پيكر بهمن جلالي هنرمند عكاس ساعاتي قبل امروز 27 دي ماه با حضور هنرمنداني از عرصههاي مختلف سينما، تئاتر و جمع كثيري از خانوادهي عكاسي ايران به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشييع شد.
به گزارش خبرنگار هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، خانه هنرمندان ايران از صبح زود مملو از عكاسان و هنرمنداني بود كه در آخرين روزهاي ديماه براي بدرقه گنج پيداي عكاسي ايران آمده بودند.
اكبر عالمي كه اجراي اين مراسم را برعهده داشت به نمايندگي از دانشجويان بهمن جلالي كه امروز همگي به سن پختگي و استادي رسيدهاند، گفت: فقدان بهمن جلالي را صميمانه به رعنا جوادي و تكتك شما انديشمندان تسليت ميگويم.
بهمن جلالي گنج پيداي عكاسي ايران بود كه 49 سال به صورت تخصصي با ثبت نور، لحظات زندگي ما را با دوربين به تصوير كشيد و هربار ما را به فكركردن واداشت. او تاريخ، هنر و ايران را عاشقانه دوست داشت و از اينرو امروز در دل و ذهن تكتك ما جايگاه ويژهاي دارد و هيچگاه فراموش نخواهد شد.
عالمي ادامه داد: بهمن جلالي بيشك در هشت شاخه حيرتانگيز از عكاسي استاد بود. او همانگونه كه ميخواست زندگي كرد و در اين مسير با كسي تعارف نداشت و زندگياش خالي از هرگونه تملقي بود به همين دليل هم صريح سخن ميگفت و تحليلگر و معلم بيبديل عكاسي بود.
به گفتهي وي؛ بهمن جلالي صاحب دانش و خرد ويژهاي بود كه او را به عكاسي مولف تبديل كرده بود. شايد از اين روست كه «كاترين داويد» در مقدمهي كتاب عكاسي او كه در كشور اسپانيا به چاپ رسيده است ميگويد، بهمن جلالي با نگاهي انتقادي و فلسفي به معني واقعي كلمه به زندگي و هستي نگاه ميكرد و از قواعد كليشهشده همواره فاصله داشت.
سپس اسماعيل عباسي به نيابت از انجمن عكاسان ايران بيانيهي اين انجمن را قرائت كرد.
در متن اين بيانيه آمده است: «عكاس روزهاي خون، روزهاي آتش و جنگ تحميلي ناباورانه، آرام از ميان ما رفت و عكاسي ايران آموزگاري متعهد و مهربان را از دست داد.
برگهاي شريف و پرافتخار تاريخ معاصر با چشمان پوياي اين تصويرگر بزرگ براي آيندگان جاودانه و پايدار شد و آموزههاي او سرمشقي براي نسل نوين عكاسي امروز ايران شد.
او تعهد اجتماعي عكاس را به پشتوانه نيمقرن فعاليت حرفهاي، پيوسته به نسل امروز عكاسان يادآور شد و دغدغههاي دلسوزانه و كارشناسانه خود را براي حفظ ميراث تصويري برجايمانده از گذشتگان به نسل امروز منتقل كرد.
بهمن جلالي متعهدانه به آينده تلاشهاي خود چشم دوخته بود و نيروي بزرگ عكاسان نسل جديد ايران را باور داشت.
او فراتر از يك عكاس متعهد همچون پژوهشگر تاريخ به پيرامون خود نظر ميافكند و عكاسي را براي انجام تعهدات اجتماعي در عرصه ارتباطات سرآمد ميديد.
او در سنگر آموزش و نشر تا واپسين لحظههاي حيات خود تلاش كرد تا نسلي كوشا، پويا و ميراثدارفرهنگ پاي به ميدان نهد.»
