• جمعه / ۹ آبان ۱۴۰۴ / ۱۰:۵۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1404080905094
  • خبرنگار : 71573

آنچه از بورخس آموختم

آنچه از بورخس آموختم

آلبرتو مانگوئل که مخاطبان ایرانی او را با «کتاب‌خوانی برای بورخس» می‌شناسند می‌گوید: «از بورخس بلندنظری ادبی را آموختم، اینکه ادبیات می‌تواند هر آنچه را که دوست داری به تو بدهد و این فرصت را در اختیارت بگذارد که کتاب‌های مورد علاقه و محبوبت را بخوانی.

به گزارش ایسنا، مجله «فردان» سراغ آلبرتو مانگوئل رفته است؛ نویسنده‌ای که با کتاب «کتابخوانی برای بورخس» به کتاب‌خوان‌های ایرانی معرفی شد. در مقدمه‌ این پرونده درباره مانگوئل آمده است: نخستین ویژگی آثار آلبرتو مانگوئل که آشکارا خودنمایی می‌کند، شیفتگی او به کتاب و سلیقه متنوع او در خواندن است. زبان شیوا و آگاهی گسترده او در زمینه‌های مختلف موجب شده است که او بتواند همانند داستان‌گویی بسیاردان اطلاعات زیادی را به خواننده خود بدهد. 

آلبرتو مانگوئل از جمله کسانی است که باید «عاشقان کتاب» یا تعبیری نزدیک به این برای‌شان به کار برد. کسانی که انس با کتاب از هر چیز برای‌شان لذت‌بخش‌تر است.

احمد اخوت، از مترجمان مطرح کشورمان گفت‌وگویی با «آلبرتو مانگوئل» با عنوان «تاریخ خواندن» را برای این مجله ترجمه کرده است که بخش‌هایی از آن در ادامه می‌آید.

مانگوئل درباره هنر کتابخوانی گفته است: خواننده در معنای دقیق خود مؤلف متن است. نویسنده واژه‌ها را می‌نویسد. زمانی که کارش تمام  می‌شود، متن در یک عالم برزخ و بلاتکلیفی می‌ماند و در انتظار خواننده است که متن را بگشاید و به پرواز درآورد.  در این مرحله، هر آنچه که نویسنده نوشته است در برابر چشمان خواننده به چیزی تبدیل می‌شود که خواننده در متن دیده است. یک داستان ممکن است به مقاله‌ای واقعیت بنیاد جُستار، یا یک شعر تبدیل شود. البته در تفسیر خواننده از متن محدودیت وجود دارد و او نمی‌تواند متن را هر چه خواست تعبیر کند. امبرتو اکو می‌گوید محدودیت برداشت خواننده از متن متأثر از عُرف عام و برداشت همگانی است و با آن مطابقت دارد. با این همه متنی را که خواننده‌ای ممکن است حکایتی سرگرم‌کننده ببیند برای خواننده دیگر شاید اثری توهین‌آمیز به مقدسات و یا نمونه و شاهدی از بی‌عدالتی و یا مسائلی در این حدود به حساب آید. بعضی از متن‌ها را در گذر زمان نسل‌های مختلف به اشکال گوناگون دیده‌اند. نمونه‌اش «سفرهای گالیور» جاناتان سویفت است که در طی سال‌ها به صورت‌های متفاوت خوانده شده است، از متنی بسیار انتقادی و طنزآمیز بگیرید تا داستانی مخصوص کودکان و نوجوانان. همین‌طور است سرود سروده‌های سلیمان که این را هم به اشکال مختلف تفسیر کرده‌اند: از شعری عاشقانه تا یکی از کتاب‌های رایج و رسمی انجیل: گفت‌وگویی میان روح اعلی و خداوند.

مانگوئل درباره اینکه «آیا کتاب با وجود پیشرفت‌های فن‌آوری همچنان منبع اصلی دانش به حساب می‌آید؟ آینده کتاب‌خوانی و پیشرفت‌های فرهنگی را در عصر کتاب‌های کامپیوتری (دیجیتالی) چگونه می‌بینید؟» گفته است: وضعیت من تا حدودی خاص است. من کودک خیلی تنهایی بودم که مرا بیشتر دایه‌ام بزرگ کرد و کمتر ارتباطی با برادرانم و پدر و مادرم داشتم. من تا هفت، هشت‌سالگی دوستی همسن خودم نداشتم. بنابراین کتاب پنجره من به دنیای خارج بود و همه تجربیاتم را ابتدا از کتاب‌ها، دوستان، ماجراجویی‌هایم، عشق و مرگ به دست آوردم. بنابراین درباره من اهمیت خواندن ریشه در انزواهایم دارد. در این عصر و زمان ما از بیشتر جهات منزوی‌تر از گذشته هستیم. بماند که خودمان به این موضوع واقف نیستیم. ما معتقدیم با یکدیگر مرتبطیم. چرا؟ چون لابد موبایل‌هایمان را همراهمان داریم. رسانه‌های الکترونیکی این را به ما تلقین کرده‌اند که از طریق فیس بوک و همه «لایک‌ها» و «دیسلاک»هایی که در آن می‌زنیم دوستان زیادی داریم. به ما می‌گویند ما با اینترنت با همه دنیا در ارتباطیم. البته این حرف از جنبه‌ای درست است چون دستیابی به هر کتاب الکترونیکی در هر کتابخانه دنیا برایمان میسر است و امکانش هست که با اسکایپ یا زوم با افراد آن طرف دنیا ارتباط داشته باشیم. اما ارتباط‌ها و مراوده‌ها چندان واقعی نیستند. اختصار و سرعت دو ویژگی اینترنت است. تبادل اندیشه‌ها و احساسات میان انسان‌ها به زمان و تلاش نیاز دارد.

 او همچنین در پاسخ به این پرسش که «آیا شما برای کتاب‌خوانی برای بورخس کتاب را انتخاب می‌کردید، یا نه، در این کتاب‌خوانی‌ها همیشه متکی به حافظه قوی بورخس بودید (و او می‌گفت نوبت کدام کتاب است؟) سؤال دیگر اینکه تا به‌حال شده است درباره کتاب طبق عقیده بورخس قضاوت کنید و این استاد بزرگ چقدر در شکوفایی فکری‌تان تأثیر داشت؟» گفته است: من هرگز برای بورخس کتابی را انتخاب نمی‌کردم. او همیشه خودش برای کتاب‌خوانی کتابی را برمی‌گزید و این بر اساس نیازهای کاری‌اش بود. مثلاً زمانی، در اواسط دهه ۱۹۶۰ (بدون آنکه به کسی بگوید) تصمیم گرفت دوباره داستان‌نویسی را از سر بگیرد و این را تا زمانی که کاملاً نابینا شد ادامه داد. ده سال بعد خواست به داستان‌های قصه‌نویسان مورد علاقه‌اش سری بزند، کسانی که آنها را بهترین‌ها می‌دانست (افرادی مانند کیپلینگ، هنری جیمز، چستر تون، استیونسون) او نه علاقه‌مند به طرح داستان بلکه همه دقت و حواسش متوجه ساختار مکانیکی داستان‌ها بود: اینکه نویسنده برای داستانش کدام واژه‌ها را به کار برده و چینش‌شان چگونه بوده است. او در این کتاب‌خوانی‌ها تنها چیزی را که از من می‌خواست این بود که داستان را واضح و سرراست [بدون ادا و اصول] بخوانم. فقط همین. بدون هیچ دخل و تصرف و تفسیر. فقط بخوانم. و البته این انتخاب‌هایش بر من تأثیر بسیار گذاشت و نویسندگانی که داستان‌هایشان را برای بورخس خواندم حالا جزو هنرمندان محبوبم هستند. من از بورخس بلندنظری ادبی را آموختم، اینکه ادبیات می‌تواند هر آنچه را که دوست داری به تو بدهد و این فرصت را در اختیارت بگذارد که کتاب‌های مورد علاقه و محبوبت را بخوانی، نه اینکه خود را مجبور کنی همه چیز را مطالعه کنی، حتی کتاب‌های پرفروش کلاسیک را.

شماره دوازدهم مجله «فردان» با صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی و سردبیری مرتضی هاشمی‌پور در ۲۱۳ صفحه و با قیمت ۳۰۰ هزار تومان منتشر شده است.

این شماره با «ای وطن من» سروده ملک الشعرا بهار  آغاز می‌شود و سپس محمد دهقانی در بخش ارمغان مینوی مطلبی با عنوان «تلقی عبدالحسین میکده از ایران روزگار رضا شاه» نوشته است.

 بخش «قال و مقال» با این مطالب همراه است: «تاریخِ خواندن (گفت‌وگو با آلبرتو مانگوئل) با ترجمه دکتر احمد اخوت، «صدای کاساندرا» از آلبرتو مانگوئل با ترجمه دکتر کیوان باجغلی، «مانگوئل: پاره‌دوز تصویرها» نوشته وحید حکیم، «خواندنِ خواندن» نوشته آتوسا عطریان و «وقتی کتابی را تا به آخر نمی‌خوانیم» از آلبرتو مانگوئل با ترجمه کیوان باجغلی.

«کدام تقی ارانی؟» محمدحسین خسروپناه در بخش تاریخ و «از تاریخچه‌های شخصی تا اندیشه‌های بین‌المللی» نوشته نیما جمالی، «پاسخ به برتراند راسل: چرا مسیحی نیستم» نوشته تی‌.اس.الیوت با ترجمه محمود حبیبی و «آلبر کامو، فلسفه؟ ابسورد! وقایع‌نگاری‌های الجزایر» نوشته  متیو لمب با ترجمه محمدرضا عشوری در بخش نظرگاه منتشر شده است. 

 در بخش «زبان و ادبیات» مجله «فردان» نیز مطالبی از حسین طاهباز با عنوان «ناگفته‌هایی درباره صادق هدایت» و خدایار صائب با عنوان «نظریه و شعر نیما پیش و پس از او» را می‌خوانیم. 

«سه شعر» از برتولد برشت با ترجمه علی‌اصغر حداد، «فلافلی»  سروده وحید عیدگاه طرقبه‌ای، «با حلزون» سروده زهیر نادعلیزاده، «چهل‌سالگی» سروده ناصر رحیمی و «اوز یماندیاس» سروده پرسی بیش شلی با ترجمه فرزاد مروجی در بخش اقلیم شعر درج شده است.

«بگذار دانش از پیِ دانش بروید» نوشته ریچارد بولت با ترجمه ملیکا شایسته  و «دوستی در فلسفه اخلاق اسلامی» از روی متحده با ترجمه پویه خوشخو  در بخش ایران در جهان، «زنان کوچک» نوشته علی خزاعی‌فر در بخش طنز و «ماه، تنها شاهد: گزارش نمایشگاه عکس امید طاری‌فرد» از مریم مهران‌پوی در دنیای هنر چاپ شده است.

«بهرام بیانی از دست ما رفت» از محمدعلی همایون کاتوزیان، «خدمتگزار سخت‌کوش فرهنگ فارسی (یاد دکتر جلال متینی) نوشته دکتر احمد کاظمی موسوی،  «کامشاد و حدیث نفس او» از حسام‌الدین نبوی‌نژاد، «کارتونیست شیدا (یاد داود احمدی مونس - آروین)» از هادی حیدری و «پزشک ادیب (یاد دکتر محمدحسین عزیزی)» از فرزانه عزیزی در بخش یادبود منتشر شده است.

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha