به گزارش خبرنگار ایسنا، عصر شنبه ۲۶ مهرماه کانون کارگردانان خانه سینما یکی دیگر از برنامههای نمایش فیلمهای کلاسیک سینمای ایران را برپا کرد که این بار نوبت به فیلم «تنگنا» امیر نادری رسیده بود.
این فیلم چند سال قبل به سفارش فیلمخانه ملی ایران مرمت شده و نسخه اصلاح شده آن شب گذشته در سینما فرهنگ برای جمعی از اعضای کانون کارگردانان نمایش داده شد.
فریدون جیرانی - رئیس کانون کارگردانان خانه سینما - قبل از نمایش فیلم «تنگنا» درگذشت ناصر تقوایی را تسلیت گفت و حاضران را به احترام این فیلمساز به یک دقیقه سکوت دعوت کرد.
در این بخش، که اجرای برنامه را اصغر نعیمی (کارگردان و عضو هیات مدیره کانون کارگردانان) برعهده داشت، یک پیام صوتی هم از امیر نادری پخش شد و او با اشاره به جایگاه ناصر تقوایی و تاثیر او بر جوانان و فیلمسازان آبادانی از سختی فقدان این کارگردان گفت.
بیشتر بخوانید:
پیام صوتی امیر نادری برای درگذشت ناصر تقوایی: حیف شد
حکایت یک نسل از به روایت جیرانی
جیرانی در ادامه متنی را با عنوان «حکایت یک نسل» قرائت کرد که در آن نوشته بود:
«در سکوت آمدند، با لباسهایی روشن و سفید. عدهای نشستند، عدهای ایستادند و در سکوت به موسیقی «ناخدا خورشید» گوش دادند؛ موسیقیای که با فضای تلخ مراسم همخوانی داشت. وقتی با تابوت، ناصر تقوایی را آوردند همه دست زدند. سخنرانی مدیرعامل خانه سینما خیلی کوتاه بود. دو واژه در این سخنرانی مهم بود که مدیرعامل روی آن واژهها تاکید کرد: صداقت و شرافت که شیوه زیست تقوایی بود. کسی سخنرانی نکرد. حرفهای ناصر تقوایی را شنیدیم که درباره خودش و سینمایش گفته بود. بعد از حرفهای ناصر تقوایی سرود «ای ایران» پخش شد؛ سرودی که در فیلم «ای ایران» اجرا شده بود و بعد با سنج و دمام تابوت ناصر تقوایی را بردند.
حرفهای تلخ ناصر تقوایی در این مراسم حکایت یک نسل بود. نسل دوم فیلمسازی که از دل تحولات فکری روشنفکری اواخر دهه ۴۰ بیرون آمد و سینمای متفکر این دهه را شکل داد. نسلی که از یک انقلاب عبور کرد و در دهه ۶۰ نقشی موثر داشت در شکلگیری سینمایی متفکر این دهه. نسلی که در هر دو شرایط در جهانی فیلم ساخت که شبیه آرمانها و آرزوهایش نبود. این نسل برای بودنش در سینما در دو شرایط با دو نوع سانسور درگیر شد؛ سانسوری که ایدئولوژیک نبود اما از تأثیرها و تعابیر روشنفکری اواخر دهه ۴۰ در ادبیات و سینما که ریشه در چپ داشت نگران و ترسیده بود و چپیها را دشمن اصلی خودش میدانست، و سانسوری که ریشه در ایدئولوژی داشت و به تفکر این نسل و روشنفکری سوءظن داشت و روشنفکری را مترادف غربزدگی میدانست و غربزدهها را مقابل اندیشه و تفکر انقلابی قرار میداد. اگر سانسور در شرایط قبل در نوشتهها و آثار این نسل دنبال تعابیر ضد قدرت میگشت، در این شرایط سانسور، دنبال تعابیر و تفاسیر ضددین در آثار این نسل بود.
