«خواستیم اسمش را در لیست شهدا ثبت کنیم اما هیچ نشانی نداشت روی سینهاش نوشتند «مجهولالهویه» و این خیلی غمانگیز بود.»
به گزارش سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) جملات بالا بخشی از خاطرات «رقیه شکوهی» از پرستاران دوران دفاع مقدس است. وی میگوید:« منظره دلخراشی بود. تمام اورژانس را خون فراگرفت. بیشتر مجروحان 17 و 18 سال سن داشتند و خونریزی آنها شدید بود. یکی از مجروحان حدود 16 سال سن داشت و ترکش به سرش خورده و باندی که در خط امدادگران دور سرش بسته بودند غرق خون شده و از شدت خونریزی، نفسش به شماره افتاده بود. قبل از اینکه به اتاق عمل ببرند به اتاق رادیولوژی بردند تا از سرش عکس بگیرند اما وقتی او را به داخل اورژانس آوردند ناگهان نفسش قطع شد. یکی از خواهران سریع برای او لوله گذاشت و شروع به نفس دادن به او کرد. همه بالای سر او جمع شده بودیم. هر کسی هر کاری از دستش برمیآمد برای او انجام میداد ولی تلاشها بینتیجه بود و نفس او دیگر برنگشت. خواستیم اسمش را در لیست شهدا ثبت کنیم اما هیچ نشانی نداشت روی سینهاش نوشتند «مجهولالهویه» و این خیلی غمانگیز بود.»
انتهای پیام
نظرات