ماشاءالله گرجی که سالهاست بانی هیات «سیدالشهدا» در اسلامشهر است، سال گذشته دنبال برنامهای تازه بود، با پسرهایش ابراهیم هنرمند تعزیه - و اسماعیل بازیگر تئاتر- گفتوگو کرد و دسته شبیهخوانی «سبط النبی» شکل گرفت؛ دستهای مرکب از هنرمندان تعزیه و بازیگران تئاتر.
آنچه در ادامه میآید، گزارش خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره یک روز تمرین این گروه است، مکان تمرین همان هیات است که در اصل منزل مسکونی ماشاء الله گرجی و پسر بزرگترش (ابراهیم) است؛ طبقه بالای این خانه، هیات خانمها است و طبقه پایین ویژه آقایان.
اعضای دسته شبیهخوانی در همین طبقه پایین تمرین میکنند.
حضور سه تن از اعضای این دسته در گروه تئاتر«رادیکال14» نقطه آشنایی ما با دسته شبیهخوانی «سبط النبی» شد؛ از گروه تئاتر «رادیکال14» نمایش «بازی خانه قیاسالدین مع الفارق» را دیده بودیم و خیلی اتفاقی متوجه شدیم سه تن از اعضای این گروه همراه با تعدادی از هنرمندان تعزیه، دستهشبیهخوانی «سبط النبی» را درست کردهاند.
اسماعیل گرجی یکی از اعضای گروه تئاتر «رادیکال 14» که پدرش بانی هیات است، باعث آشنایی دو تن از اعضای این گروه تئاتری با بچههای تعزیهخوان شد و نتیجه این آشنایی اجرای تعزیه در روزهای تاسوعا و عاشورای سال گذشته و امسال است.
از وقتی بچه بودم، در هیاتمان لباس تعزیه میپوشیدم
او درباره تجربه حضور در گروه شبیهخوانی به ایسنا میگوید: «از وقتی بچه بودم، در هیاتمان لباس تعزیه میپوشیدم و بیصدا حرکت میکردم، نمایشگونه بود اما تعزیه نبود. کم کم که بزرگتر شدم، شکل و جنس لباسها عوض شد و دو سال پیش ناگهان دیدم کسی نیست لباس حضرت عباس (ع) را بپوشد، به طور اتفاقی لباس سبز این امام را پوشیدم و دیگر این لباس به نام ما رقم خورد تا اینکه سال گذشته با این بچهها آشنا و شبیه حضرت ابوالفضل (ع) شدم.»
او که پسر کوچکتر ماشاءالله گرجی است، ادامه میدهد: «خیلی جزییات عاشورا را نمیدانم اما آنچه هرگز فراموشم نمیشود و باعث علاقهام به حضرت ابوالفضل(ع)، میشود، دو راهیای است که او بر سر آن قرار گرفت؛ این دو راهی یک موقعیت جذاب نمایشی است. غیرت و مردانگی این نقش برایم خیلی لذت بخش است، حضرت عباس(ع) مثل دیگر آدمهای عاشورا میدانسته است، چه اتفاقی برایش میافتد اما راه خود را انتخاب میکند.»
این بازیگر تئاتر به ویژگی تماشاگر تعزیه هم اشاره میکند و میگوید:« تماشاگر تعزیه میداند قرار است چه اتفاقی بیفتد اما باز هم تاثیر میگیرد. این تاثیرگذاری بر بازیگر هم شگفتانگیز است، از همان زمان که لباس میپوشیم و به دل جمعیت میرویم، همین که میکروفن دستمان میآید، همه چیز عوض میشود، باور داریم که نقشمان نیستیم اما تماشاگران آن قدر ما را باور دارند که حس بسیار مثبت پیدا میکنیم.»
محمد علیمحمدی، دیگر عضو اصلی دستهی شبیهخوانی هم یادآور میشود:« چند سال پیش زمان تمرین نمایش «روبان سیاه» که در تئاتر شهر اجرا شد، با تعزیه آشنا شدم و آن زمان مسعود اللهدادی وارد گروه ما شد؛ آشنایی ما با اسماعیل گرجی به دلیل دوستی او با مسعود الله دادی بود.»
او از بیتوجهی نسبت به تعزیه اظهار تاسف میکند و میگوید:« تفاوت بازیگری تئاتر و تعزیه به لحاظ فنی، خیلی گسترده است. متاسفانه بسیاری از هنرمندان تئاتر نسبت به تعزیه کم لطف هستند،در واقع تعزیه یک گونه نمایشی از بین رفته و موزهای است و به جز تاسوعا و عاشورا کاربرد دیگری
ندارد.»
آرمان بزرگ من، تئاتری است که بتواند مانند تعزیه بر تماشاگر تاثیر بگذارد
بازیگر نمایش «بازی خانه...» تفاوت برخورد تماشاگران تئاتر و تعزیه را بسیار جذاب میداند و توضیح میدهد: «برخورد تماشاگر تعزیه برای بازیگر بسیار جذاب است. این تماشاگر، واکنشهایش را خیلی مستقیم نشان میدهد و یکی از بزرگترین تفاوت تماشاگران این دو گونه نمایشی این است که در تعزیه دست بازیگر برای تماشاگر کاملا رو است. به همین دلیل آرمان بزرگ من، تئاتری است که بتواند مانند تعزیه بر تماشاگر تاثیر بگذارد.»
دیگر موضوعی که علیمحمدی به آن میپردازد، باور پذیری تماشاگران تئاتر و تعزیه است و در توضیح این مطلب میگوید: «در تئاتر زور میزنی که نقشات را باور کنی و تماشاگر تئاتر باور نمیکند، در تعزیه به تماشاگر میگویی من شبیه فلان آدم هستم اما او کاملا تو را باور میکند!»
علی محمدی که «شمرخوان» این گروه است دربارهی این موضوع میگوید:«همیشه وقتی از من میپرسند،چرا شمر؟! میگویم بالاخره یکی باید «اشقیا» را بخواند. تعزیه با درام فرق دارد. بازیگر میگوید من شمر نیستم و شبیه او هستم تا چرخ مجلس بچرخد و جالب اینجاست خود ما در تعزیه تحت تاثیر قرار میگیریم و مثلا حتی خود شمر به خاطر ظلمی که به امام حسین(ع) میرود، میگرید و این موضوع شگفتآور است.»
صحبتش که به اینجا میرسد اسماعیل گرجی (دوستش) خاطرهای تعریف میکند از گریه محمد علی محمدی در اجرای سال گذشته و یادآور میشود:«پارسال محمد، یک لحظه دیالوگش از یادش رفت! ناچار شد جلوی اشکش را بگیرد تا بتواند بازی کند چنین اتفاقی خیلی در تئاتر بندرت میافتد.»
مسعود اللهدادی دیگر عضو دسته شبیهخوانی «سبطالنبی» است که «مخالفخوان» و شبیه «پسرسعد» است، خودش موافقخوانی را دوست دارد اما از سال گذشته به عنوان «مخالف خوان» با گروه احمد عزیزی در «تکیه شوفرها» همکاری دارد.
او هنرجوی داوود فتحعلی بیگی است و میگوید امر آموزش برایش خیلی مهم است و ادامه میدهد:« از سه سال پیش با بچههای تئاتر آیینی سنتی همکاری دارم. شاگرد آقای فتحعلی بیگی بودم. دوست دارم با دانش و آگاهی تعزیه کار کنم نه اینکه فقط نسخه بخوانم.»
الله دادی از بیتوجهی هنرجویان به گونههای نمایش ایرانی گلهمند است و به ایسنا میگوید:«آقای فتحعلیبیگی کلاسهای تعزیه و سیاهبازی گذاشت اما هیچ استقبالی نشد و او هم خسته شد. اما من پیگیری کردم و ایشان کتابهای زیادی به من معرفی کرد. اصولا خیلی به معنی نسخهها و شعرها دقت میکنم و بعد میخوانم.»
او با وجود علاقهاش به موافق خوانی، یک سال است که مخالف خوانی میکند و در این باره میگوید:« هر دو سخت است اما موافقخوانی کمی سختتر است چون در دستگاه میخوانند. بیشتر تعزیهخوانان ما استعداد خدادادی دارند و گوششان دستگاهها را میشناسند، خیلی دوست داشتم علی اکبر خوان خوبی بشوم، یک سال هم خواندم ولی نشد که ادامه بدهم. شبی خواب دیدم لباس مخالف خوانی پوشیدهام اما هرچه میخواهم بخوانم دهانم باز نمیشود فهمیدم باید مخالف خوان شوم و شدم.»
در این گروه که همه اعضای آن جوان هستند، علی خلیلی هم شبیه «هرمله» است و همه نسخهها را گردآوری میکند.
او درباره گردآوری نسخهها میگوید: « به اسنادها که خیلی دسترسی نداریم اما کتابها، سیدیها و فیلمهای معتبری وجود دارد که از آنها استفاده میکنیم بیشتر پیرو نسخههای خوانسار و اصفهان هستیم که در آنها حرفی نیست و خیلی معتبر هستند و سبکشان هم آسان است.»
از خلیلی درباره خواندن نسخههای غریب که میپرسیم پاسخ میدهد: «خیلی دنبال آن نسخهها هستیم چون تماشاگر تعزیه در جایی مانند اسلامشهر دوست دارد همان نسخههای عام و آشنا را بشنود اما درک نسخههای دشوار و غریب، خیلی آسان نیست.»
او دربارهی روزهای آغازین شکلگیری دسته اضافه میکند:« خیلیها میگفتند شما جوان هستید، نمیتوانید ادامه دهید. مهم این بود که شروع کردیم و سنگ بنایش را گذاشتیم و حالا خیلی از بچههای محله به این کار مشتاق شدهاند.»
این هنرمند جوان خواهان حمایت متولیان است و به ایسنا میگوید:« تعزیه فقط مال ایران است ما باید از آن حمایت کنیم حمایت مادی نیاز نداریم، حمایت معنوی است که این هنر را زنده نگه میدارد.»
مکان تمرین گروه، خانه ابراهیم گرجی است. برادر بزرگتر که شبیه حضرت زینب (س) است، میگوید: «وقتی در چادر میروم، حسی دارم که قابل بازگو نیست این حس را در هرجایی نمیتوان پیدا کرد؛ عشق بی حدی که یک خواهر به دو برادرش دارد.»
به سالهای قبلتر بر میگردد که هنوز این دسته تشکیل نشده بود و یادآور میشود: «قبلتر از روی نسخه نمیخواندیم یا حالت روضی خوانی بود یا پانتومیم، هر کس میتوانست شبیه هر نقشی را بازی کند اما سال گذشته برای تنوع سراغ نسخه خوانی رفتیم. یعنی تخصصیتر شدیم. بچههای تئاتری هم آمدند. مردم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند و با اجرای تعزیه، اطلاعاتشان کاملتر شد ، تعزیه در چنین جایی با تئاترشهر خیلی متفاوت است.در اینجا همه نوع تماشاگری داریم.»
از خانه گرجیها بیرون میآییم، تعزیه در همین کوچه نسبتا باریک اجرا میشود، دو طرف کوچه را میبندند و روبه روی خانه اجرا میکنند.
بچههای این گروه فقط دو روز در سال تعزیه اجرا میکنند؛ تاسوعا و عاشورا پیشنهاداتی برای اجرا در مکانهای دیگر هم داشتهاند اما علی محمدی میگوید: «کار ما تئاتر است تعزیه خوان نیستیم و گروههای تعزیهخوان بر ما مقدم هستند. ولی این شیوه برای ما جالب است، سهم بازیگر و تماشاگر در تعزیه برابر است. تماشاگر واقعی تعزیه اینجاست در میان این قشر فرهنگی. تعزیه اینجا زنده است شاید در جایی مانند محوطه تئاتر شهر موزه شده باشد ولی برای مردم اینجا تعزیه هنوز زنده است.»
انتهای پیام
نظرات