«تاريخ شفاهي پلاكارد نويسي از زبان اصغر بيچاره» “بيچارهي سينما”
كمدي پر از دوربينهاي كوچك و بزرگ ، عينكهاي قديمي و عكسهايي قديمي از سينماي ايران بر سراسر ديوار چيدمان تالار پذيرايي خانهي خاطرههاي عكاس قديمي ايران است كه سال همپاي سينماي ايران گام برداشته است.
به گزارش بخش تحقيق وگزارش هنري ايسنا، اصغربيچاره بيش از 70 سال دارد، نميتوان گفت چهرهاش جوان مانده، اما سرزنده و شاداب است، سالهاي زيادي در سينماي ايران از كار دوبله و بازيگري و تهيه كنندگي و .. انجام داده تا حرفه اصلياش عكاسي؛ زماني نيز خانه اجارهاي او، مكان و صحنه بسياري از فيلمهاي آن دوره بوده است.
ــــــــ اصغر بيچاره از ورودش به سينما ميگويد ـــــــ
سال 1306 در خانه داييام در خيابان اسماعيل بزاز، روبروي سينما تمدن به دنيا آمدم. بعد از فوت پدرم كه تنها توانست الفبا را به من بياموزد، در سن 6 - 7 سالگي وارد بازار كار شدم؛ نخستين كارم در سينماي تمدن بود، كوزههاي آب را ميگرفتم و از حوض سيد اسماعيل كه در زير زمين بود براي سينما آب ميآوردم، در سن 8 سالگي به لالهزار آمدم و در كنار خيابان بساط پهن ميكردم و ميفروختم و مدتي هم خياطي ميكردم؛ تا اين كه تصميم گرفتم شاگرد عكاسي شوم و بعد ازمدتي شاگردي، توانستم در پاساژ ايران بالاي سينماي ايران كارگاه عكاسي بنام «شهرزاد» باز كنم.
ـــــــ پس از كارگاه عكاسي «شهرزاد» ــــــــــــــــــ
در كارگاه ،علاوه بر عكاسي در گوشهاي از كارگاه پرده كشيده و فيلمهاي فرنگي را با زيرنويس فارسي كپي ميكردم و اين آغاز كار من بود تا اين كه عكاسي در تئاتر، كار در دوبله راديو و سرانجام سينماي فارسي را شروع كردم.
ــــــــــ آغاز كار در سينماي ايران ــــــــــ
آن زمان فيلمها به صورت يك كپي كه به آن 16 ميليمتري ميگفتند، وارد ميشد، آن زمان، هنوز حرفههاي سينما تفكيك نشده بود و هر فردي در كار سينما هم كارگردان بود و هم بازيگر و... حتي خودم در يك فيلم چند كار از جمله فيلمبرداري چهره پردازي، بازيگري را بر عهده داشتم.
كمي جاي تعجب است كه چگونه يك فرد در يك فيلم در چند شاخه كار كند؛ با اين كه زمان خيلي زيادي از آن تاريخ نگذشته، اما سينماي ايران دورههاي زيادي را طي كرده و به مرحله فراتر زمان رسيده است و ما در جستجوي كنار زدن غبارهايي هستيم كه زمان بروي تاريخ نه چندان طولاني سينماي ما كشيده است.
ــــــــــــ اصغر بيچاره و سينماي بعد از انقلاب ــــــــــــــ
بعد از انقلاب نخستين كارم را با ناصر تقوايي در فيلم «ناخدا خورشيد» و بعد فيلم «اي ايران» ادامه دادم . تا اينجا، ورود من به سينما و عكاسي بود و خروج هم نميدانم كي باشد.
ــــــــــ پارچه نويسان سينما از زبان بيچاره ــــــــ
پارچهنويسي سينما از تئاتر جدا نيست؛ نخستين پلاكارد با همان پردهداري و از تئاتر گرفته شده و به نوعي پلاكارد مذهبي با طرحهاي بزمي، رزمي، حماسي و... بودهاند.
بزرگترين نقاش اين پردهها «قلرآغاسي» بود كه بعد از اين كه از گرسنگي در گذشت، «ماركيم گر گوريان» نقاشيهايش را از قهوه خانه و قصابيها به قيمت اندك خريد و در آمريكا به نمايش گذاشت.البته اين نقاشيها به ايران برگردانده شده است.
ــــــــــــ بعد از «قلرآغاسي» ـــــــــــ
اجاقيان، فردي ارمني كه بسيار با استعداد بود و با يك بار ديدن تصاوير فيلم آنها را حفظ و بروي پلاكارد بسيار زيبا و شاهكار ميكشيد.
پلاكارد كش ديگر «ميشا» است كه هنوز هم كار ميكند و دو برادر كليمي با نام «فضايي» كه معروف به «لورل وهاردي» بودند پلاكاردهاي خوبي ميكشيدند كه الان در ايران نيستند.
پلاكاردكشهايي كه الان هم كما بيش كار ميكنند «مظاهري» و «داداشي» هستند كه داداشي چند نمايشگاه هم در سالهاي گذشته داشته است.
ـــــــــــ بيچاره و نخستين پوستر تبليغي سينما ــــــ
در پلاكاردهاي تبليغاتي به اندازههاي يك ليستي در تعداد 200 تا 300 عدد به طريقه «فتوبوس» كه بر روي كاغذ هاي تك رنگ يا دو رنگ كار ميشد. اينها براي تبليغات عمومي در سطح شهر استفاده ميشد. مثلا در فيلم «ابله» كه اگر با كاغذ خارجي انجام ميشد به قيمت آن روز 600 هزار تومان ميشد، من با سه عكس اين پلاكارد را مونتاژ كردم و با دست هم رويش رنگ كردم و در سينماي تخت جمشيد در حدود 10 تا به شيشه سينما چسباندم.
اما پلاكارد سر در سينما را توسط پلاكاردكشها به تعداد سينماهايي كه بايد نمايش داده ميشد نقاشي ميكردند و هر زمان فيلم در يك سينما تمام ميشد كپي فيلم را با موتور به سينماي ديگر ميبردند و پلاكارد را بر سردر ميزدند و خطاط ميآوردند تا نوشتههايش را بنويسد.
ملاك كشيدن پلاكارد هم بيشتر سليقهاي بود؛ اول پلاكاردكش و بعد نظر تهيهكننده و كارگردان نيز در كار شرط بود.
بيشتر بر اساس موضوع فيلم و بازيگرش اول پلاكارد كشيده ميشد. پلاكاردكشها، تصاوير را روي عكسها مونتاژ ميكردند و با توجه به هنرپيشههاي فيلم، سه تا چهار چهره درشت برروي پلاكارد كشيده ميشد.
و اما آخر ...
بر روي ديوار خانهي او عكس پلاكارد بزرگ از فيلم «طوقي» ديده ميشود. درون اتاق ديگري، سرشار از خاطرات سالهاي گذشته است و روح تمام آنهايي كه مردهاند و عكسهايشان آنجاست، احساس ميشود. چند پلاكارد كوچك تبليغاتي كه خود «بيچاره» مونتاژ كرده به صورت نقاشي رويش كار شده هم در آن جا ديده ميشود.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات