به گزارش ایسنا، خشکشدن، قطع تنه و کُندهکَنی درختان، آسیب قناتها و تغییر و تخریب جداره تاریخی، خیابانهای فلسطین و ولیعصر تهران را با تهدیدهای جدی روبهرو کرده است؛ محورهایی که زمانی مأمن باغهای انبوه، نهرهای زلال و خانههای اعیاننشین، و از سبزترین و خاطرهانگیزترین مسیرهای پایتخت بودند.
خیابان ولیعصر تهران بهعنوان طولانیترین خیابان خاورمیانه، در تاریخ ۷ دی ماه سال ۱۳۹۰ در قالب پروندهای با عنوان «محور خیابان ولیعصر (عج)» به سفارش شهرداری تهران در فهرست میراث ملی ایران ثبت شد.
ثبت ملی به این معناست که خیابان ولیعصر به عنوان یک اثر تاریخی و فرهنگی از نظر قانونی محافظت میشود و هرگونه دخل و تصرف در آن باید با مجوز و نظارت وزارت میراث فرهنگی انجام شود. با این وجود، ثبت مانع تعرضهای مختلف به این خیابان نشده است.
اینک، همان بلای تدریجی، که با تخریب و تغییر هویت تاریخی بر سر خیابان ولیعصر آمده، در خیابان موازی آن، «فلسطین» (با نام قدیمی کاخ)، در سکوت و بیتوجهی درحال تکرار است.
اسکندر مختاری طالقانی، پژوهشگر میراث معماری و شهرسازی، درباره جایگاه ویژه خیابان فلسطین (کاخ؛ این نام به دلیل وجود کاخ مرمر در بخش جنوبی این خیابان بر آن گذاشته شده بود) در امتداد تاریخی خیابان ولیعصر و ریشههای آن در دوران قاجار، به ایسنا گفت: این خیابان در اراضی «عبدالحسین میرزا فرمانفرما» بود. از محور خیابان انقلاب کنونی تا پایین این محدوده، مجموعهای از کوچهباغها را شامل میشد. در بخش شمالی خیابان انقلاب نیز بخشی از اراضی در قالب طرحهای آمادهسازیِ متعلق به مالکان بزرگ تفکیک شده بود. این اتفاق پیش از اقدامات بلدیه تهران و پیش از توسعه رسمی شهر تهران در ١٣٠٣ خورشیدی؛ یعنی در فاصله میان سلطنت مظفرالدینشاه و اواخر دوران احمدشاه قاجار، صورت گرفته بود. این اراضی در اختیار خاندانها و شخصیتهای بزرگی چون خانواده اتحادیه، میرزا یوسف مستوفیالممالک و ارباب جمشید قرار داشت.
این پژوهشگر ادامه داد: مالکان بزرگ، این اراضی را به قطعات وسیع تقسیم کرده و در میان خود خرید و فروش میکردند. برای ایجاد دسترسی، در دل این زمینها راههایی تعبیه شده بود. برخی از این قطعات به باغ تبدیل شدند. هرچند همه آنها باغ نبودند، بلکه بیشتر نوعی تفکیک اراضی توسط مالکان بزرگ تلقی میشد که به تعبیری نوعی زمینخواری نیز محسوب میشود؛ چرا که زمینها کاملاً هموار بودند و تنها یک شیب شمالی - جنوبی بر آنها حاکم بود. تقسیم این اراضی بهصورت هندسی انجام شده بود و برخلاف بافتهای قدیمیِ ارگانیک، که با مسیر حرکت آبها شکل میگرفتند، اینجا خطوطی کاملاً مستقیم و طولانی بر زمین ترسیم شده بود که اراضی را مشخص و قابل تفکیک میکرد. این قطعات به عنوان املاک، در میان مالکان بزرگ خرید و فروش میشد.
مختاری درباره نقش این خیابان در تاریخ تهران، گفت: خیابان فلسطین (کاخ) به نوعی همزاد خیابان ولیعصر به شمار میرود، با این تفاوت که در آغاز، مقیاس آن بیشتر شهری و محلی بوده است. این محدوده یکی از گرانقیمتترین مناطق مسکونی تهران قدیم محسوب میشد و از منابع آبی چون قنات فرمانفرما و قنات جلالیه مشروب میشد. هر دو قنات، جزو پرآبترین قناتهای آن دوره بودند. این باغها، سطح وسیعی از این منطقه را به یک پهنه سبز بدل کرده بودند. به دلیل همین ویژگیها، رضا شاه نیز زمانی که قصد داشت منزلی برای اقامت در داخل شهر تهیه کند، به سمت همین باغهای فرمانفرما رفت. یکی از این باغها، بعدها به «کاخ مرمر» تبدیل شد. آن بخش از زمین را به نام «سالاریه» میشناختند؛ چرا که یکی از فرزندان فرمانفرما به نام «سالار لشکر»، در آن سکونت داشت.
این کارشناس میراث فرهنگی افزود: در پایین این محدوده؛ یعنی اراضی که امروزه به جنوب خیابان امام خمینی (ره) کنونی مربوط میشوند، باغ بزرگ امیریه قرار داشته که متعلق به کامران میرزا نایبالسلطنه بود. امروزه این فضا به دانشکده افسری تبدیل شده است. در شرق باغ کامرانیه، که همان کامران میرزا مالک آن بود، اراضی متعلق به منیرالسلطنه (یکی از همسران ناصرالدینشاه) قرار داشت که باغهای گستردهای در آن بنا شده بود. باغها بهصورت پیوسته از جنوب به شمال امتداد یافته و تا حصار و خندق شمالی شهر تهران ادامه داشتند. این منطقه، ناحیهای متراکم از باغها و محل سکونت اعیان و رجال برجسته تهران بود که در این خیابان باغهایی بنا کرده بودند و عمارات خود را در آن احداث میکردند. جنوب خیابان در اختیار کامران میرزا بود و شمال آن به تدریج در اختیار دیگر رجال و خاندانهای سرشناس قرار گرفت. به عنوان مثال، «بوذرجمهری» نیز در بخشی از این باغها سکونت داشت و منزلش هنوز پابرجاست. خانه دکتر مصدق نیز در همین محدوده قرار دارد. خاندان مصدق از جمله مالکان بزرگ تهران بودند. مادر ایشان، «نجمالدوله» و نیز پدر ایشان، اراضی قابل توجهی در این منطقه در اختیار داشتند. همچنین افراد دیگری مانند «حشمتالدوله» و دیگر رجال، در این خیابان ساکن بودند. نامهای یاد شده، گویای جایگاه این خیابان بهعنوان محلی برای زندگی رجال و طبقه متمول تهران است.
او اضافه کرد: بنابراین، در ابتدا خیابان فلسطین، نقشی محلی در محلهای اعیاننشین تهران داشت اما با حضور رضا شاه و ساخت خانههایی برای فرزندانش، این منطقه کمکم چهرهای حکومتی نیز به خود گرفت. در نتیجه، این محدوده بهمرور هم واجد هویتی محلی و هم دارای وجههای حکومتی شد. با در نظر گرفتن این ویژگیهای تاریخی و کالبدی، بهروشنی میتوان دریافت که این خیابان، خیابانی مهم در بافت تاریخی تهران است.
مختاری با توجه به وضع حال حاضر خیابان فلسطین معتقد است این خیابان باید به ثبت برسد.
او در ادامه گفت: شاید تا ١٠ سال پیش به نظر نمیرسید که این خیابان باید ثبت ملی شود. ثروتمندترین پزشکان تهران در این خیابان سکونت داشتند. مدرسه ایران - سوئیس نیز در همین خیابان قرار داشت. اما متأسفانه، از زمانی که درختان حدفاصل خیابان انقلاب تا خیابان جمهوری شروع به خشک شدن کردند، بهروشنی میتوان گفت که خیابان فلسطین نیز در معرض خطر قرار گرفته است و برای صیانت از آن باید اقدامی انجام داد. یکی از موانع ثبت این خیابان، این است که بخشی از آن در محدوده پردیس حکومتی شهر تهران قرار دارد. این ویژگی، از یکسو به دلیل ساختار بسته آن مانع از تخریبهای شتابزده میشود اما از سوی دیگر، امکان مستندسازی و شناسایی را دشوار کرده است. در مطالعات مربوط به ثبت خیابان ولیعصر، به خیابان فلسطین نیز اشاره شده است و از آن بهعنوان یکی از بخشهایی که هویت خیابان ولیعصر را تقویت میکند، یاد شده است. اما خیابان فلسطین در محدوده عرصه ثبت خیابان ولیعصر قرار نگرفته است.
یکی از مهمترین پدیدههایی که امروزه خیابان ولیعصر و به تبع آن خیابان فلسطین را تهدید میکند، قطع درختان و از بین رفتن فضای سبز این خیابانهاست. در همین زمینه، این پرسش مطرح میشود که آیا ثبت یک خیابان در فهرست آثار ملی میتواند از قطع درختان و تخریب فضای سبز آن مانع شود؟ که مختاری در پاسخ به این پرسش گفت: بیتردید، ثبت میتواند تأثیرگذار باشد اما بهتنهایی کافی نیست. زمانی که یک خیابان در فهرست آثار ملی ثبت میشود، معنای آن این است که ارزشهای آن خیابان باید حفظ شود و پایدار باقی بماند. این ثبت به معنای آن است که فضا یا مکان یا بنای مورد نظر، واجد ارزشهایی است که باید به نسل آینده منتقل شود. بنابراین، ثبت در فهرست آثار ملی به معنای تثبیت و انتقال ارزشهای نهفته در اثر است، و ضرورتی اجتنابناپذیر برای معرفی و استمرار این ارزشها برای نسلهای آتی محسوب میشود. اما اگر این اثر تنها در اختیار وزارت میراث فرهنگی باشد، طبعاً این وزارتخانه مسئول نگهداری و صیانت از آن خواهد بود. اما در مورد یک فضای شهری مانند خیابان، مجموعهای از نهادها و عوامل در نگهداری آن دخیلاند، از شهرداری و مردم گرفته تا نهادهای دولتی و غیردولتی همچون سازمان اوقاف. همه این نهادها باید در فرآیند حفاظت از یک خیابان تاریخی مشارکت و مسئولیت داشته باشند.

این پژوهشگر میراث معماری و شهرسازی اظهار کرد: درباره خیابان ولیعصر، با وجود توصیهها و تاکیدهایی که در پرونده ثبت این خیابان مطرح شده است، مدیریت جامع و یکپارچهای برای آن شکل نگرفته است. حتی میان چهار شهرداری منطقهای که در محدوده خیابان ولیعصر فعالیت دارند (مناطق ۱، ۳، ۶ و ۱۱) هماهنگی مؤثری وجود ندارد. رفتار شهرداریهای مختلف نسبت به خیابان متفاوت است؛ چه در صدور پروانههای ساخت، چه در نحوه نگهداری از درختان. هیچگونه پیوستگی کالبدی یا مدیریتی میان آنها مشاهده نمیشود. حتی مالکین مجاور خیابان نیز رفتاری گوناگون و بعضاً متضاد دارند. در برخی نقاط، نگهداری از درختان بسیار ضعیف و نابهسامان است، و در برخی دیگر، شرایط بهتری حاکم است. به باور من، باید از ابتدا برای خیابانی همچون ولیعصر، ساختار و مدیریت یکپارچه تعریف میشد که این مهم محقق نشده است.
مختاری در پاسخ به این پرسش که آیا قانونی وجود ندارد که شهرداری را ملزم کند تا پیش از هرگونه مداخله در فضای سبز و قطع درختان، با وزارت میراث فرهنگی هماهنگ کند؟ گفت: به نظر من، وظایف وزارت میراث فرهنگی با امکانات موجود این وزارتخانه همخوانی ندارد. در یک حالت آرمانی، باید انتظار داشت که در صورت آسیب دیدن یک اثر ثبتشده چه بنای تاریخی باشد، چه مجموعه یا فضای شهری، میراث فرهنگی ورود کرده، ابتدا تذکر دهد و در صورت بیاثر بودن اقدامات، از طریق مراجع قضایی طرح دعوی کند. اما در عمل چنین امکانی وجود ندارد؛ زیرا تعداد آثار ثبتشده بسیار زیاد است و وزارت میراث فرهنگی، هم از نظر نیروی انسانی و هم از نظر بودجه، توانایی پوشش همه این مسئولیتها را ندارد. از سوی دیگر، هماهنگی میان نهادهای مختلف نیز بسیار ضعیف و ناکارآمد است.
این کارشناس میراث فرهنگی ادامه داد: در دوران مسئولیتم در میراث فرهنگی، بهخوبی آگاه بودیم که این وزارتخانه توان لازم را ندارد. بنابراین، سعی میکردیم دیگر نهادها بهویژه شهرداری و دیگر ارگانهایی را که مالک یا متولی ساختمانهای قدیمی بودند نسبت به ارزشهای میراث فرهنگی آگاه و به مشارکت واداریم. بهعنوان نمونه، من از مشاورانی که برای طرحهای شهری تهران در مناطق مختلف کار میکردند، دعوت کردم تا همراه با ما، از شهر بازدید کنند. گروهی ۲۰ تا ۳۰ نفره از طراحان شهری، در قالب بازدیدهای میدانی، به بخشهای مختلف شهر میرفتیم، با ساکنان محلی گفتوگو میکردیم، در خانهها، مساجد، تکیهها و بناهای تاریخی مینشستیم و حتی گاه در مناسبتهای مذهبی مانند نذریهای محلی شرکت میکردیم. این تجربههای زیسته مستقیم، درک ما را از فضا و هویت شهری عمیقتر میکرد. گاهی با همین گروهها، داخل محدودههای تاریخی شهر را از جمله حصار صفوی، حصار قاجاری و دیگر مناطق هویتی بازدید کردیم. در نتیجه، آن طراحانی که قرار بود طرحهایی برای آینده شهر تهران تهیه کنند، خودشان در میدان با میراث تاریخی شهر آشنا میشدند. همچنین روابط دوستانهای با شهرداریها برقرار میکردیم.
او افزود: بهیاد دارم یک روز صبح پنجشنبه حوالی سال ۱۳۸۰، قرار بود با تعدادی دانشجو برای بازدید از سردر باغ ملی برویم. من زودتر از موعد رسیدم. ناگهان بارانی شدید و بهاری شروع شد و آب از خیابانهای بالادست مانند حافظ و فردوسی جاری شد و خیابان ملل را به رودخانهای تبدیل کرد. همان روز، تازه کف خیابان را سنگفرش کرده بودیم. من روی ستونهای محوطه سردر باغ ملی ایستادم و دیدم که محوطه از آب پر شده است. سریعاً با شهردار منطقه تماس گرفتم و کمتر از ۱۰ دقیقه بعد، یازده پمپ آب توسط آتشنشانی به محل آمدند و آب را تخلیه و محیط را شستوشو کردند. همه این اقدامات، بدون مکاتبه و تنها با یک تماس تلفنی انجام شد. چنین ارتباط فعالی با سایر نهادها، باعث میشد حتی در مواردی که ضرورتی برای حضور ما نبود، خودشان ما را دعوت میکردند تا در تصمیمگیریها مشارکت داشته باشیم. وزارت امور خارجه، هنگام بازسازی یا تغییر در ساختمانی، نظر ما را میخواست، هرچند که میتوانست بدون نظر ما اقدام کند. کاخ شهربانی نمونهای از این همکاریهاست. انتقال آن از سازمان تأمین خدمات درمانی ارتش به دانشگاه هنر و سپس مرمت آن، با مشارکت ما انجام شد. پس از آتشسوزی مجلس نیز چنین بود.
مختاری گفت: روش ما این بود که همیشه به موقع در محل حاضر میشدیم و حتی از نیروهای دیگر برای انجام وظایف میراث فرهنگی بهره میگرفتیم. این شیوه باید سرلوحه کار همه کسانی باشد که وظیفه پاسداری از میراث فرهنگی را بر عهده دارند؛ کسانی که فعال، دلسوز و آمادهاند و بیدرنگ گزارش رویدادها را ارائه میدهند.
او در ادامه اظهار کرد: امروز، آنچه برای خیابان ولیعصر رخ داده، نشان میدهد گروههای فعال بسیاری با صدای بلند میپرسند: «چه میکنید؟» این در حالی است که پیشتر چنین حساسیتی کمتر دیده میشد. به باور من، در سیاستگذاری فرهنگی باید از ابزار فرهنگی بهره گرفت. مدیریت فرهنگی تنها با سختگیری و محدودیت به نتیجه نمیرسد. قانون و مجازات در مرحله آخر وارد میشوند، هنگامی که کار به بنبست برسد. ابزار فرهنگی یعنی گفتوگو با همه ذینفعان.

مختاری با این وصف که «خیابان فلسطین برای من حکم زخمی عمیق در سینه را دارد»، گفت: خشک شدن درختان این خیابان برای من غیرقابلتحمل است. این خیابان، یکی از زیباترین خیابانهای شهر تهران بود. مردم تهران با این خیابان خاطرات بسیاری دارند، نه فقط به خاطر ارزشهای تاریخیاش، بلکه بهواسطهی ویژگیهای منحصر بهفردش. خیابانی با عرض نسبتاً کم، که موجب میشد درختان دو طرف آن بهراحتی شاخ و برگ درهم تنیده داشته باشند. ساختمانها نیز ارتفاعی بیشتر از درختان نداشتند و همین امر نوعی تونل سبزِ خنک، ایمن و آرام در گرمای تابستان پدید میآورد. قناتهای جلالیه و فرمانفرما از مسیر این خیابان میگذشتند و نهرهایی پهن و زلال در دو سوی آن جریان داشت که زباله نیز در آنها نمیماند. قدم زدن در این خیابان، لذتی وصفناپذیر داشت. هر بار که از تهران دور بودم، دلتنگیام پیش از هر چیز، متوجه خیابان فلسطین یا همان خیابان کاخ میشد. در این خیابان، مکانهایی خاطرهانگیز وجود داشتند از جمله قنادیهای قدیمی مانند شاهرضا، کتابفروشیهای معتبر نظیر کتابفروشی فروهر و مؤسسه فرهنگی ایران و فرانسه در بخش پایین خیابان. هرچه بالاتر میرفتیم، به خیاطیها میرسیدیم و سپس به مجموعه سینماهایی که در خیابانهای مجاور مانند جمهوری و انقلاب قرار داشتند. پایینتر که میرفتیم، گویی به بهشت وارد میشدیم، خانههای تاریخی مانند منزل خانواده متیندفتری، مدرسه ایران - سوئیس، خانه دکتر مصدق و سپس کاخهای حکومتی در انتهای خیابان که مردم از میان آنها عبور میکردند. در آن روزگار، هر سو که نگاه میکردید، با پدیدهای ارزشمند مواجه میشدید، معماری، فضای سبز، آرامش شهری، خاطره. اما امروز، بخش جنوبی خیابان محدودیتهایی دارد. در بخش شمالی نیز، درختان یکی پس از دیگری خشک میشوند. به یکی از مسئولان فضای سبز منطقه ۶ اطلاع دادم که درختان در حال خشک شدن هستند، که البته این موضوع را پذیرفت.
مختاری گفت: برخی درختان خیابان اگرچه هنوز ایستادهاند اما بعضی از ساختمانهای پشت آنها در حال فروپاشیاند. بالکنها پوسیده و نماها آلوده شدهاند. اینها از چشم پنهان ماندهاند؛ چراکه هنوز پردهای از شاخ و برگ درختان مقابلشان قرار گرفته است. هر زمان که این پوشش سبز از بین برود، زخمهای نمایانشده شهری دیگر قابل پنهانکردن نخواهد بود. تغییر مالکیتهای پیاپی، که حاصل رخدادهای تاریخی همچون انقلاب، مصادره، وراثت، رکود و تصاحب بوده، بر کالبد این خیابان بازتاب یافته است. من حاضرم هر بنای موجود را نشان دهم و توضیح دهم که در کدام دوره ساخته یا تغییر یافته است، دوران شکوفایی اقتصادی، رکود، وراثت، مصادره، تصرف… همه بر چهره معماری خیابان اثر گذاشته است. این خیابان، تاریخ عریانشده تهران است؛ گویی دل و رودهی شهر بیرون ریخته شده و دیگر انسان تاب دیدن این جراحت عمیق را ندارد. چگونه ممکن است شهرداری مسئولیت خود را انکار کند؟ چگونه میتوان پذیرفت که بگویند «به ما مربوط نیست»؟
مختاری با ارائه آماری از درختان خیابان ولیعصر در سال ۱۳۹۵، اظهار کرد: در این سال، همراه با دانشجویانم، آماری از درختان خیابان ولیعصر تهیه کردیم که شاید برایتان جالب باشد. در مجموع، از میدان تجریش تا میدان راهآهن، ١٣هزار و ٧۴۴ درخت شمرده شد. از این تعداد، ۴هزار و ۶٧٧ اصله چنار سالم، ۱۸۵ چنار قطع شده بلند (از سر قطع شده) و ۵۴۹ درخت چنار کاملاً قطعشده بودند. همچنین، یکهزار و ٧٠۴ چنار دیگر بهطور کامل قطع شده بودند. در کنار آن، ۴هزار و ٩٨٠ درخت چنار جوان نیز در امتداد خیابان کاشته شده بود. در بخشهای جنوبی خیابان، که از میان باغهای جنت عبور میکند، ۵۰۷ درخت غیر چنار کهنسال مانند نارون و زبانگنجشک وجود داشت و یکهزار و ١۵٢ درخت جوان غیرچنار نیز ثبت شده بودند. اگر امروز این شمارش دوباره انجام شود، بهاحتمال قوی آمار چیزی دیگری را نشان میدهد، از تعداد درختان سالم کاسته و بر تعداد درختان جوان افزوده شده و حتی در برخی نقاط، با کاهش کامل پوشش درختی مواجه خواهیم بود. نگهداری از یک ساختمان، که خود موجودی بیجان است، بهتنهایی دشوار است. حال، نگهداری از موجودی زنده مانند درختان، نیازمند عزم، همت و هماهنگی چندینجانبه است.

عکسها از ایسنا
او در پاسخ به این پرسش که آیا ثبت خیابان فلسطین میتواند به حفاظت و نجات این خیابان از وضعیت نابسامان کنونی کمک کند؟ گفت: پاسخ من، بدون تردید مثبت است. واقعیت این است که خیابان فلسطین امروز در وضعیت بسیار اسفبار و دردناکی قرار دارد. نباید کار به اینجا میکشید. برخلاف خیابان ولیعصر که در دو سوی خود ساختوسازهای سنگین دارد، این خیابان هنوز در بخشهایی خلوتتر است، اما همین آرامش، دارد از بین میرود. حقآبههای این محدوده قطع شدهاند و قناتها احتمالاً در اثر احداث تونلهای مترو آسیب دیدهاند. بهویژه مسیرهایی که بهصورت شرقی - غربی از بالادست عبور کردهاند، بخشهایی از بستر قناتها را تخریب کردهاند. البته، مترو بهخودیخود، یکی از ضروریترین ابزارهای مدرن شهری است و مانعی در برابر فقر شهر و شهروند محسوب میشود. اما این توسعه نباید به قیمت از بین بردن ارزشهای تاریخی و خاطرههای جمعی شهر تمام شود. شهری که فاقد ارزش و هویت تاریخی باشد، چه معنا دارد؟ شهری بدون خاطره، صرفاً خوابگاهی بیجان خواهد بود. حتی اگر دیر شده باشد، دستکم اکنون، نجات این خیابانها و صیانت از میراث زنده آنها جدی گرفته شود.
انتهای پیام
نظرات