قدیمیترها خوب به یاد دارند که وقتی نخستین باد پاییزی از لای درز پنجرهها نفوذ میکرد، نشانه آغاز فصلی میرسید که در حافظه جمعی ایرانیان ثبت شده است؛ «فصل کرسی». در آن روزگار، زمستان نه تنها فصل سرما، بلکه فرصتی برای گرد هم آمدن خانوادهها بود. برپایی کرسی نوعی آیین خانگی به شمار میآمد؛ آیینی که هم آغاز روزهای سرد سال و هم آغاز زمانی برای گفتوگو و همنشینی را معنا میکرد.
با وزیدن نسیم سرد، پدربزرگ با حوصله، منقل مسی را از گوشه انبار بیرون میآورد و آن را میسابید تا درخششی تازه بگیرد. همزمان، مادربزرگ از صندوقچههای چوبی لحافهای گلدار و سنگین را بیرون میکشید. وقتی لحاف بزرگ را روی کرسی پهن میکردند، فضایی شکل میگرفت که گرمایش حاصل از زغال و منقل در تمام خانه پخش میشد.
کرسی تنها سازهای چوبی با لحافی ضخیم و منقلی پر از زغال نبود. زیر آن، کودکان در گرما مینشستند و قصههای کهن را از زبان مادربزرگ میشنیدند؛ پدرها از کار و روزگار سخن میگفتند و مادرها با چای تازهدم و نقل و سنجد، فضای خانه را شیرینتر میکردند. کرسی، مجلسی بود که در آن واژهها ارزش پیدا میکرد و قصهها در ذهن نسلها ماندگار میشد.
در شبهای بلند یلدا، کرسی به مرکز جمعهای خانوادگی تبدیل میشد. صدای قلقل سماور، بخار چای، بوی انار و هندوانه و دستانی که برای برداشتن گردو و کشمش از زیر لحاف بیرون میآمد، حالوهوای خاصی به خانه میداد. در آن شبها، گرمای کرسی مرز میان خانه و سرمای بیرون را پررنگتر میکرد و خانوادهها را به هم نزدیکتر میساخت.

جواد روشندل، پژوهشگر فرهنگ عامه، در گفتوگو با ایسنا گفت: کرسی بخشی از حافظه فرهنگی ایران و یادآور نسلی است که در زمستانهای سرد، زیر لحافهای گلدار مادربزرگها گرد هم میآمدند.
وی با اشاره به تغییر سبک زندگی در سالهای اخیر افزود: هرچند بخاریها و شوفاژها جای کرسی را گرفتهاند، اما هیچ وسیلهای نتوانسته است حس صمیمیت و گفتوگویی را که در فضای کرسی شکل میگرفت، بازآفرینی کند.
روشندل تأکید کرد: کرسی همچنان در ذهن و خاطره ایرانیان زنده است و بهعنوان نمادی از پیوند میان نسلها و روابط انسانی، جایگاه خود را در فرهنگ ایرانی حفظ کرده است.
فضای زیر کرسی یک محیط گرمایشی مؤثر ایجاد میکرد. با قرار دادن پاها زیر لحاف، گرما به تدریج کل بدن را فرا میگرفت. این گرما ترکیبی از حرارت زغال منقل و حس امنیت ناشی از حضور پدربزرگ و مادربزرگ بود.
در این محیط، پدربزرگ معمولاً در مرکز قرار میگرفت؛ صدای او که با صدای خفیف زغالها ترکیب میشد، قصههای قدیمی را تعریف میکرد. کودکان به او توجه میکردند و از طریق داستانها با خاطرات گذشته آشنا میشدند. پدربزرگ گاهی خاطرات جوانی خود و سختیهای آن دوران را برای حاضران تعریف میکرد.
مادربزرگ نیز حضوری فعال داشت. دستان او مشغول آمادهسازی تنقلاتی مانند گندم برشته، نخودچی و کشمش بود. او همچنین به مراقبت از کودکان میپرداخت و در صورت نیاز، پیشانی آنها را نوازش میکرد یا برایشان جوراب میبافت. حضور بوی نان تنوری و نعنا از آشپزخانه، فضای دلپذیری را تکمیل میکرد. مادربزرگ با وجود مشکلات زندگی، لبخند بر لب داشت و محبت خود را به کودکان منتقل میکرد.
این پژوهشگر فرهنگ عامه در ادامه با اشاره به اهمیت وسایل گرمایشی سنتی، گفت: بخاری نفتی در کنار کرسی، نمادی از ایستادگی در برابر سرمای سخت زمستان و مرکزیت خانواده بود.
روشندل به کارکرد نمادین بخاری نفتی اشاره و اظهار کرد: بخاری نفتی در کنار کرسی، یک عنصر کلیدی در جغرافیای گرمایشی گذشته محسوب میشد. شیشه مشبک نارنجیرنگ آن نه تنها منبع گرما، بلکه نقطهای برای جمع شدن خانواده بود؛ جایی که فعالیتهایی مانند گرم کردن نان یا دم کردن چای صورت میگرفت.
وی ادامه داد: بوی نفت سوخته در آن دوره، برای خانوادهها بوی آلودگی نبود، بلکه نشانهای از امنیت، حضور و استقبال از مهمان در فصل سرما بود.
روشندل با انتقاد از وضعیت کنونی، به تحول فضای زندگی اشاره کرد و گفت: با گسترش خانههای آپارتمانی و رواج اتاقهای شخصی، سیستمهای گرمایشی مدرن، گرما را به شکلی یکنواخت و غیرمتمرکز توزیع میکنند. این سیستمها گرما را به صورت فردی ارائه میدهند و دیگر نیازی به همجواری فیزیکی برای دریافت گرما وجود ندارد.
وی تأکید کرد: ما در حال حاضر در آسایش رفاهی غرق شدهایم، اما در این فرآیند، سادگی لذتهای انسانی و فرصتهای خودبهخودی برای تعامل که در کنار کرسی و بخاری نفتی شکل میگرفتند، از دست رفته است.
زوال قصهگویی نسل قدیم، بقای کرسی را به چالش کشیده است
این پژوهشگر فرهنگ عامه، معتقد است؛ کوچک شدن ساختار خانواده و فاصلهگیری فیزیکی از نسل گذشته، کارکرد اصلی کرسی را به چالش کشیده و آن را به یک «وسیله عتیقه» تبدیل کرده است.
وی همچنین، بر نقش محوری پدربزرگها و مادربزرگها در حفظ سنتهای دورهمی تأکید کرد و گفت: نسل قدیم، حلقه وصل سنت طلایی قصهگویی و مهربانی بودند که به جمع زیر کرسی جان میداد. گسست این حلقه به دلیل کوچک شدن خانوادهها و افزایش فاصله فیزیکی با این نسل، باعث شده است که کرسی امروز اغلب تنها به عنوان یک شیء یادگاری تلقی شود.
این پژوهشگر افزود: دلیل این امر، صرفاً عدم وجود کرسی فیزیکی نیست، بلکه نبود مخاطب یا راوی است. امروز کسی برای شنیدن قصههای گذشته وقت نمیگذارد و در مقابل، ما نیز مهارت گوش سپردن فعال را از دست دادهایم.
وی با ابراز امیدواری نسبت به آینده اظهار کرد: اگرچه بازگشت فیزیکی به گذشته ممکن نیست، اما میتوان روح آن سنت را احیا کرد. پیشنهاد میشود که در فضاهای مدرن، «کرسیهای مدرن» تعریف شود.
روشندل تشریح کرد: این کرسیهای مدرن نیازمند یک میز شام یا هر فضایی برای دور هم جمع شدن است که در آن تلویزیون و تلفن همراه حذف شود. هدف باید دوختن چشمها به یکدیگر و تیز کردن گوشها برای شنیدن حرفهای یکدیگر باشد.
وی خاطرنشان کرد: کرسی صرفاً یک وسیله ساختاری بود؛ آنچه جاودانه شد، حس همافزایی و ارتباطی بود که در سایهاش ایجاد میشد. کلید بازگشت به آن حال خوش، در یافتن حوصله و عشق برای بودن در کنار عزیزان است، نه صرفاً جستجوی منقل زغال.
گرمای واقعی، همیشه از دل برمیخیزد. کرسی فقط بهانهای بود برای تقسیم این آتش. امروز هم میتوانیم این آتش را در دلهایمان زنده نگه داریم، کافی است به یکدیگر نزدیک شویم، برای هم وقت بگذاریم و مثل روزهای قدیم، دلبهدل هم حرف بزنیم. شاید این تنها راهی باشد که بتوانیم بخشی از آن حال خوش را به جهان امروزمان بازگردانیم.
بیایید فراموش نکنیم. بیایید گاهی، همانگونه که پدربزرگها و مادربزرگهایمان به ما یاد دادند، دور هم جمع شویم. حتی اگر کرسی نباشد، «حریم کرسی» را ایجاد کنیم. حریمی که در آن، تلفنها خاموش است، چشمانمان به هم دوخته میشود و برای حال یکدیگر ارزش قائل میشویم.
انتهای پیام


نظرات