• شنبه / ۱۰ آذر ۱۳۸۶ / ۱۲:۵۳
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 8609-05081

خوشبختي خطر کردن است

دلبسته‌ي کفش‌هايش بود. کفش‌هايي که يادگار سال‌هاي نوجواني‌اش بودند. دلش نمي‌آمد دورشان بيندازد. هنوز همان‌ها را مي‌پوشيد.اما کفش‌ها تنگ بودند و پايش را مي‌زدند. قدم از قدم اگر بر مي‌داشت تاولي تازه نصيبش مي‌شد. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگ‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، نويسنده وبلاگ "شكوه ايستادن" به نشاني http://rihcf.blogfa.com/ در ادامه آورده است: سعي مي‌کرد کمتر راه برود زيرا که رفتن دردناک است. مي نشست و مي گفت:زندگي بوي ملالت مي‌دهد و تکرار. مي‌نشست و مي‌گفت:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است. او نشسته بود و مي‌گفت......... که پارسايي از کنار او رد شد. پارسا پابرهنه بود و بي‌پاي افزار. او را که ديد لبخندي زد و گفت:خوشبختي دروغ نيست اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است و زيباترين خطر از دست دادن. تا تو به اين کفش هاي تنگ دل آويخته اي دنيا کوچک است و زندگي ملال آور .جرات کن و کفش تازه به پا کن. شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي. اما او رو به پارسا کرد و به مسخره گفت:اگر راست مي‌گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟ پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم پاي افزاري بود. هر بار که از سفر برگشتم پاي افزار پيشينم تنگ شده بود و هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام. هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت. حالا پا برهنگي پاي افزار من است زيرا هيچ پاي افزاري ديگر اندازه‌ي من نيست. پارسا اين را گفت و رفت... انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha