل باشد، باید بتوانیم از راه آن یک زندگی حداقلی داشته باشیم. اینها نکاتی است که باید به آن بپردازیم.

در بخش پایانی این نشست، ساناز بیان که عموما نمایش‌هایی با رویکرد اجتماعی و بر اساس شخصیت‌ها و اتفاقات واقعی روی صحنه می‌آورد، درباره علاقه‌مندی‌اش به این نوع از تئاتر و در پاسخ به اینکه آیا این گونه نمایشی به عنوان تئاتر مستند تلقی می‌شود، توضیح داد: آنچه در ایران به عنوان تئاتر مستند می‌شناسیم، بسیار اشتباه است. ما می‌توانیم خیلی بازی‌ها با واقعیت انجام بدهیم اما مفاهیمی مانند تئاتر مستند، اصطلاحات ترجمه شده‌اند که شاید ما را به اشتباه بیندازند. آنچه مشخصا به آن علاقه‌مندم و از آن وام گرفته‌ام، ژورنالیزم، فضای روزنامه‌نگاری، سینمای مستند و از اینها بیشتر عکاسی مستند است. اول باید فاصله بین واقعیت و حقیقت را مورد توجه قرار بدهیم که تمرکز بر این بحث، ممکن است خارج از حوصله این گفتگو باشد ولی دوست دارم در حد اشاره درباره این موضوع صحبت کنم.

او ادامه داد: من در کارهایم بازنمایی می‌کنم. مثلا این اتفاق در نمایش «شلتر» ما رخ داد که یک مادر و دختر به عنوان شخصیت‌های حقیقی حضور داشتند. می شود گفت تئاتر ورباتیم (تئاتر واژه به واژه، در این نوع تئاتر، عبارات گفته‌شده توسط آدم‌های واقعی عیناً و بدون هیچ نوع تغییر توسط اجراکنندگان نمایش بیان می‌شود)، چیزی است که کمی به «عامدانه عاشقانه...» نزدیک است هرچند این نمایش، کاملا هم تئاتر ورباتیم نیست، چون هر چند بسیار اندک، اما من چند دیالوگ را خودم نوشته‌ام و درام وجود دارد.

استفاده‌های گوناگون از واقعیت

بیان با اشاره به دیگر درهم آمیختگی‌هایی که به عنوان تئاتر مستند در ایران رخ داده، اضافه کرد: الان داریم «بیوگرافی» و الهام از اتفاقات واقعی را به نام تئاتر مستند به خورد مخاطب می‌دهیم. این ها با هم متفاوتند. واقعیت یک متریال است که از آن استفاده‌های گوناگونی می‌کنیم. همچنانکه با سیب‌زمینی می‌توانیم غذاهای متفاوت بپزیم. اما وقتی بر اساس یک اتفاق واقعی یا با الهام از یک شخصیت واقعی کاری می‌سازیم، این الزاما تئاتر مستند نیست. گاه می‌بینیم همکاران ما با ادعای مستند در آثارشان از ابتدا تا انتها درباره شخصیت‌ها تخیل می‌کنند در حالیکه تئاتری که اسم خودش را مستند می‌گذارد، اصلا اجازه این کار را ندارد.

این نمایشنامه‌نویس با اشاره به برخی از نمونه‌های تئاتر مستند در ایران یادآوری کرد: پیش از انقلاب در ایران نمونه‌های تئاتر مستند، تجربیاتی است که در زندان یا در کارخانه‌ها با کارگران انجام شده و آنان در نقش‌های خودشان ظاهر شده‌اند مانند نمایش «اکبر آقا کارگر ایران ناسیونال». بعد از انقلاب خانم منیژه محامدی نمایش «تبرئه‌شدگان» را کار کردند. من و امین میری هم تقریبا در فاصله زمانی اندکی « احساس آبی مرگ» و «عامدانه ، عاشقانه...» را درسال ۹۲ بر اساس واقعیت کار کردیم.

ناگهان فکر کردم چرا در تئاتر سراغ آدم‌های واقعی نمی‌رویم

بیان که با فضای روزنامه‌نگاری آشناست، افزود: از کودکی در فضای مطبوعات بوده‌ام. اواخر دهه ۸۰ فضای تئاتر ما خیلی انتزاعی و بسته شده بود و معدود کارهای اجتماعی با محدودیت بسیار و توقیف روی صحنه می‌رفت. ناگهان به این فکر کردم چرا در تئاتر سراغ آدم‌های واقعی نمی‌رویم و آنان را بازنمایی نمی‌کنیم. کارهایم را شاید به تئاتر داکیومنتال، تئاتر واقعیت، تئاتر پژوهش‌محور یا ژورنالیستی نزدیک می‌دانم.

او در عین حال خاطرنشان کرد: البته این بر عهده منتقدان است که گونه اجرایی نمایش‌ها را نامگذاری کنند اما متاسفانه الان متخصصان حوزه نقد بسیار انگشت‌شمار هستند . گویی منتقدان حرفه‌ای ما کار اصلی‌شان چیز دیگری است و این نگران‌کننده است . دلیلش هم واضح است چون در این بخش سرمایه‌گذاری فرهنگی رخ نمی‌دهد. اصولا نبودنِ منتقد هنری برای کسی مهم نیست. همچنانکه نبودنِ ‌ما. در این میان، نبودن منتقد متخصص چه اهمیتی دارد.

کاری که من می‌کنم، تئاتر واقعیت است

او که در حوزه پژوهش هم فعال است، با اشاره به منابعی که درباره تئاتر مستند ترجمه شده، ادامه داد: کتابی را ترجمه کرده‌ام با عنوان «به سوی واقعیت» که شامل مجموعه مقالات بود.بعدتر آقای منعم کتاب بسیار خوبی با نام «تئاتر مستند» ترجمه کردند که تعدادی از بهترین مقاله‌های آن مجموعه را داشت و دیگر ترجمه کتابی که در دست داشتم را به پایان نبردم. وقتی کارهای روی صحنه را می‌بینم فکر می‌کنم انگار همین یکی دو کتابی که درباره تئاتر مستند داریم هم خوانده نمی‌شود... خلاصه اینکه، اول باید مطالعه داشته باشیم تا بعد چالش‌های اصلی این گونه اجرایی شروع شود. مثلا برای متخصصین، تئاتر مستند در همه جای دنیا با خوانش‌های متفاوتی کار شده است و حتی درباره واژگان واقعیت و حقیقت مغالطه‌های فلسفی وجود دارد. امروزه بر اساس یافته‌های علمی، حتی به چشمان‌مان نمی‌توانیم اعتماد کنیم زیرا چشم ما ذرات را به واسطه نور می‌بیند و از کجا می‌توانیم مطمئن باشیم که ذرات در تاریکی واکنش متفاوتی ندارند و چقدر این واقعیتی که می‌بینیم به حقیقت نزدیک است. اگر بر وجوه فلسفی واقعیت و حقیقت بخواهیم تامل کنیم، پر از مغالطه می‌شود. حالا این وسط بیاییم تبیین کنیم که تئاتر مستند به آن مفهوم شکل گرفتن حقیقت روی صحنه می‌تواند وجود داشته باشد یا نه، شاید در حوصله این بحث نباشد اما کاری که من می‌کنم، تئاتر واقعیت است.

کار ما،مانند شهادت طلبی است/ برخی فکر می کردند قرار است جوکر بازی کنیم

گاهی قضاوت چقدر می‌تواند پرمخاطره باشد...

بیان ادامه داد: در «عامدانه، عاشقانه..» ما درباره تماشای یک رویداد واقعی به صورت همزمان از زوایای مختلف (طراحی آیینه‌ها روی صحنه) حرف می‌زنیم. وقایعی که برای همه ما آشنا هستند، انتخاب شده‌اند و ما اینجا قرار نیست اطلاعات جدیدی به مخاطب بدهیم، فقط قرار است بر ارتباط وقایع و روانشناسی شخصیت‌ها دقیق بشویم. بر بزنگاه‌ها و لحظه‌های خاص‌شان نور بتابانیم. سه نفر از این آدم‌ها حکم اعدام گرفته‌اند که همانطور که در دیالوگی در نمایش نوشته‌ام: اعدام غیرقابل بازگشت است. ذهن انسان به صورت خودکار مدام درحال دریافت اطلاعات، قضاوت و سنجیدن پیرامون خودش هست. جلوی این را هم نمی‌شود گرفت. اما ما داریم می‌گوییم گاهی قضاوت چقدر می‌تواند پرمخاطره باشد، آن هم وقتی قانونی مثل اعدام هنوز دارد در ایران اجرا می‌شود و حکم جایگزینی مثل حبس ابد برای قتل داده نمی‌شود. عموما یا باید قصاص شوی، یا یک خانواده داغدار می‌روند زیربار این توقع که قاتل عزیزشان بخشیده شود. خب، این فرم اجرایی، ایستا بودن شکل اجرا که در واقع بیشتر به ادبیات داستانی نزدیک است و بناست رخدادها در ذهن و تخیل تماشاگر ساخته شوند و نه به صورت عینی روی صحنه، همه و همه به این دلیل، این گونه طراحی شده که اتفاقات از دریچه ذهن مخاطب عبور کند و حقیقت «درون» او شکل بگیرد. شاید هنوز در تئاتر ما کارگردانی موفق با حرکت بی‌وقفه روی صحنه معنا شود اما من برای این نمایشنامه، ایستایی را درست می‌دیدم.

به گزارش ایسنا، نمایش «عامدانه عاشقانه قاتلانه» هر شب ساعت ۱۸:۳۰ و به مدت ۱۰۰ دقیقه در مجموعه تئاتر «لبخند» روی صحنه می‌رود.

انتهای پیام

   

  

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha