• دوشنبه / ۹ شهریور ۱۳۸۳ / ۱۳:۱۴
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8306-07967.25946

/با پيشكسوتان فرهنگ و ادب/ دمي با بنيانگذار مدرسه عشاير در ايران مرد ايل قشقايي، نويسنده‌اي كه ديگر منزوي شده است

”محمد بهمن‌بيگي” در برخي از كتاب‌ها به‌عنوان داستان‌نويس معرفي شده است؛ اما خودش مي‌گويد: «داستان؟ كدام داستان؟ من كه داستان‌نويس نيستم و استعدادش را هم ندارم. من خاطره‌نويس و پژوهشگرم. افتخاري هم اگر داشته باشم، اين است كه بنياد دبستان‌ها و مدارس عشاير را در ايران بنا نهادم و به‌خاطر اين كار، جايزه كروبس‌كايا را به‌عنوان بهترين آموزگار آن سال در كل دنيا گرفتم و نيز بورسيه‌اي تحصيل كه استفاده نكردم». به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، محمد بهمن‌بيگي علاوه بر اينكه بنيان‌گذار مدرسه‌هاي عشاير در ايران است، كتاب‌هايي هم نوشته است؛ خودش مي‌گويد: 23 ساله بودم كه اولين كتابم را با عنوان ”عرف و عادت در عشاير فارس” در سال 1324 توسط ناشري كه حالا از ميان رفته، يعني نشر ”آذر” و آقاي ”مشيري” نامي درآوردم. خودش درباره محل تولدش مي‌گويد: من اهل ايل قشقايي هستم و در مقدمه كتاب ”بخاراي من، ايل من” به اين مساله اشاره كرده‌ام. به هر حال من در يك چادر در فاصله لار و فيروزآباد در بياباني با قهر و آشتي طبيعت به دنيا آمدم. اين پژوهشگر 84 ساله ادامه مي‌دهد: وقتي ”عرف و عادت در عشاير فارس” را نوشتم كتاب بسيار مورد تشويق مجله ”سخن” در آن روزها قرار گرفت و مطالب بسياري درباره‌اش نوشتند كه اگر حافظه‌ام ياري كند، گمانم ”صادق هدايت” و ”پرويز ناتل خانلري” هم از اين گروه بودند. حالا اين كتاب به‌تازگي از سوي انتشارات ”نويد شيراز” به چاپ دوم رسيده است و من عين آن نوشته‌ها را كه درباره كتاب نوشتند، در چاپ دوم آورده‌ام. بهمن‌بيگي درباره دليل اين تأخير چندين ساله در رسيدن كتاب به چاپ دوم توضيح داد: آن زماني كه كتاب را نوشتم، به‌نوعي، آزادي قلم بود؛ يعني همان سال‌هاي 22 و 23 كه تازه رضاشاه رفته بود و در همه جا آدم اهل قلم مي‌توانست به او حمله كند. من هم چون خودم زاده‌ي عشايرم و به مشكلات و مصائبي كه به‌واسطه‌ي طرح‌هاي رضاخان بر آنها رفت واقف بودم، درباره كارهايي كه او عليه عشاير انجام داد مطلب و كتاب نوشتم. از همين جا بود كه به ايجاد مدرسه عشايري متمايل شدم و افتخارم اگر باشد، اين است كه بنياد دبستان‌هاي سيار عشاير را گذاشتم. اگر آن كتاب را مي‌خواستم در همان روزها چاپ كنم، اجازه نمي‌دادند؛ چون به پول و قدرت احتياج داشتم؛ به همين دليل سكوت كردم و مجدداً چاپ نكردم تا بعد از انقلاب و حالا همه‌ي مسائل را در مقدمه توضيح ‌داده‌ام. به هر حال در تمام آن سال‌ها قلمم به سكوت گذشت و بعد از رفتن به دانشكده‌ي حقوق هم سرم به درس مشغول شد. وي تأثير راه‌اندازي مدرسه‌هاي سيار براي عشاير را امري مهم مي‌داند و متذكر مي‌شود: از همين مدرسه‌هاي چادرنشيني بيش از هزار زن عشاير را مهندس و دكتر كردم. بعد از اين همه سكوت و دست به قلم نبردن دوباره يادم آمد كه من زماني قلمي داشتم، پس دست به كار شدم و ”بخاراي من، ايل من” را كه مجموعه 17 يا 18 مقاله و قصه درباره ايل بود، نوشتم كه فكر كنم شش بار چاپ شده و در حال حاضر ناياب است. بعد هم كتاب ”اگر قرقاج نبود” كه آن هم سه بار چاپ شده است. آخرين كتابي كه بهمن‌بيگي نوشته است، ”به اجاقت قسم” نام دارد. خودش مي‌گويد: درباره كتاب‌هايم افراد بزرگي مثل ”عبدالحسين زرين‌كوب”، ”بزرگ علوي”، مشيري، صديقيان و خيلي‌هاي ديگر كه حالا حافظه‌ام ياري نمي‌كند نامشان را بگويم، اظهار لطف كرده‌اند و مطلب نوشته‌اند. بهمن‌بيگي در برخي مجله‌هاي آن روزها هم مطلب اغلب بدون اسم مي‌نوشته است؛ از جمله در ”ايران ما” با سردبيري ”جهانگير تفضلي”. مقدمه كتاب اشك معشوق ”مهدي حميدي” را نيز او نوشته است. بنيان‌گذار مدرسه عشاير در ايران حالا 84 ساله است، در شيراز ساكن است و گمان نمي‌كند كه ديگر دست به قلم ببرد و نوشتن را ادامه دهد؛ مي‌گويد: پير شده‌ام و حافظه‌ام ياري نمي‌كند. اگر قرقاج نبود در آمريكا مي‌ماندم، اما آمده‌ام و حالا نيايش رود قرقاج سرود كودكان مدرسه‌روي ايل عشاير است. تهيه گزارش از مريم كريمي انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha