مهران امیرحسینی، استاد دانشگاه و عضو هیأت مدیره شرکت سرمایهگذاری ایرانگردی و جهانگردی در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داد، با اشاره به شعار جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۵، نگاهی داشت به وضعیت صنعت گردشگری ایران و دربارۀ آن نوشت: «شعار جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۵، «گردشگری و تحول پایدار»، فرصتی است برای بازنگری در جایگاه این صنعت؛ نه فقط بهعنوان منبع درآمد، بلکه بهعنوان بخشی از ثبات اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیت ملی. برای ایران، این شعار معنایی دوچندان دارد؛ چرا که گردشگری ما بیش از آنکه اسیر کمبود جاذبه باشد، گرفتار بیاعتمادی، ناامنی سرمایه و حکمرانی ناپایدار است.
سالهاست در تبلیغات رسمی از «چهارفصل بودن ایران»، «گستره فرهنگی» و «میراث جهانی» گفته میشود. مشکل اما در جای دیگری است؛ سرمایهگذاری که هر روز با تغییر قوانین، بیثباتی اقتصادی و سایه تهدیدهای منطقهای مواجه است، طبیعی است که عطای حضور در این بازار را به لقایش ببخشد. این واقعیت هم سرمایهگذار خارجی را کنار میزند، هم سرمایهگذار داخلی را دلسرد میکند. مقایسه با کشورهای منطقه نشان میدهد این ضعف چهقدر پرهزینه است.
تصویر ایران زمانی تلختر میشود که به رقبای منطقهای نگاه کنیم. ترکیه با وجود تنشهای سیاسی داخلی، در سال ۲۰۲۴ بیش از ۵۰ میلیون گردشگر جذب کرد. امارات با سرمایهگذاری کلان در زیرساخت و رویداد، خود را مقصد لوکس خاورمیانه معرفی کرده است. عربستان با سیاستهای باز و اصلاحات اقتصادی، سهمی بزرگ از بازار جهانی را نشانه رفته. حتی کشورهایی چون عمان و قطر نیز بهتدریج برند خود را در نقشه گردشگری جهانی ثبت کردهاند. این روند نشان میدهد مشکل ایران نه در جاذبههای طبیعی، بلکه در فقدان ساختار پایدار و اراده جدی است. این ساختار پایدار بر پایهای امنیت شکل میگیرد.
گردشگری بدون امنیت معنا ندارد. و امنیت فقط نبود تهدید فیزیکی نیست؛ اطمینان حقوقی، پیشبینیپذیری اقتصادی و شفافیت مدیریتی نیز ستونهای اصلیاند. گردشگر باید بداند با یک نظام روشن و حرفهای روبهروست. سرمایهگذار باید مطمئن باشد قراردادش با تغییر یک مدیر یا بخشنامه ناگهانی بیاعتبار نمیشود. چنین اعتمادی تنها زمانی شکل میگیرد که گردشگری در اولویت سیاستهای کلان کشور قرار گیرد.
یکی از چالشهای جدی، حضور مدیران بیتجربه در جایگاههای کلیدی است. بارها پروژههای بزرگ گردشگری به دست کسانی افتاده که نه تجربه هتلداری داشتهاند و نه یک روز در این صنعت فعالیت کردهاند. پیام چنین انتصابهایی روشن است؛ گردشگری در ایران هنوز جدی گرفته نمیشود. این رویکرد نهتنها متخصصان را کنار میزند، بلکه سرمایه را نیز فراری میدهد. وقتی مدیریت غیرحرفهای به یک عادت بدل شود، هیچ شعار پایداری در عمل معنا پیدا نمیکند.
در بسیاری از کشورها، گردشگری ابزار دیپلماسی عمومی و قدرت نرم است؛ بخشی از سیاست امنیتی و اقتصادی ملی. در ایران اما این صنعت اغلب در حاشیه قرار دارد و در حد یک وزارتخانه کماثر محدود میشود. اگر بخواهیم «تحول پایدار» محقق شود، باید این نگاه تغییر کند. گردشگری باید جزئی از استراتژی ملی باشد، نه یک فعالیت جانبی.
هر گردشگر خارجی که به ایران میآید، روایتی متفاوت از این کشور به جهان میبرد. هر سرمایهگذاری که در این حوزه باقی میماند، نشانهای از اعتماد به آینده ایران است. اما اینها تنها زمانی رخ میدهد که ثبات تضمین شود و مدیریت حرفهای جایگزین نگاه سلیقهای شود.
امروز ایران بر سر یک دو راهی است: یا ادامه مسیر فعلی و از دست دادن کامل فرصتها، یا پذیرش گردشگری بهعنوان بخشی از امنیت و توسعه ملی. تحول پایدار در گردشگری تنها زمانی آغاز میشود که حاکمیت از شعار عبور کند و به عمل برسد. پرسش این است: آیا اینبار چنین ارادهای وجود دارد یا بار دیگر، فرصت تاریخی ما در گرداب شعار گم خواهد شد و «تحول پایدار» تنها بر روی کاغذ باقی میماند.»
انتهای پیام
نظرات