در پايان اين بيانيه آمده است:«انجمن عكاسان ايران درگذشت اين آموزگار پرتلاش را ضايعهاي بزرگ براي جامعه عكاسي ايران ميداند و بدينوسيله به بازماندگان آن زندهياد به ويژه همراه و ياور او رعنا جوادي و تمام عكاسان تسليت ميگويد. از همينجا نيز بهمن جلالي را به عنوان نخستين عضو افتخاري اين انجمن معرفي ميكنيم.»
مهدي فيروزان دوست و همراه ساليان دور جلالي نيز در سخناني گفت: همگي ميدانيد صحبتكردن در چنين شرايطي كار سختي است. هم بايد خاطرات 22 سال همكاري در كنار بهمن جلالي را مرور كنم، هم خلاصه سخن بگويم و هم در چنين مراسمي سخنراني نمايم.
او ادامه داد:زندگي پربار علمي و اخلاقي او از همين مراسم خداحافظياش هم مشخص است و نكتههاي بسياري را در خاطر ما ثبت ميكند.
به اعتقاد من هر وجودي به ميزاني كه جوهره وجودي متعهد داشته باشد، ميتواند گسترش يابد. آدمهاي ممتاز در وجودشان يك مفهوم وجودي دارند و اگر بخواهيم آدمهاي ماندگار را بررسي كنيم بايد به اين مفهوم بپردازيم.
او ادامه داد: جوهره بخشندگي در وجود بهمن جلالي بزرگترين مفهوم او بود. چهبسا كه او چه در حوزه عكاسي و چه در زندگي فردي بخشنده بود و هيچگاه چيزي در برابر او مانع نميشد تا آنچه را كه دارد به ديگران اعطا كند.
فيروزان تصريح كرد: بهمن جلالي بارها بدون اينكه به كسي چيزي بگويد پا به ميدانهاي جنگ گذاشت تا اين لحظات تاريخي را ثبت كند و من كه دوست و همراه او بودم شايد هفتههاي بعد از بازگشتاش ميفهميدم كه چنين كاري كرده است. در حوزه عكاسي مستند هم بيمهابا در تمامي ميدانها حضور داشت و در بخش آموزش و تدريس هم هيچ مكاني وجود ندارد كه بهمن در آنها حضور نداشته باشد. مجلات، موزههاي عكاسي و مراكز عكاسي كه به همت او آغاز به كار كردند در كارنامه ساليان او بسيار گفتني است. او كتابهاي بسياري را منتشر كرد و يا باني انتشار آنها شد و شايد مهمترين اثر او كتاب ايران باشد كه مجموعهي 10 سال فعاليت او بود.
اين دوست و همراه جلالي خاطرنشان كرد: «بهمن جلالي» بخشندهاي بود كه گاه احساس ميكنم از بابت غريزه و فطرت، آدم وابستهاي بود. اما با شخصيت و زندگياش آنچنان رياضت كشيده كه از حرفه، كار و اعتبارات اجتماعياش لحظهاي غرور حاصل نميشود.
او متواضع، بخشنده و آموزگار بود و در پاسخ به يك جوان تازهكار همانچيزهايي را ميگفت كه به يك استاد ارايه ميكرد. از اينروست كه براي از دست دادن بهمن جلالي امروز فشار بزرگي بر تكتك ما وارد آمده است.
آرش حنايي به نيابت از دانشجويان بهمن جلالي نيز متن كوتاهي را قرائت كرد.
در بخشي از اين متن آمده است: «جلالي زندگي را دوست داشت و به خوبي قادر به ادراك و انتقال آن به ديگران بود. او در تغيير و تبديل ديدگاههايش منعطف بود و روش تدريسش متأثر از همين ديدگاه بود. تجربههاي تازهاش را با ديگران مبادله ميكرد و گويش و روش فكري خاصي را به دانشجويان خود تحميل نمينمود.
او در كنار برپايي نمايشگاههاي متعدد در داخل تهران، علاقه به تدريس و آموزش عكاسي در شهرستانها داشت، به همين دليل هم به شهرهاي مختلف سفر كرد و معتقد بود عكاسان برجسته به اين عرصه وارد شدهاند.
