این مترجم درباره کارهای جدید خود به ایسنا گفت: «بیشهنشینان» توماس هاردی و «غریبه اسرارآمیز» از مارک تواین در نشر دیدآور، «واسطه» از ال.پی. هارتلی در نشر ثالث و «خانهای در روستا» اثر کارلوس فوئنتس و «آقای رئیس جمهور» از استوریاس در نشر پارسه و تعدادی کتابهای گوتیک از جمله «ربکا» و «زن سفیدپوش» در نشر ققنوس از کارهایی است که از من منتشر خواهد شد.
او درباره اینکه پیشتر گفته بود رمان «بیشهنشینان» در نشر دیگری منتشر خواهد شد، درباره تغییر ناشر توضیح داد: آن نشر پس از چند سال کتاب را به من پس داد و گفت «ترجمهاش خوب نیست» و به همین دلیل کتاب را به نشر دیگری سپردم.
سمی در ادامه درباره این رمان توضیح داد: کتاب تقابل طبیعت و ذات انسان با مدرنیته و کسانی است که در این میان قربانی میشوند. داستان در بیشهای میگذرد که آدمهایی سنتی در آنجا زندگی میکنند و مدرنیته وارد میشود. طبیعتا هر دوره گذاری قربانیان خود را دارد و در این رمان نیز شخصیت اول داستان بهخاطر یک رابطه عاطفی قربانی میشود.
او درباره «آقای رئیسجمهور» نیز با اشاره به اینکه این کتاب پیشتر ترجمه شده است، گفت: این رمان صددرصد سیاسی است و به این موضوع میپردازد که زمانی که سیاست ذاتا فاسد شود، چه فجایعی را به دنبال دارد. موضوع «فساد در عمق سیاست» دغدغه خیلی از نویسندههای آمریکای جنوبی است.
مترجم «غول مدفون»، «هرگز رهایم نکن» و «فرار کن، خرگوش» درباره زمان انتشار کتابهایش هم گفت: در سالهای اخیر با ناشرانی مواجه شدهام که بعضا خوب نبودهاند بنابراین نمیتوانم پیشبینی کنم که ناشران چه میکنند و یا چه خواهند کرد. در سالهای اخیر برخی ناشران کمکارتر شدهاند اما مترجم هم باید در انتخاب ناشر دقت کند. شرایط برای همه ما خوب نیست، اما تعهد در این موارد معنا پیدا میکند.
سهیل سمی درباره وضعیت ترجمه کتاب نیز اظهار کرد: در سالهای اخیر کتاب ترجمه نخواندهام و نمیدانم کسانی که وارد این عرصه شدهاند، کیفیت اثرشان چگونه است. قرار بود رمانی کلاسیک از آمریکا را که پیشتر ترجمه شده، دوباره ترجمه کنم. اما همانطور که گفتم تجربههای بدی در همکاری با ناشران در سالهای اخیر داشتم و نشد. در ترجمه این اثر مهم که گُر و گُر هم چاپ میشود، ۷۰۰ مشکل درک مطلب وجود دارد! اشتباهات وحشتناک است اما کتاب با جلدی شکیل منتشر و مدام تجدید چاپ میشود.
مترجم «زیبا و ملعون»، «چشم گربه» و «مدار رأسالسرطان» در ادامه درباره تجربه بد خود با ناشران توضیح داد: جدیدا ناشر برای اینکه دردسرهایش کمتر باشد، کسی را به عنوان «آچار فرانسه» میآورد، این فرد سرویراستار است، کتاب انتخاب میکند و حتی در انتخاب نوبت چاپ دخالت دارد. این افراد که در بازه سنی ۲۶ تا ۳۴ سال سن دارند، دور خود لابیای درست میکنند و اتفاقاتی میافتد که نباید بیفتد. «آچار فرانسه» برای اینکه جای خود را تثبیت کند، مترجمانی را هم دور خود میآورد و سعی میکند لابی کند و ناشر هم از همهجا بیخبر است. در واقع برخی از ناشران میخواهند یک نفر همه کارها را بپذیرد و آنها هم آسه بروند، آسه بیایند و نتیجه این کار انبوهی کار بیارزش، رفیق و رفیقبازی است و تا ناشر بفهمد چه بلایی سرش آمده، دو سه سال طول میکشد. این سنتی شده که دارد ادامه پیدا میکند و تعداد ناشرانی که هنوز به این روال تن ندادهاند، کم است. این روال دارد وضعیتی درست میکند که نمیدانم تا چند سال دیگر شرایط کار در ایران چگونه خواهد بود.
او با بیان اینکه یک خردهمافیا شکل گرفته است، ادامه داد: حدود پنج سال پیش نشر افق از من خواست «تورتیا فلت» را ترجمه کنم که هنوز میگویند ترجمه دست ویراستار است. رمان «خوشههای خشم» را سفارش دادند که تا صفحه سیصدواندی را ترجمه کردم اما مسئول انتخاب کتاب و ویراستارشان عوض شد و گفت من اولویتهای خودم را دارم، البته نگفت «خوشههای خشم» را کنار بگذار، اما بعد در عمل ناچار شدم کار را نیمهکاره رها کنم. گفتند «بیشهنشینان» را کار کن، ترجمه کردم، تا نزدیک چاپ هم رفت اما بعد از طریق یکی از دوستان پیام دادند که ترجمه خوب نیست و ترجمه را پس دادند. ظرف چند سال ۸۰۰ صفحه کار کردم و هیچ. نه ناشر را میشناسم و نه در نشر کس دیگری را. دلیل قبول پیشنهادها برای کار، احترامی بود که برای نام افق قائل بودم اما خب ظاهراً کارم مقبول نبوده. واقعا نمیدانم چه اتفاقی میافتد. شرایط بدی است. اگر این موضوع را در یک نشر میدیدم میگفتم اشکالی ندارد اما این روال دارد زیاد میشود و تعداد ناشرانی که به کارشان تعهد اخلاقی دارند کم است، آنها یادشان نمیرود و درک میکنند که اگر هزار صفحه به یک مترجم دادند، قبول نکردنِ تعهد، مترجم را در شرایط اقتصادی چگونه نابود میکند. تعداد این نشرها دارد کم میشود و امیدوارم به صفر نرسد.
سهیل سمی در پایان گفت: گاه آدم احساس میکند قربانی مشکلات شخصیتی یکسری افراد میشود و جالب این است که این افراد چندان دوام نمیآورند. دو سه سال به این روال ادامه میدهند و کسانی که هوش کمتری دارند حذف میشوند و میروند و تنها چیزی که میماند این است که چند سال به نشر آسیب میزنند. برخی از ناشران هم دغدغه ندارند و فقط میخواهند کتاب چاپ شود و فروش برود. مترجمی مانند من میماند که «دنیل استیل» ترجمه کند و کتابش تجدید چاپ شود یا بگردد و بگردد و بگردد و بخواند و بخواند تا کتابی پیدا کند که آبرویی داشته باشد. شرایط دارد بدتر میشود. من همیشه تنها کار کردهام و با همکاران دیگر در تماس نیستم که بدانم چه تجربیاتی دارند. در سالهای اخیر با کسانی کار کردهام که بعضا تجربههای خوبی نبودند و ترجیح میدهم با ناشران حرفهای و قدیمیتر کار کنم. البته منظورم این نیست که نشرهایی که در سالهای اخیر شکل گرفته همهشان مشکل دارند، انتشاراتی آبرومند در میانشان کم نیست. دو سه مورد که برای کسی پیش بیاید، ناخودآگاه تعمیم میدهد. در این شرایط ذهن آدم آلوده میشود و دغدغه کار کنار میرود و مدام خود را سرزنش میکند که آیا انتخابهایم درست بوده یا نه.
انتهای پیام
نظرات