«گاو» در سال ۴۷ در سانسور گیر کرد و بعد از اینکه جلال آل احمد و براهنی و برخی دیگر از روشنفکران فیلم را دیدند و دربارهاش نکاتی نوشتند، با یک نوشته در ابتدای فیلم از گرفتاری بیرون آمد. سال ۴۸ در جشن هنر شیراز به نمایش درآمد. «آرامش در حضور دیگران» در سال ۴۹ در جشن هنر شیراز به نمایش درآمد اما برای نمایش عمومی تا سال ۵۲ گرفتار بود و بعد از صادق کُرده، دومین فیلم فیلمساز در ۲۲ فروردین ۱۳۵۲ به نمایش عمومی درآمد. «دایره مینا» ۵۳ ساخته شد و تا ۵۷ گرفتار بود و قبل از آتش سوزی سینما رکس نمایش داده شد.
«مرثیه» امیر نادری سال ۵۴ ساخته شد ولی تا بهار ۵۷ گرفتار سانسور بود. «گوزنها» در نمایش عمومی در بهمن ماه ۵۴ پایانش عوض شد. «سید» و «قدرت» به شکل حماسی نمُردند. خودشان را تسلیم کردند و نتیجه فیلم عوض شد. «چریکه تارا»، «مرگ یزدگرد»، «خط قرمز» به نمایش عمومی در نیامدند. «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» در زمان خودش به نمایش در نیامد و چند سال بعد از زمان خودش شد «مدرسهای که میرفتیم».
«باشو غریبه کوچک» و «بانو» چند سالی گرفتار بودند. بهرام بیضایی بیشتر از همه و بعد ناصر تقوایی به دلیل فضای سوءظنی که پیرامونشان وجود داشت، اصلاً به دلیل نگاه به روشنفکری، نتوانستند خیلی از فیلمنامههایی را که دوست داشتند بسازند. بهرام بیضایی در سال ۸۰ هنگام نمایش عمومی «سگ کُشی» در گفتگو با سعید قطبیزاده در رابطه با رئالیسم و فضای سوءظن پیرامونش شرایط فیلمسازیاش را خیلی خوب تشریح کرد و «سنتوری» فیلم درخشان مهرجویی به خاطر همین سوءظن و تعابیر و تفسیرها نتوانست به نمایش عمومی درآید؛ فیلمی که پایان سینمای خوب مهرجویی بود. این نسل با همه درگیریهایی که در دو شرایط در سانسور داشت بهترین فیلمهای سینمایی ایران را در دو مقطع تاریخی ساخت و نسل سوم رخشان بنیاعتماد، کیانوش عیاری متاثر از این نسل بودند.
میشود گفت سینمای این نسل فصل مهمی از تاریخ سینمایی ایران است. ناصر تقوایی در کنار علی حاتمی، امیر نادری، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان آرا، هژیر داریوش، ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، پرویز صیاد، کامران شیردل، جلال مودب، پرویز کیمیاوی، محمدرضا اصلانی، سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی فیلمسازان مهم این نسل هستند. ناصر تقوایی در شرایط اول از اواسط دهه ۴۰ تا ۵۷، ۱۰ مستند، یک فیلم کوتاه برای کودکان، سه فیلم سینمایی و یک سریال ساخت. «دایی جان ناپلئون» تا این لحظه بهترین سریالی است که در تلویزیون ساخته شده است. تقوایی در شرایط بعد سه فیلم سینمایی، یک اپیزود از قصههای کیش را ساخت و در این شرایط سریالی را که قرار بود بسازد نتوانست بسازد با اینکه مدتی طولانی برای نوشتن سریال وقت گذاشته بود و دقایقی از سریال را فیلمبرداری کرده بود. او در این شرایط فیلمهای نیمه تمام داشت، «زنگی و رومی» و «چای تلخ» که متاسفانه دلیل این ناتمام ماندن این فیلمها گفته نشد. «ناخدا خورشید» یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی و یکی از بهترین فیلمهای سینمایی ایران است که سال ۶۵ ساخته شد. ناصر تقوایی عکاس خوبی بود. مدرس خوبی بود. داستان نویس خوبی بود. او از دل ادبیات، ادبیات جنوب به سینما آمد.»
امیریوسفی: شاید تقوایی و مهرجویی و کیارستمی و بیضایی همه را بخشیده باشند ولی تاریخ باید درست روایت شود
در بخشی دیگر از این برنامه محسن امیریوسفی - عضو هیات مدیره کانون کارگردانان سینما - با اشاره به همزمانی درگذشت داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی در یک روز و در فاصله دو سال گفت: «هفته غریبی را پشت سر گذاشتیم و در دومین سالگرد از دست دادن آقای مهرجویی و همسر گرامیشان خانم وحیده محمدیفر، شاهد از دست رفتن ناصر تقوایی عزیز بودیم. روز ۲۲ مهر را باید روز سیاه سینمای ایران بنامیم؛ روزی که یک فیلمسازمان را به تیغِ قتل از دست دادیم و یکی دیگر را به تیغ سانسور چرا که ایشان (ناصر تقوایی) حداقل در ۲۴ سال گذشته نتوانستند کار کنند.
قصهای که آقای جیرانی با احاطه خود برتاریخ گفتند، قصه بسیار تلخی است از مبارزه سینماگران برای احقاق حق خود و مبارزه با سانسور و توقیف که معلوم نیست کی قرار است از سینمای ایران رخت بر بندد و فضایی را به وجود آورد که همه با آرامش بتوانند کار کنند.»
وی ادامه داد: «امشب شب آقای امیر نادری است ولی این اتفاق تلخ (درگذشت تقوایی) برای همشهری و همنسل آقای نادری همزمان شده است. از این بابت ضمن ادای احترام به فیلمسازان نسلهای مختلف سینمای ایران، میخواهم بگویم که ایمان دارم روزی در این مملکت دادگاهی به نام رسیدگی به جنایات فرهنگی تشکیل میشود. در این دادگاه بسیاری از منتقد- مأمورها که باعث شرم جامعه شریف منتقدان ممکلت هستند و بسیاری از سینماگر- مأمورها که باعث شرم جامعه شریف سینما هستند باید بخاطر تمام همراهیهایی که با توقیف و سانسور و تلاش بر کار نکردن همکاران خود داشتند، محاکمه شوند و پاسخگو باشند.
شاید آقای تقوایی با مناعت طبع خود همه را حلال کرده باشد، شاید آقایان مهرجویی، کیارستمی و استاد بیضایی و دیگران، همه را بخشیده باشند ولی تاریخ باید به درستی گفته شود. به امید آن روز که شاهد نسلی باشیم که بدون نگرانی از توقیف و سانسور و با آرامش بتواند کار کند.»
اقباشاوی: کارگردانان سینمای ایران در مقابل سانسور و سرمایه بیپناه هستند
در ادامه دانش اقباشاوی کارگردان و از اعضاء کانون کارگردان سینمای ایران هم با بیان اینکه افتخار میکند از نسل پنجم سینماگران و از بچههای سینمای آبادان است، گفت: همانطور که در پیام آقای نادری بود که بچههای آبادان نگذارند جای تقوایی خالی بماند، واقعیت این است که هر چند شاید خودپسندانه باشد ولی به شهادت تاریخ و به شهادت وجود صفدر تقیزادهها، نجف دریابندریها، تقواییها، امیر نادریها و نسلهای بعدی همچون امیریوسفی و محمد باشهآهنگر این آبادان محل ورود ادبیات و سینما و هنر مدرن بوده و ما در کودکی یا میخواستیم فوتبالیست شویم یا سینماگر.
آقای تقوایی نه فقط به گردن آبادانیها و سینمای ایران بلکه در جایی به گردن سینمای جهانی هم خیلی حق داشت. آنچه باعث سوزش روح و روان میشود و به قول اقای امیریوسفی باید برایش اعلام جرم کنیم این است که تقوایی در «ناخدا خورشید» اقتباسی از اثر «همینگوی» میکند که به شهادت منتقدان غربی و جشنواره ونیز در سینمای جهان از نسخه ساخته شده با بازی همفری بوگارت بالاتر ایستاده ولی این مرد را از کمر و سینه خنجر زدند و وقتی در سن ۶۰ سالگی دو پروژه بزرگ او که یکی ۵۰ درصد فیلمبرداری شده بود یعنی پروانه ساخت داشت و مسائل سانسوریاش حل شده بود، یعنی «چای تلخ» و نیز «زنگی و رومی» به دلایل واهی تعطیل میکنند و مرد حساس، دانا و هنرمندی چون تقوایی کمرش میشکند.
ما باید به عنوان کانون کارگردانان پیگیری کنیم که چه دستهایی در کار بود تا فیلم ملی «چای تلخ» را آنطور زمین زدند و ما و سینمای ایران را از آقای تقوایی محروم کردند. البته سینماگران با مرارت ادامه میدهند ولی کارگردانان سینمای ایران به شدت در مقابل سانسور و سرمایه بی پناه هستند؛ با این حال حتما روزی میرسد که نسلهای بعدی با آرامش فیلم میسازند حتی اگر به قول علی حاتمی در حلقه چشم ما گیاه روییده باشد.
پس از پایان صحبتهای این فیلمساز، اصغر نعیمی که اجرای برنامه را برعهده داشت، از یکی از دستیاران کارگردان قدیمی سینما و برنامهریز پیشکسوت (محمد موفق) دعوت کرد و موفق با حضور اعضای شورای مرکزی کانون کارگردانان تقدیر شد.
نعیمی همچنین متن سپاس کانون کارگردانان را بابت خدمات این سینماگر قرائت کرد.
محمد موفق در این بخش با تشکر از کانون کارگردانان، از امیر نادری هم قدردانی کرد که سینمای ایران را صاحب فیلم «تنگنا» کرده است.
امیر نادری: وقت آن است از تهرون فیلم شهری ساخته شود
در بخش بعدی این مراسم و پیش از نمایش فیلم «تنگنا» کلیپی از صحبتهای امیر نادری درباره فیلمسازیاش، «تنگنا» و ترک وطن و نیز حرفهای بهمن مقصودلو (نویسنده و فیلمساز) و زنده یاد سعید راد پخش شد.
راد پیشتر در مصاحبهای با جیرانی که بخشهایی از آن پخش شد، گفته بود که «تنگنا» فیلمی است که هیچگاه کهنه نمیشود و هر زمانی مخاطب دارد. او همچنین گفته بود که نام ابتدایی فیلم، «حادثه» بوده است.
امیر نادری همچنین از کسانی که فیلم را اصلاح و مرمت کردند قدردانی ویژه کرد و گفت: «این فیلم برای ۵۰ سال قبل است و خیلی وقت است که آن را ندیدهام. من زمانی که فیلم را ساختم دنبال این بودم که چطور میتوانم فیلمی مشابه انچه درباره پاریس دیده بودم، از تهرون بسازم. وقتی به نیویورک آمدم دنبال این بودم که چطور کاراکترم را به آن شهر ببرم. فیلمی ساختم که در زمان خودش نگرفت ولی الان یکی از فیلمهای کالت نیویورک است.
الان هم فکر میکنم وقت آن است که فیلمهای شهری از تهرون و همینطور آبادان ساخته شود.»
پس از پایان نمایش فیلم نیز نشستی کوتاه میان فریدون جیرانی و علیرضا زریندست (فیلمبردار و دوست صمیمی امیر نادری) با همراهی اصغر نعیمی برپا شد که در ابتدای آن جیرانی از لادن طاهری - مدیر فیلمخانه ملی ایران - برای در اختیار قراردادن نسخه اصلاح و مرمت شده فیلم که از معدود فیلمهای ایران است که به صورت نگاتیو باقی مانده قدردانی کرد.
جیرانی به نقش لادن طاهری در فیلمخانه ملی ایران در مرمت این فیلم اشاره کرد و گفت، او نقشی در فیلمخانه دارد که سالها به جا میماند و از جایگاه کانون کارگردان از این بابت سپاسگزارم.
وی سپس با اشاره به نمایش فیلم در دهه ۵۰ یادآوری کرد، «یک هفته قبل از این فیلم، در ۲۲ فروردین سال ۵۲ فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی در سینماها نمایش داده شده بود. من وقتی فیلم «تنگنا» را در سینما آسیا تماشا کردم در تهران خانه نداشتم و قرار بود به خانه دوستم بروم. بعد از تماشای فیلم تهران برایم مخوفترین شهری بود که میدیدم و یادم میآید در مسیری که به خانه دوستم میرفتم از تهران ترسیده بودم.»
این کارگردان سینما با اشاره به اینکه افراد زیادی را در ان سالها دیده که «تنگنا» تاثیر زیادی روی آنها گذاشته بود، گفت: «منتقدان در سال ۵۲، «تنگنا» را به عنوان بهترین فیلم انتخاب کردند. یادم است که جایزه منتقدین را به سعید راد دادند اما جایزه بهترین کارگردانی را در جوایز سپاس به امیر نادری ندادند.
این همه نکبت در «تنگنا» و نمایش آن در یک فیلم بینظیر است و هیچ کسی هم اعتراض نکرد که چرا این فیلم انقدر تلخ و سیاه است، در حالی که اگر الان کسی چنین فیلمی را بسازد، جور دیگری میشود. «آرامش در حضور دیگران» هم پایان تلخی دارد. اما در دهه ۶۰ با تغییر شرایط اولین کسی که از این جریان عبور میکند عباس کیارستمی است. مهرجویی هم در هامون و نیز امیر نادری در «دونده» از این جریان عبور کردند.»
جیرانی یادآور شد: «سال ۱۳۵۲ سال امیر نادری است. در فروردین «تنگنا» نمایش داده میشود، در آبان «سازدهنی» که بازیگرش را در سینما پلازا روی دست بلند کردند. در آذر هم فیلم «تنگسیر» نمایش داده شد اما نادری بعد از «تنگنا» یک فیلم تلخ و سیاه به نام «مرثیه» دارد که در سال ۵۴ میسازد و توقیف میشود؛ فیلمی که یک تهران کثیف و یک شهر داغون را نشان میدهد.»
روایت علی خوشدست از رفاقت با امیر نادری
در این بخش علیرضا زریندست نیز بیان کرد: «من و امیر نادری ریشههای مشترکی داشتیم و هر دو به لحاظ اقتصادی دارای مشکلاتی بودیم که این ریشهها به هر حال روی کار تاثیرگذار است. او در این زمینه شبیه بتهون بود که مسائلش در خلق آثارش تاثیر داشت.
وقتی قرار شد «خداحافظ رفیق» را کار کنیم بزرگترین تنگنای ما بابت ساخت فیلم پول بود و نداشتن پشتیبان اقتصادی، در نتیجه این فیلم با ترکیبات عجیبی به وجود آمد. خداحافظ رفیق را در شرایطی ساختیم که بیشتر لوکیشنهای آن فیلم خیابانی است. تنگنا هم همینطور است ریشههای اینها اقتصادی است یعنی وقتی در خیابان کار میکنید خرج کمتری دارید. در «تنگنا» قرار بود خودم فیلمبرداری کنم. امیر به من پیشنهاد کرد ولی درگیر فیلم «خواستگاری» علی حاتمی بودم. امیر به من گفت اگر شروع نکند، ممکن است دچار مشکل شود و علی عباسی (تهیهکننده) ممکن است نتواند کار را انجام دهد و به همین دلیل فیلم را شروع کرد.»
او درباره رفاقت خودش با امیر نادری هم گفت:من یک زمانی بیلیارد را خیلی خوب بازی میکردم و امیر خیلی تعصب داشت که من نبازم، به همین دلیل به من و به بازی من میگفت علی خوشدست. (نام کاراکتر اصلی فیلم «تنگنا» و خداحافظ رفیق). درواقع همین رفاقتهای ناخودآگاه ما بود که روی کارهایمان تاثیر میگذاشت، آنقدر که در تنگنا یک پلان هست که بعدها خود امیر برایم تعریف کرد وقتی میخواستند اسلحه شلیک کند، دستیار پرسیده کدام طرف شلیک شود و چون لوکیشن فیلم نزدیک خانه من بوده، امیر گفته به سمت خانه علی بزند.»
عکسهای پیوست خبر هومن خواجه نوری است.
انتهای پیام
نظرات