به گزارش ایسنا، فاطیما احمدی، روزنامهنگار در نگاهی به «مغاک» اثر پیلار کینتانا نویسنده برجسته کلمبیایی نوشته است: پیلار کینتانا، نویسنده برجسته کلمبیایی، با رمان «مغاک» (۲۰۲۱) بار دیگر جایگاه خود را بهعنوان یکی از مهمترین صداهای ادبیات معاصر آمریکای لاتین تثبیت کرده است. او که پیش از این با رمان موفق و تحسینشده «The Bitch» به شهرت جهانی رسیده بود و جوایز متعددی چون جایزه پن و نامزدی جایزه ملی کتاب آمریکا را از آن خود کرده، در این اثر به شکل استادانهای روایت زندگی یک دختربچه هشتساله را از دل پیچیدگیهای خانوادهای مدرن به تصویر میکشد. رمانی که در سال ۲۰۲۳ نیز نامزد جایزه ملی کتاب آمریکا در بخش ادبیات ترجمه شد. این کتاب با ترجمه مهدی غبرایی از سوی نشر دیدآور منتشر شده است.
«مغاک» داستان کلاودیا، دختر هشتسالهای است که در خانوادهای از طبقه متوسط به بالا در شهر کالی کلمبیا زندگی میکند. خانوادهای که با وجود امکانات مالی، بهواسطه بحرانهای روانی، جدایی والدین و مشکلات ارتباطی، دنیایی پر از تنش و ناامنی را تجربه میکند. پدر کلاودیا مردی سختگیر، کمحرف و درگیر کار است که مغلوب خشم و ناامنیهای گذشته خود شده، و مادر جوان و زیبا که علیرغم سن کم، درگیر افسردگی عمیق و هوسهای ناشی از نارضایتی است.
رمان از زبان کلاودیا روایت میشود و همین روایت کودکانه، عینکی متفاوت برای دیدن بحرانهای یک خانواده پنهان از چشم بزرگسالان فراهم میآورد. روایت کلاودیا میان خامی و درک نارس از دنیای اطراف، فضایی آمیخته از ترس و کنجکاوی را خلق میکند که هر صفحهاش خواننده را به عمق یک «مغاک» روانی و احساسی فرو میبرد.
از نکات برجسته این رمان، پرداخت دقیق و ظریف به شخصیتها و رابطههایشان است. پدر کلاودیا، با کودکی پر از آسیب و محرومیتهای عاطفی، نهتنها نمیتواند خود را در کانون خانواده جای دهد، بلکه در برابر خیانت همسرش واکنشی سرد و انزواطلبانه نشان میدهد. او عاشق کلاودیا است، اما در برقراری ارتباط موثر با او ناکام است.
مادر، که زمانی آرزوی تحصیل و زندگی متفاوتی داشت، حالا در جهان خیالپردازیهایش گرفتار شده است؛ دنیایی از مجلات زرد، اخبار ستارگان دنیای سلبریتیها، و وسواس بر مرگهای مرموز آنان که نوعی هراس از نابودی و فقدان را در خود نهفته دارد. گیاهان سرسبزی که در تمام خانه پخش شدهاند، به استعارهای از مرگ و زندگی، و غلبه افسردگی بدل شدهاند؛ گیاهانی که کلاودیا آنها را به «جنگل مادرش» تشبیه میکند: «تو اپارتمان آنقدر گل و گیاه زیاد بود که بهش میگفتیم جنگل. ساختمان انگار از دل یک فیلم قدیمی فوتوریستی سربرآورده بود. خطوط بیروح، برجستگیها، فضاهای خاکستری پهن فراوان، پنجرههای بسیار بزرگ. آپارتمان ما دوطبقه بود و پنجره اتاق نشیمن از کف طبقه اول تا سقف طبقه دوم امتداد داشت. کف طبقه پایین از سنگ خارای سیاه بود با رگههای سفید. طبقه دوم سنگ خارای سفید با رگههای سیاه. پلکان لولههای پولادی سیاه داشت و تختههای رندهشده بهجای پلهها. پلکانی برهنه و پرسوراخسنبه. تالار طبقه بالا مثل بالکنی مشرف به اتاق نشیمن بود و همان میلههای دستگیره پلکان را داشت. از آنجا میشد جنگل زیر پا را تماشا کرد که در همهسو گسترده بود...»
روایت کلاودیا که همواره در تلاش است معنای رفتارهای دور از دسترس پدر و مادرش را بفهمد، باعث شده تا «مغاک» به سفری دروننگر تبدیل شود؛ سفری که در آن کودکی تلاش میکند بر ترسها، رازها و سکوتهای خانوادهاش غلبه کند. این وضعیت به خواننده امکان میدهد تا پیچیدگیهای روابط انسانی، تبعات خیانت، و رنجهای ناشی از افسردگی را از زاویهای تازه و انسانیتر تجربه کند.
تفاوت نگاه کودکانه به مسائل بالغ، نهتنها به رمان حس اصالت و تازگی میدهد، بلکه تأثیرات عاطفی داستان را دوچندان میکند؛ چراکه خواننده از ورای چشمهای معصوم کلاودیا به بحرانهای روحی والدینش پی میبرد و در همان حال نگران سرنوشت این دختر خردسال میشود که باید بار مشکلات بزرگسالان را به دوش بکشد.
«مغاک» نهتنها رمانی درباره زندگی شخصی یک خانواده است، بلکه در لایههای زیرین خود نقدی اجتماعی نیز دارد؛ نقدی بر ساختارهای نابرابر و پیچیده خانواده مدرن در آمریکای لاتین و به طور خاص در کلمبیا. تجربه محدودیتهای جنسیتی، محرومیت از تحصیلات به دلیل تعصبات خانواده، و فشارهای روانی ناشی از نقشهای از پیش تعیینشده اجتماعی، در قالب شخصیت مادر رمان به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
پیلار کینتانا با ظرافت تمام نشان میدهد که چگونه یک زن جوان، حتی در خانوادهای مرفه، میتواند دچار شکست و ناامیدی شود؛ افسردگی او نه یک بیماری صرف بلکه نمادی از مبارزهای است که زنان با محدودیتها و انتظارات اجتماعی دارند. این روایت همبستگی زنان و دختران در مقابله با این فشارها را به خوبی نشان میدهد، بهویژه رابطه مادر و دختری که در میان بحرانها، کلید نجات یکدیگرند.
«مغاک» رمانی است که خواننده را به اعماق تاریک یک خانواده مدرن میکشاند و از دل یک روایت کودکانه، دنیایی پیچیده از افسردگی، خیانت، و روابط انسانی را میکاود. این رمان نشان میدهد که چگونه کودکی، با تمام محدودیتهای فهم خود، مسئولیتهای سنگین روحی خانوادهاش را بر دوش میکشد و در همان حال به دنبال نور و امیدی است که بتواند «مغاک» اطرافش را روشن کند. پیلار کینتانا با مهارت فراوان، از طریق داستان کلاودیا، نگاهی نافذ به روان انسان معاصر دارد و مشکلات روحی را که ممکن است در سایه ظاهر موفق و مرفه خانوادهها پنهان بماند به نمایش میگذارد. «مغاک» نهتنها یک روایت خانوادگی بلکه نمایشی است از تنشهای اجتماعی و فرهنگی در قلب آمریکای لاتین امروز.
انتهای پیام
نظرات