بهمن جلالي تأكيد داشت كه عكاسي در انحصار كسي نيست و هريك از ما ميتوانيم عكسها را نقد كنيم. عكاسبودن او به دليل اشتياقش به اصل زندگي بود و كادرهاي ايستا و دقت و كنجكاوي كه ثبت ميكرد حاكي از همين اشتياق بود. به همين دليل هم بهمن جلالي عكاسي را وقف زندگي كرد و با مشاهده آثارش متوجه ميشويم كه چگونه شور و اشتياقش براي ثبت و مستندنگاري دورانهاي مختلفي همچون انقلاب و جنگ به نتيجه رسيد. او معتقد بود كه هيچ عكسي بدون زمان و مكان در قاب تصوير نميگنجد.»
به گزارش ايسنا، در بخش ديگري از اين مراسم محمدحسن خوشنويس پژوهشگر گنجينههاي تصويري ايران متني را به ياد بهمن جلالي نوشته بود كه به دليل كسالت او اين متن توسط محمدحسن رجبي خوانده شد.
در بخشي از اين متن آمده است: «جمعه است. 25 ديماه 1388، حادثهاي در راه است. امروز خورشيد كه نور و گرما به مردم ارزاني ميدارد دلش گرفته است. بهمن هم سروكارش با گرما و نور بود. نور را از خورشيد ميگرفت و با گرما ميان شاگردانش تقسيم ميكرد. او با زبان طبيعت، حيوانات، سنگها، درختها، گفتوگو ميكرد. حتي بلد بود با كوه دردهايش زمزمهاي گرم داشته باشد. به همين دليل هم تا آخرين روز زندگي در دفترش كار ميكرد. اما اين چند روز حالش خوش نبود.
دقايقي از 3 گذشته بود كه پرستار خط صاف دستگاه را نشان داد و او به ابديت پيوست و ما را تنها گذاشت. فقدان ناگهاني او در اغلب روزنامهها و سايتها مطرح شد و بسياري از او گفتند و همه خوانديم، پس من ديگر آنها را تكرار نميكنم. اما بهمن جلالي در درجه اول يك ايرانشناس خردمند بود كه درباره جغرافيا، مذهب، مليت، مردمشناسي، فرهنگ، آيين و ... در كشورش مطالعه داشت و فشاردادن دكمه دوربين آخرين كار او در اين تركيب استادانه انديشه و هنر بود.»
در بخش ديگري از يادداشت خوشنويس آمده است:«كتاب ايران حاصل سالها مطالعه در سرزمين، فرهنگ و هنر كشورش است كه با مديريت او به جامعه عرضه شد. پس او بيشك گنجي بود پيداي پيدا.»
او همچنين با يادآوري تلاشهاي بهمن جلالي در ثبت سند«عكسيه حشريه» و معرفي آن گفت: «به فرض اينكه بهمن جلالي همين يك كار را كرده باشد، براي اداي دين خود به مملكت و فرهنگاش كافي بود و اين حركت او به معناي تدبير هنر و فرهنگ نياكان ما بود كه بهمن جلالي بيشك فرزند همين فرهنگ محسوب ميشد و هدف او ارايه اين مدارك و اسناد به جوانان روزهاي بعد است.»
خوشنويس همچنين با اشاره به ديگر تلاش جلالي در تأسيس و راهاندازي عكاسخانه شهر مينويسد: «ايرانيان كمتر از 10 سال بعد از اروپا هنر عكاسي را شروع كردند و ايجاد عكاسخانه شهر اسناد غيرقابل انكاري از اين حركت و تاريخ را عرضه كرد و حركت جلالي مجموعهاي از تلاشهاي او براي ثبت اين تاريخ و معرفي آن به ديگر كشورها بود. پس اگرچه ما امروز او را از دست دادهايم اما اين تاريخ گمشده را به دست آوردهايم و اگر امروز در داخل و خارج از او تقدير ميشود بيشك نتيجه همان تلاشهاي غيرقابل انكار اوست و چه نيكوست اگر شهردار محترم تهران نگارخانه تخصصي را به نام او ثبت نمايد.»
حميد سوري پژوهشگر و منتقد هنري نيز در بخش ديگري از اين مراسم گفت: امروز فقط جامعه عكاسي ايران سوگوار نيست بلكه جامعه هنري و فرهنگ ايران زمين نيز سوگوار از دستدادن هنرمندي ارزشمند است. زيرا كه تلقي بهمن جلالي از عكس باعث ميشود كه او از وجوه مختلفي به هنر بپردازد. عكاسي او قابل سخن و تحليل است. زيرا او دركي عميق و معاصر از عكاسي داشت و در فضايي كه بخشي از عكاسان تعريفهاي محدود و تنگنظرانهاي از عكس داشتند او نه تنها تجربهگرايي را تشويق كرد كه خود با دركي معاصر از عكس و هنر آثاري ممتاز آفريد و دست به تجربهگري زد. آثاري كه هم در موضوع و هم در تكنيك و ارايه معاصر بودند.
سوري تصريح كرد: جلالي تصاويري را از دوران قاجار گرفت تا امروز را به ما بشناساند. تصاوير را با هم تلفيق كرد تا گذارههايي براي وضع معاصر ما باشد. او در كنار آثار ارزشمند مستندش به عكاسي هنري هم پرداخت و با نگاه تيزبين صرفا به هنرمند زيباييشناس محدود نشد بلكه نگاه منتقدانه او نه تنها در حرفهايش كه در عكسهايش هم سرازير شد. او صريح بود، نقدهاي شفاف داشت و قطعا بسياري اين نگاه را برنميتابيدند و اميدوارم در فضايي امروز حركت كنيم كه نقدهاي پيرامون او صريح و شفاف باشد.
اين پژوهشگر تأكيد كرد: بايد زمان بگذرد تا كارهاي بهمن جلالي به ما تبيين شود زيراكه امروز نوشتن درباره هنرمندان و برپايي نمايشگاه در داخل و خارج تنها به كيفيت آثارشان برنميگردد و مكانيزمهاي متعددي وجود دارد تا هنرمندي سرشناس شود. اما در اين مسير بسيار بعيد است كه زدوبندها باعث شود كه كسي همچون«كاترين داويد» نمايشگاه مرور بر آثار جلالي را برپا كند و كتاب او را با مقدمهاي زيبا منتشر كند.
او ادامه داد:بهمن جلالي كسي است كه در بهترين مجلات دنيا براي او مينويسند و مهمترين و بهترين عكاسان و پژوهشگران در جهان از ارزش والاي كارهايش سخن ميگويند، پس اميدوارم در فضاي داخلي هم ارزش هنر او را آنطور كه هست بشناسيم.
محسن راستاني هنرمند عكاس نيز در سخناني گفت: براي تكتك ما سخت است كه در مقابل كسي بايستيم كه از ميان ما رفته است و بخواهيم درباره او سخن بگوييم. اين پارادوكس سكوت كه در كنار شنيدن خبر مرگ دوستانمان سكوت ميكنيم به اين جهت است كه آنها بخشي از وجود ما را با خود بردهاند. امروز هم بخشهايي از زندگي ما توسط بهمن جلالي رفته است. او كه به تكتك ما نگاه كرده و حرفهايمان را گوش داده است امروز بخشي از وجودمان را با خود برده است و وقتي در چند قدمي ما بر خاك افتاده برايمان سخت است كه حرفهايي بزنيم.
او بيان كرد: ما هيچوقت نميتوانيم مرگ را تجربه كنيم حتي وقتي از اين دنيا رفتيم هم دوباره نميتوانيم زندگي را تجربه كنيم. امروز به دليل مرگ جلالي نيست كه اينجا جمع شدهايم بلكه به خاطر زندگي پرشكوهاش كنار هم گرد آمدهايم. مرگ او نميتواند كاري كند اما زندگياش به قدري باشكوه است كه قرار نيست با مرگ به رسميت شناخته شود.
راستاني در پايان سخنانش گفت: بهمن جلالي يك چشم هوشمند بود كه زواياي اين سياره را ديد و با دوربين خود فوكوس كرد و دقيق شد و آن لحظهها را به ما نشان داد. پس ما سعي كنيم با نجابت چشمهاي او به زندگي نگاه كنيم و دور باد از ما اگر، مرگ جلالي بهانهي تجليل از او باشد.
آيدين آغداشلو نقاش معاصر به عنوان آخرين سخنران مراسم نيز گفت:همواره سنت بر اين است كه وقتي درباره درگذشتهاي سخن ميگوييم چيزي جز ستايش و تحسين او بر زبان نياوريم. در اينجا نيز ما جز با ستايش، مهر و تحسين نميتوانيم از بهمن جلالي حرف بزنيم، زيرا او از هنرمندان محبوب فرهنگ معاصر ما بود.
آغداشلو با بيان اينكه بهمن جلالي بسيار درست زندگي كرد، ادامه داد:او با شايستگي زندگي خود را سپري كرد تا الگويي براي آنهايي باشد كه به دنبال گذران زندگي هستند. بياعتنايياش نسبت به مسايل بزرگ و كوچك زندگي براي من قابل احترام بود.
اين هنرمند نقاش گفت: بهمن جلالي جايگاه عمدهاي داشت كه با رفتناش روزبهروز پررنگتر ميشود. امروز قبيلهاي كه بهمن جلالي به او متعلق بود اينجا حاضر است، قبيلهاي اهل فرهنگ و معنا.
آغداشلو يادآور شد:ما سالهاست كه در بهار و تابستان، پاييز و زمستان گردهم جمع ميشويم و كسي را كه در ميان ما بوده و ديگر نيست تحسين و ستايشي برحق ميكنيم. اما بخشي از اين ستايش نصيب آنهايي ميشود كه اينجا جمع ميشوند تا اين قبيله و فرهنگ را پايدار نگاه دارند و اين معنا را به هم تذكر دهند كه تكتك ما پاسداران فرهنگ و هنر هستيم. ما پاسدار و حافظ معنايي هستيم كه به آساني به دست نيامده است بلكه عمري طي شده وسعي باد و باران برقرار شده تا هنرمندي همچون بهمن جلالي معناي خود را بيابد و به ما منتقل كند.
او تاكيد كرد:قطعا بهمن جلالي را براساس كارهايش ميسنجند و او در انتهاي هر سنجش با افتخار سر بلند ميكند. پس ارزش تكتك اعضاي اين قبيله بر ما واضح است زيرا ما حامي معنا و نگهدار آن هستيم و همينجا بار ديگر تأكيد ميكنم كه اهل معنا هيچگاه نميميرند بلكه حيات خودشان را در ذهن و كار باقيماندگان ادامه ميدهند. همانطور كه بهمن جلالي امروز در ميان دانشجويان و علاقهمندانش قرار دارد و كساني كه او را عزيز ميداشتند همچنان به او فكر ميكنند. او ديگر تنها نيست و فرهنگ و معنا هم تنها نخواهد ماند. چون ما نمايندگان سالهاي دور بهمن جلالي هستيم و اميد است تا همچنان اين نمايندگي و حمل معنا از سوي ما ادامه داشته باشد.
سپس پيكر بهمن جلالي بعد از قدرداني همسر و همراه او رعنا جوادي به سوي بهشتزهرا (س) بدرقه شد.
به گزارش ايسنا، در اين مراسم خانواده عكاسي ايران و محمدحسين ايماني خوشخو معاون هنري وزارت ارشاد و هنرمنداني چون عباس كيارستمي، خسرو سينايي، محمود كلاري، پيروز كلانتري، مصطفي اسداللهي، امرالله فرهادي، ليلي گلستان، جعفر پناهي، بهمن فرمانآرا، رضا كيانيان، اصغر بيچاره، آرمان استپانيان،داريوش شايگان، محمد رحمانيان، محمد چرمشير و... آمده بودند.
انتهاي پيام
نظرات