به گزارش ایسنا، بامداد ۲۳ خردادماه گذشته، پس از تعرض اسراییل و شهادت تعدادی از اقشار مختلف مردم، کشورمان درگیر دومین جنگ تحمیلی شد. این جنگ ۱۲ روز به طول انجامید و در نهایت روز سوم تیر ماه آتشبس برقرار شد.
در میان نویسندگان جنگ جمله معروفی وجود دارد که میگوید: «ادبیات جنگ در همه دنیا با شلیک اولین گلوله متولد میشود و در طول دوران جنگ مراحل رشد خود را طی میکند و بعد از جنگ به بلوغ میرسد.» با توجه به شرایط موجود، سئوال این است که اکنون در دوره آتشبس باید چگونه درباره جنگ بنویسیم؟
پاسخ به این پرسش چند وجه دارد و باید از ابعاد متفاوت به آن پرداخت زیرا کشورمان در طول تاریخ، جنگهای فراوانی را پشت سر گذاشته است که هر یک ماهیت خودشان را داشتند. نزدیکترین جنگ به تاریخ تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان، جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران بود که ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ آغاز شد و هشت سال به طول انجامید.
تجربه ثابت کرده است چنانچه میخواهیم درباره جنگ بنویسیم باید شم ژورنالیستی و تحقیقی را به لطافت ادبیات بیامیزیم و از دل داستانهای تلخ و ناگوار آن، خالق زندگی و عبرت برای آیندگان باشیم. از این رو دو اصل را باید در نگارش مطالب پیرامون جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی مد نظر داشت. به گفته مرتضی سرهنگی نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری؛ جنگ دو زبان دارد. یکی از این زبانها مرتبط با عصر جنگ است که آن را ادبیات «تبلیغی» مینامیم که حاوی مؤلفههای حماسی است. البته در شرایطی که انسجام ملی کشورمان قوام یافته است نباید با اظهارنظرها و برداشتهای شخصی، به این انسجام، همدلی و وطن دوستی ایرانیان خدشه وارد شود.
نوع دوم زبان جنگ در شرایط کنونی، زبان «تعقلی» یا به عبارت دیگر «تبیینی» نام دارد که پس از جنگ در همه کشورها شکل میگیرد. برای آنکه بتوانیم از این جنگ اقتباس رسانهای واضحی داشته باشیم. باید خاطرنشان شد که «آتش بس فعلی بدون اعلام رسمی و در میدان رسانهها شکل گرفت؛ ابلاغیهها جای خود را به پستهای شبکههای اجتماعی دادند و روایت پیروزی از میزان خسارات و دستاوردهای نظامی مهمتر جلوه کرد. » بنابراین میتوان نتیجه گرفت در این جنگ برخلاف دوران هشت سال دفاع مقدس با تصویری بیسابقه و تأملبرانگیز از پایان درگیری بدون دیپلماسی رسمی روبرو هستیم.
محمد درودیان از پژوهشگران و راویان جنگ اشاره دارد: «تجربه جنگ با عراق، پس از یک انقلاب مردمی و دفاع مردم در برابر حمله عراق بود و منشاء تحولات دهه اول انقلاب شد و لذا تابآوری هشت سال جنگ و مشارکت داوطلبانه، موجب توسعه سازمان رزم سپاه و تبدیل نیروی امنیتی به یک نیروی دفاعی- تهاجمی شد. به همین دلیل جنگ طولانی بر شکلگیری فرهنگ دفاعی جامعه ایران و ساختارهای جدید تأثیر گذاشت.» تجربه این شرایط زیسته عاملی شد تا دهه دوم انقلاب اسلامی در دوره پسا جنگ تحمیلی عراق علیه ایران قدرت بازدارندگی را در چند وجه دفاعی، سیاسی و تعاملی در عرصه سیاست خارجه بازتعریف کنیم.
از این رو باید از تجربه جنگ با عراق برای تحلیل و پیشبینی جنگهای آینده استفاده کنیم. زیرا از این طریق، کارکرد تاریخی جنگ با عراق به «نتیجه راهبردی» تبدیل و نقطه اتصال تجربه گذشته با آینده خواهد شد. یکی از آموزههای جنگ تحمیلی هشت ساله توجه به اثرگذاری بُعد سیاست خارجی و گفتوگو در پیشگری از جنگهای آینده بود که اسراییل با حمله به اصطلاح پیشدستانه خود روند مذاکرات را با اخلال جدی مواجه کرد. این در حالی است که هنوز داغ جنگ بر تن زخمی شهر تازه است و دشمنان عنوان میکنند که ایران عامل اصلی و آغازگر جنگ است.
نباید فراموش کنیم سوی دیگر جنگ با ایران، رژیمی قرار دارد که در عملیات روانی و جنگ رسانهای اقدامات زیادی انجام میدهد. از این رو تا دیر نشده باید ارزشگذاری ویژهای برای ادبیات تعقلی و روزنامهنگاری تحقیقی در جنگی که ویرانههایش هنوز داغ است داشته باشیم. بیتوجهی به رویکرد استراتژیک و پویایی منطق جنگ در گزارش و یادداشتها متناسب با اهداف سیاسی آن میتواند یک خلاء باشد. همچنین نباید فقط معطوف به بعد حماسی و احساسی این جنگ باشیم.
باید این پرسش را از خودمان داشته باشیم؛ با توجه به تغییر نسل در جامعه ایران و تغییر در ماهیت تهدید و مشخصههای جنگ، هماکنون چه درکی از مسئله جنگ در جامعه ایران وجود دارد؟ چرا که در کنار نبرد نظامی،وارد میدان رقابتی بیسابقه در حوزه «روایتسازی» شدند. گزارشهای لحظهبهلحظه، تحلیلهای هماهنگ، تصاویر و ویدیوهای هدفمند، همگی برای شکلدهی به برداشت افکار عمومی در سطح داخلی و بینالمللی طراحی شده بودند.
از نگاه کارشناسان رسانه؛ تنازع در رسانه از جنس نرمافزاری است که در کنار تنازعات سخت افزاری تلاش میکند تا غیرخودی را بیاعتبار ساخته و با همراه ساختن افکار عمومی با خود، هم میدان نبرد و هم فضای عمومی را تحت سیطره خود درآورد. رسانه دشمن از طریق انتخاب، ارائه و تفسیر اطلاعات، روایتی از جنگ را بازتاب میدهد که در راستای ارزشهای مورد توافق خودش، طبیعی سازی شده به طوری که مخاطب احساس میکند که این ایدئولوژیها واقعی و غیر قابل تغییراند. این طبیعی سازی با کاربرد استراتژیهای زبانی همچون گزینش، تکرار، حذف، مشروعیت بخشی و طرد در روایت جای میگیرند.
همچنین این ضرورت احساس میشود که رسانه باید بازویی برای مستندسازی باشد. مستندسازی دقیق این تجاوزگری و جنایات جنگی الزامهای چند بعدی دارد. از این رو کارگروهی با همکاری تمامی دستگاههای ذیربط ضمن بررسی حمله به مراکز هستهای صلحآمیز و نقض اساسنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اقدامات غیرقانونی و ضدحقوق بشری و مصادیق جنایات جنگی همچون شهادت زنان و کودکان، تخریب مناطق مسکونی و حمله به اماکن آموزشی، درمانی، رسانهای و زیرساختهای خدمات عمومی را با استفاده از آمار و اطلاعات دقیق مستند کرده و ارزیابی خسارات انسانی، مادی و معنوی را در راستای ارائه در محاکم بینالمللی انجام دهد.
انتهای پیام
نظرات