به گزارش ایسنا، در این نشست، مرتضی سرهنگی پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات پایداری با اشاره به نوع نگریستن متفاوت به قهرمانان گفت: محبوبه عزیزی نویسنده کتاب جادههای ناتمام،آن را با خستگیناپذیری و پشتکار زیاد به نتیجه رساند. وقتی کاری انجام میدهیم اول باید به شخصیت راوی نزدیک شویم و نویسنده با انجام گفتوگوهای تکمیلی کار را قویتر کرده است.
وی ادامه داد: باید از متن کتاب صدایی بشنویم که ما را برای خواندن خودش دعوت میکند. در نوشتن این کتاب از روش نوشتن کتابهای « یحیی» و «قاسم» استفاده شده است. بنابراین باید تلاش کنیم که بتوانیم به آن صدا برسیم تا متن نوشتاری ما به متن گفتاری نزدیک باشد.این روش، رابطه روشن و صمیمی بین نویسنده و راوی ایجاد میکند.
سرهنگی اظهار کرد: نوشتن یک نوع شهادت دادن است و باید درست شهادت بدهیم چون نادرست نوشتن عین ناجوانمردی است و وقتی گفته میشود بعضی کتابهای جنگ خوانده نمیشود به خاطر وجود مبالغه در آنها است و خواننده را قانع نمیکند. در حالی که باید مردم را با روایت درست از جنگ به استقامت دعوت کنیم. باید درست صحبت کنیم و از شعار فاصله بگیریم. نظام رسانهای ما در بحث ادبیات پایداری هنوز به نوعی درگیر دستور زبان تبلیغی است نه تعقلی. در این کتاب، دستور زبان تعقلی رعایت شده است و یک ورود و خروج معقول به متن وجود دارد که خواننده را راضی میکند.
وی ادامه داد: روایت یک مهندسی دارد که در ذهن میماند و قابل انتقال است و گسترش پیدا میکند. داستان هم همین است و ناگزیریم برای انتقال پیام جنگی که با دست خالی در آن جنگیدیم روایتهای سالم و واقعی استفاده و نقل کنیم. دستور زبان تبلیغی چیزی به ما یاد نمیدهد و متاسفانه این نوع دستورالعمل در بعضی کتابها دیده میشود.
سرهنگی یادآور شد: تأثیر بعضی از شخصیتها در این کتاب را در کنار راوی را نباید از یاد ببریم. در کتاب «جادههای ناتمام» پشتنوانه و حامی خانم بشردوست (راوی کتاب) دو خانم یعنی مادر و مادربزرگش هستند که شخصیتهای دلپذیری محسوب میشوند. این دو خانم مظهر اصالت و مظهر وطن هستند و به زندگی دعوت میکنند. مادر خانم بشردوست همپای دخترش در بین شهرهای جنگی رفتوآمد میکند. البته یک پدر هم در این قصه داریم که خوب است و مثل او کم پیدا میشود و از لابهلای سخنان او میتوان به وضعیت کشور در زمان جنگ پی برد. هر کسی با نوع نگاهش به جنگ معنای زندگی میدهد و جنگ هنوز نتوانسته است گلولهای بسازد که زورش به زندگی برسد.
سرهنگی همچنین گفت: در نوشتن این کتاب سعی شده است از تکنیکهای ساده داستان نویسی هم استفاده شود و به این نتیجه رسیدیم که شروع کار با ماشین خاوری باشد که مقابل در خانه راوی ایستاده و میخواهد جهاز بار بزند. آخر کتاب هم
هم در جاده تمام میشود چون این خانواده مدام از این شهر به آن شهر نقل مکان میکنند.
وی در پایان گفت: دلبستگی ما به ادبیات دفاع مقدس از سر یک اعتقاد است و ملتی که بتواند ادبیات جنگ خود را نگه دارد میتواند حدود و و ثغور مرزهایش را هم حفظ کند.
در بخش دیگر این نشست، محمدعلی آقامیرزایی، پژوهشگر و نویسنده، گفت:مهمترین مسئله روایت است که با آن سر و کار داریم؛مثلا این که همسر یک فرمانده چگونه در قبال حوادث صبوری میکند. این بخش ناپیدایی است که در روایت خوب دیده شده است. در این کار به روایت به عنوان چیزی که میخواهد کار را جلو ببرد نگاه کردیم. در حال حاضر هم جنگ، جنگ روایتها است و ما باید از دفاع مقدس طوری روایت کنیم تا با روایتهای دشمنان مقابله کنیم. اگر روایت درست نباشد خواننده نمیتواند موضوع را به خوبی دنبال کند و انگار چیزی نوشته نشده است. باید از دفاع هشت ساله بهترین روایت جذاب را با بهرهگیری از مستندات تاریخ شفاهی و ورود درست به متن و خروج از آن به مخاطب منتقل کنیم تا خواننده همراه شود.
وی همچنین اظهار کرد: در زمان نوشتن کتاب «یحیی»، آقای سرهنگی، من و خانم عزیزی صدای مصاحبه راوی را تا جایی گوش کردیم که «لحن» راوی به دست بیاید چون در خاطرات شفاهی اگر لحن به دست بیاید کار نوشتن راحتتر پیش میرود.
در بخش دیگر این نشست، محبوبه عزیزی، نویسنده کتاب جادههای ناتمام با اشاره به انتخاب نوع روایت در این کتاب گفت:
از ابتدای فعالیتم در حوزه کتاب، ادبیات آقای سرهنگی را دنبال میکردم و در نوشتن این کتاب هم سعی کردم همین شیوه را ادامه بدهم چون کتاب اولم را هم به کمک آقای سرهنگی نوشته بودم. آقای سرهنگی به موضوع نگاهیساده دارند اما نه سادگی به معنی سطح پایین. و تلاش کردم خودم را به ادبیات آقای سرهنگی نزدیک کنم. در مجموع هفت جلسه سه ساعته با راوی مصاحبه کردم. هر چند زمانهایی بود که راوی علاقه نداشت یک سری روایتها به ویژه در اوایل گفتوگوها در کتاب گنجانده شود. مثلا به نوعی نگران بود برخی مواردی که بیان میکند شاید کاملا درست نباشند و یا میگفت فلان مسئله عادی است و نیازی به گفتن ندارد.
عزیزی همچنین گفت: یک متن هیچ وقت نویسنده را راضی نمیکند و اگر قرار است من یک کتاب دیگر بنویسم سعی میکنم یک افزودهای نسبت به کتاب قبل داشته باشم چون تجربهام زیاد شده است و اگر به نقطه آغاز نوشتن این کتاب برگردم باز هم میپذیرم آن را بنویسم چون برای من درسآموز بود.
وی در پایان به اهمیت نوشتار مشارکتی آثار اشاره کرد و گفت که کتاب جادههای ناتمام را به کمک آقای مرتضی سرهنگی و آقای محمدعلی آقامیرزایی نوشتم و این کار به قوی شدن متن کتاب کمک کرد. نوشتار مشارکتی تجربه بسیار آموزنده و شیرین دارد و میخواهم تجربه آن را به دیگران هم پیشنهاد بدهم تا از اندوختههای پیشکسوتان بهره ببرند.
انتهای پیام
نظرات