محوطهي چغازنبيل (دوراونتاش) در 45 كيلومتري جنوب شرقي شهرستان شوش واقع شده و حدود سال 1300 پيش از ميلاد بنا شده است. شهري كه در پايان هزارهي دوم پيش از ميلاد توسط اونتاش نپيريشا ـ پادشاه ايلامي ـ ساخته شده است.
خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان چندي پيش، سفري يكروزه به شوش و چغازنبيل (دوراونتاش) داشت و گزارشي را از اين سفر ارائه كرد.
شوش شهري در 110 كيلومتري اهواز است و به اواخر هزارهي پنجم پيش از ميلاد مسيح (ع) تعلق دارد و نقطهي عطفي در تاريخ شهرنشيني دورهي باستان بهشمار ميرود. تپههاي باستاني شوش به وسعت تقريبي 400 هكتار بين رودهاي دز و كرخه واقع شدهاند. براساس وضعيت جغرافيايي، اين محوطه به چهار بخش تقسيمبندي و نامگذاري شده است. بلندترين بخش تپه و محل قرار گرفتن قلعه «آكروپل»، تپههاي شمالي «آپادانا»، تپههاي شرقي «شهر شاهي» و تمام تپهها و اراضي شرقي و شمالي اين فضاي پهناور به نام «شهر صنعتگران» (پيشهوران) نامگذاري شدهاند.
قرار است، علي بويريمنجي ـ عضو انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش ـ راهنماي ما در اين سفر باشد. پس از يافتن منجي و آشنايي با او، به سمت چغازنبيل حركت كرديم.
از شهر خارج شديم و از شائور گذشتيم. شهري كه در آن بقاياي كاخ شائور (كاخ اردشير) بهجا مانده است. كاخي كه در زمان اردشير دوم بنا شد و مدتي بهعنوان محل اسكان و مقرر حكومتي از آن استفاده شد. بقاياي اين كاخ در كنارهي غربي رودخانهي شائور روبهروي آرامگاه دانيال نبي (ع) واقع شده است.
نخستين تابلوي چغازنبيل بهچشم ميخورد؛ زيگورات چغازنبيل 25 كيلومتر.
تپهي كفتار را در مسير ميبينيم. تپهاي كه آمريكاييها آن را شناسايي كردند و بارها شاهد حفاريهاي غيرمجاز روي آن بودهايم. اين تپه آخرينبار توسط انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش مطالعه شد.
«زيگورات چغازنبيل 15 كيلومتر». تابلوي «احتياط مسير عبور كاميونها» بهچشم ميخورد. انگار تنها ما مشتاق ديدن چغازنبيل نيستيم. بهنظر ميرسد، كاميونها دوستان هميشگي ملاقات با مسير چغازنبيل باشند.
در مسير، حصاركشيهاي متعددي ديده ميشوند كه از يك نقطه آغاز و بيدليل در نقطهاي ديگر قطع ميشوند و دوباره آغاز ميشوند. گذشتگان چطور اينجا را پيدا كرده و بر چه اساسي در اين منطقهي دورافتاده، سازهاي را بنا كردهاند؟
«چغازنبيل شش كيلومتر». سمت چپ ما رودخانهي دز و بيشهزار آن و در سمت راست، اردوگاه نظامي دوران جنگ ديده ميشود و زمينهاي كشاورزي با مالكاني شخصي در اطراف بنا. منجي در توضيحهاي خود گفت: حريم چغازنبيل مشخص شده و ما از اين نظر خيالمان راحت است كه كسي نميتواند دخل و تصرفي در آن داشته باشد.
به آنجا كه بايد رسيديم؛ زيگورات چغازنبيل. نخستين بخشي كه از بنا بهچشم ميخورد، زيگورات است. منجي تأكيد كرد: اينجا چغازنبيل است؛ بزرگترين زيگورات ايران.
با برداشتن نخستين قدمها در فضاي زيگورات، با وجود صداي مزاحم دانشجويان نهچندان علاقهمندي كه با استاد خود براي بازديد به شوش، مهمترين و بزرگترين شهر باستانشناسي كشور آمدهاند، به دنياي ديگري قدم گذاشتم.
كمي جلوتر رفتم. روي يكي از تابلوهاي راهنماي ابتداي زيگورات نوشته شده است: «ذيقورات» كلمهاي اكدي است كه در بينالنهرين و ايلام براي معابد مطبق استفاده ميشده است. زيگورات چغازنبيل داراي طرح مربعشكل بوده كه طول هر ضلع آن حدود 105 متر است. مصالح اصلي برپاسازي اين زيگورات و همچنين ساير بناها اين مجموعه خشت و آجر است.
حصار مياني شهر دوراونتاش چهار ورودي داشته است كه دو ورودي در ضلع جنوب شرقي و دو ورودي ديگر به ترتيب در اضلاع شمال شرقي و جنوب غربي آن واقع شدهاند. از دو دروازهي ضلع جنوب شرقي، يكي مدتي پس از تأسيس شهر مسدود شد. دروازهي ديگر اين ضلع كه كنار مجموعهي معابد قرار دارد، احتمالا هنگام اجراي آيينهاي مذهبي مورد استفادهي خانوادهي شاهي بوده و در طول زمان، با فرسايش برجهاي دروازه، بخشهايي از آن بارها تعمير و بازسازي شده است.
منجي من را در درك بهتر دنياي تاريخي دوراونتاش چنين ياري كرد: زيگورات متعلق به شاه ايلامي است و از پنج طبقه تشكيل شده است.
درحاليكه به صحن اصلي يا حياط اصلي زيگورات وارد ميشديم، او ادامه داد: حياط زيگورات آجرفرش دارد. زيگورات از سه حصار تودرتو تشكيل شده كه معبد در حصار نخست است. اين سه حصار به محوريت زيگورات، شهر اونتاش را دربرميگيرند. هستهي اصلي بنا از خشت بوده و نماي آن از آجر است. بيشتر تزيينات بهكار رفته در اين زيگورات، شيشههاي رنگي و گلهاي ميخي هستند.
همچنان قدم ميزديم در جهتهاي مختلف اين زيگورات باستاني كه نشاندهندهي عظمت، هوش و پيشرفت علم و معماري در آن روزگاران شوش است. منجي توضيح داد: فقط حدود 22 متر از ارتفاع معبد 52 متري چغازنبيل باقي مانده است، يعني حدود دو طبقه از آن.
به دروازهي پلكان شمال غربي زيگورات رسيديم. از ميان پلكانهاي زيگورات فقط اين پلكان امكان دسترسي به طبقهي نخست را فراهم ميكرده است.
من، منجي و چند گردشگر كه تازه به ما پيوسته بودند، در مقابل در ورودي زيگورات ايستاديم. ناخودآگاه به اين معبد و عظمت پنهانشدهي تاريخ درون آن، اداي احترام كرديم با لحظهاي سكوت و فقط نگاه كردن.
به سكوهاي مدور كنار زيگورات نزديك شديم. سكوهايي كه در صحنهاي شمال غربي و جنوب غربي كنار زيگورات و دروازههاي پلكانهاي آن قرار گرفتهاند و به احتمال زياد در مراسم آييني به كار ميرفتند.
منجي مشغول پاسخ دادن به پرسشهاي بازديدكنندگان كنجكاو بود و درحاليكه جاي خالي يك راهنما بهخوبي احساس ميشد، سنگ بزرگ مستطيلشكلي با حفرهاي درون آن، توجه من را جلب كرد. منجي در پاسخ كنجكاويام گفت: جاي پاشنهي در است؛ روي زمين قرار ميدادند و پاشنه در را روي آن ميچرخاندند.
منجي توضيح داد كه چطور مردم در دوران جنگ، اطراف آثار تاريخي حلقه ميزدند تا از تخريب آنها جلوگيري كنند. اين حرفها به دلم نشست.
هنوز تكههاي تركشهاي جنگي را ميتوان در اينجا ديد. چه خطر بزرگي از بيخ گوششان گذشته است. خدا را شكر ميگوييم كه تاريخ ما همچنان پابرجاست؛ اما اي كاش ميشد، آن را درست حفاظت كرد. منجي معتقد است، مدفون ماندن آثار در دل خاك بهتر از بيرون آوردن و خراب شدن آنها بر اثر بيتوجهي و عدم رسيدگي است.
بيآن كه بدانيم كجا ميرويم، لحظهبهلحظه از زيگورات دور ميشديم. منجي ما را دورتر و به پشت تپههايي كوچك برد. گودالي بزرگ را با ديوارهاي در جلوي آن مانند سد كه سوراخهايي از انتهاي آن به كانالهايي هدايت ميشدند، به ما نشان داد و گفت: اين سازهي دفع آب است. در جبههي شمال غربي حصار خارجي، مخزن آبي كنار حصار ساخته شده كه توسط آبراههايي به درون شهر مرتبط بوده است. آب از رودخانهي كرخه با فاصلهي 45 كيلومتر، با احداث كانال تأمين ميشده است.
روي آجرهاي اين مخزن، كتيبههاي آجري بودند. در حال بازگشت از كنار كانال آب و بعد زيگورات بوديم. تلاش كردم، از آخرين فرصتهاي باقيمانده نهايت استفاده را براي ديدن محيط ببرم. تابلوي دروازهي پلكان جنوب غربي و نحوهي صعود به معبد اعلا بهچشم ميخورد. چهارده سكوي هرميشكل، سكوهايي بهشكل حرم ناقص در دو رديف هفتتايي در مقابل پلكان جنوب شرقي زيگورات.
از حصار دوم گذشتيم. كمكم از راههاي ورودي و دسترسي شهر عبور كرديم. در پيچ و خم گذشتن از ديوارهها انگار در حال يافتن دوبارهي دنياي خود بودم. در راه خروج از زيگورات از روستاي خمات عبور كرديم. منجي در توضيح اين روستا گفت: روستاي خمات بافت مردمي چغازنبيل را تشكيل ميداده است. حدود يكماه است كه جادهاش عريضتر شده، قبلا خيلي باريك بود.
با وابستگي بيش از پيش و دلتنگي ناشي از خداحافظي بعد از آشنايي كوتاه با چغازنبيل و دنياي پادشاهها و مردمي كه روزگاري رونقدهندهي اين شهر بودند و اكنون به خاكستري از آن روزگار تبديل شدهاند، از محوطه دور شديم.
انتهاي پيام
نظرات