به گزارش ایسنا، پس از ساختارشکنی بحثبرانگیز شخصی با عنوان گردشگر، مدرس و مشاور گردشگری در یکی از محوطههای تاریخی استان سیستان و بلوچستان، نیما آذری ـ مدرس گردشگری و رییس انجمن موسسات آموزش گردشگری کشور ـ به واکاوی این جریانِ فرهنگی ـ گردشگری و ریشههای اخلاقی و توسعه پایدار در راهنمایی تور پرداخت.
آذری که نزدیک به دو دهه است در زمینه گردشگری پایدار فعالیت میکند و آموزش میدهد، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: قبل از هرچیز، لازم است بگویم از وقتی تصاویر واقعه جابهجایی صورتگرفته اسکلتهای انسانی گوری تاریخی (با توجه به شواهد آن) و دست زدن و نمایش بدون مجوزهای کارشناسی آثار تاریخی اکتشافنشده در منطقه مرزی ایران و افغانستان انتشار یافته، دوستان بسیاری از من و سایر مدرسان و فعالان عرصه گردشگری خواهان اظهارنظر شده بودند. به دلیل موج گسترده واکنش به موضوع که درصد زیادی از آنها منطقی و از سر دغدغه و درصدهایی نیز احساسی و نادرست و حتی پرخاشگرایانه و شخصیانگارانه بوده است، آگاهانه سعی کردم بیان نظرم را به تاخیر بیاندازم تا اندکی از فضای احساسی دور شویم و فضای قابل نقدتری بیابیم. گرچه من هم از رفتار راهنمای مذکور و تخریب و آسیب به میراث فرهنگی حفارینشده کشورمان و نیز آسیب به وجهه گردشگری و راهنمایان گردشگری و مخصوصاً آسیب به ساحت آموزش گردشگری ناراحت هستم.
ذکر چند نکته در مورد این مسأله از دید من ضروری است: از آنجا که برخی دوستان موضوع آموزش را مطرح کردهاند، ابتدا قصد دارم از صنف خود شروع کنم که جانب انصاف را رعایت کرده باشم. قطعاً آموزش گردشگری مانند هر صنف دیگر حوزه گردشگری (تاکید میشود: هر صنف دیگری)، دارای ضعفها و قوتهایی است. توجه داشته باشیم گردشگری موضوعی است «بین بخشی»، یعنی مسائل بسیار متفاوت و با پیشینهها، کارکردها و هویتهای مختلفی در گردشگری و کیفیتهای آن دخیل است، از جمله وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... و مخصوصاً نوع نگاه و دیدگاههای نهادی در سازمانهای فرادست و سیاستگذار، از جمله در دو مقوله قوانین کارآمد حقوقی و نیز نظارتها، قطعا میتواند بر موضوع آموزش گردشگری نیز اثر مستقیم بگذارد.
مسلم است در اوضاع آشفته همه این وضعیتها و ساختارهای یادشده در کشور ما، نخ آموزش نیز منفک از کلاف سردرگم گردشگری نیست و هرگز نمیتوان موضوعی در گردشگری را از جمله آموزش مجرداً بررسی کرد و به آن نمره قبولی یا رد داد، چه برسد به وقوع حوادث خرد که خود حاصل از تاثیرات مؤلفههای بیشتر بیرونی در کنار مخصوصاً خطاهای انسانی و شخصی است.
مخصوصا در حادثه اخیر اگرچه آموزش نیز قابل واکاوی است، اما صنوفی مثل راهنمایان و آژانسها نیز درگیر با موضوعند و حتی ارتباطشان با موضوع بیشتر از آموزش است. صنوفی که خود نیز تحت تاثیر المانهای بیرونی و فرادست بسیاری در آشفتهبازار گردشگری قرار دارند.
تاکید میشود حتماً و قطعاً، اوضاع آموزشی گردشگری ما بسامان نیست، اما این نابسامانی در همه حوزهها و صنوف دیگر گردشگری نیز به سبب پیچیدگیها و در نظر گرفتن وابستگیهای موضوعات گردشگری به هم، وجود دارد و چه بسا عمیقتر نیز باشد. چه کسی است که وضعیت نابهنجار تورهای گردشگری و برخی آژانسها را در درک و اعمال مسائل توسعه پایداری، اخلاقی و حتی مهارتی نداند؟ و یا چه کسی است که بر بیکیفیتی برخی راهنماها در برگزاری تورهای شاد و بیکیفیت آگاهی نداشته باشد؟
مشکل و چالش حادتر و عمیقتر و تاسف بارتر اینکه در چنین اتمسفری بسامان کردن موضوع نیز به سبب نابسامانی کلی، مجرداً امکانپذیر نیست و یا کماثر و کمتوان خواهد بود. بنابراین هر موضوعی را در گردشگری باید با تمام دلایل بین بخشی و فرادست و بیرونی آن، در کنار دلایل درونی واکاوی کرد، در غیر اینصورت جز احساس و نهایتاً انتقادی کور، چیزی حاصل نمیآید.
در آموزش گردشگری نیز هم موسسات خوب وجود دارند و هم موسسات بد و بیکیفیت. قطعاً و حتماً هستند موسسات باکیفیتی که در همین اوضاع نابسامان با نیت خیر و تلاش مجدانه سعی در آموزش صحیح مفاهیم مهارتی، دانشی، توسعه پایداری و اخلاقی دارند و نتایج آن نیز کم و بیش و به صورت نسبی و با در نظر گرفتن همان شرایط ذکرشده، قابل قبول و قابل تقدیر بوده است، اما قطعاً به دلایل گفتهشده بالا و اوضاع نابسامان فرادست و نیز سایر دلایلی که اهمیت بسیار دارند، مثل نبود قوانین مدون و بازدارنده مکفی و مخصوصاً نبود ضمانت اجرا و نیز ضعف شدید نظارتی و نیز آموزش گریزی ذاتی بسیاری از دست اندرکاران که با نبود نظارتها، عرصۀ وجود پیدا میکنند و با منفعت طلبیها همراه میشوند، آموزش بیکیفیت هم در این مملکت و ادبیات گردشگری ما وجود دارد.
میل به سودجویی با انواع از سر و ته زدن کلاسها و حذف برخی سرفصلها، انجام تخلفات آگاهانه و گسترده، تئوری سازیهای عجیب و غریب برای توجیه تخلفات برای ادامه آن و لاپوشانی و پنهان سازی آن، ایجاد رانت و نیز جذب و فارغالتحصیل کردن فراگیران با مراودات مالی، متاسفانه در بین موسسات نیز وجود دارد. در عین حال که تعداد موسسات با کیفیت نیز کم نیست و نسبت دادن کلیت یک حادثه یا سوء رفتار مخصوصاً در حوزه شخصی، به کلیت بدنه آموزش و موسسات، قطعاً نادرست و احساسی و غیرمنطقی خواهد بود. مخصوصاً اینکه در بین صنوف گردشگری، آموزش از همه کمبهره تر و کم اقتصادتر است و در مقابل هجوم فعالیتهای مخرب اقتصادی و سودجویانه که در گردشگری کم نیست، همین آموزش و همان موسسات کیفی (چه کم و چه زیاد)، تنها پرچمداران عرصه مقدس ترویج و توسعه پایدار به صورت نهادی هستند و عملاً مروجان حفاظت از سرزمینمان در عرصه گردشگری محسوب میشوند و تصور اینکه در این وضعیت آشفته گردشگری، اگر همان آموزشهای موسسات کیفی هم نباشد، چه بلایی بر سر پیکره نحیف محیط زیست و میراث فرهنگی کشورمان و وجهه گردشگری وارد میآید، سخت خواهد بود.
باید توجه داشت وجود راهنماها و یا آژانسهای کیفی خوب نیز می تواند حاصل از آموزشهای معدود آموزشگران کیفی این سرزمین باشد و قطعاً بی ارتباط نخواهد بود.
در بین سایر صنوف نیز صنف راهنماها و آژانسها (دفاتر خدمات مسافرتی)، نزدیکترین صنف به موضوع اخیر هستند و نیز نزدیکی زیادی با آموزش گردشگری دارند. اولاً بسیاری از مدرسان گردشگری، راهنما نیز هستند و برعکس بسیاری از راهنماها نیز به کار تدریس مشغولند و این دو از هم جدا نیستند؛ لذا هر آنچه در مورد آموزش مطرح شده در مورد راهنماها نیز صدق میکند و اصالتاً آن قضاوت کلی در مورد رد یا قبول فعالیت های یک صنف در این ماجرا، کاملا بی مفهوم است. در عین حال به دلیل بین بخشی بودن موضوع در صنف راهنماها نیز، در کنار وجود موضوعات فرادست و بیرونی و وضعیت آشفته اقتصادی و اجتماعی دو فرهنگی، اوضاع کیفی راهنمایان نیز در نگاه کلی ایدهآل نیست و همیشه و تحت هر شرایطی و با هر کلیتی در عملکرد، راهنمای بد و خطاکار نیز وجود داشته و دارد و خواهد داشت.
در مورد راهنماها نیز مانند آموزش نقاط قوت و ضعف فراوانی وجود دارد؛ شخص فراگیر شش تا ۱۰ ماه در اختیار موسسه است، آن هم با نرخ زمانی بسیار اندک و سطح تماس و درگیری محدود با موسسه و با وجود موضوعات فراوان آموزشی با ماهیتهای مختلف (مهارتی، دانشی، توسعه پایداری، زبان، اخلاقی، یمنی و غیره) و نبود امکان پرداخت مکفی و متوازن همه دروس در کوتاه مدت و فشرده و با در نظر گرفتن اینکه موسسات، فراگیر را از یک پیشینه تهی از دانش تخصصی و مهارت تحویل میگیرند (مخصوصاً با زمینههای قبلی فردی و فرهنگی)، ولی همان فرد فراگیر پس از فارغ التحصیلی و کسب آموزشهای لازم و نسبی با پیشینه مناسبتر وارد صنف راهنما و آژانسها میشود و سالها فعال است و رابطهای حرفهای با صنف خود خواهد داشت و زمان برای پردازش حرفهایتر به شکل مناسبتر و طولانیتر موجود است و در عین حال مراودات مالی – حق الزحمهای بین راهنما و آژانس او برقرار است که ابزاری مناسب را برای کنترل کیفیت فراهم میآورد (ابزاری که هرگز در اختیار موسسه آموزشی نیست). این موضوع مهم و قابل پردازش است. ولی اینها همه تئوریها و پتانسیلهای موضوعند و در عمل وجود آشفتگی و نابسامانی های مختلف بر همه صنوف از جمله آموزش راهنما و آژانس ها شرایط ویژه ای را تحمیل می کند و قطعاً فعالیت آنها را تحت تحت تاثیر قرار می دهد که بدون توجه به آن، هر تحلیلی نادرست خواهد بود.
لازم به ذکر است در این آشفته بازار گردشگری، فعالیتهای همه صنوف میتواند نسبی و قابل تقدیر باشد، لذا در موضوع اخیر نیز قضاوت کلی صحیح نیست و در کنار راهنمایان و آژانسهای خوب قطعاً راهنما و آژانسهای بد و متخلف نیز وجود دارد، همانگونه که موسسه خوب و موسسه بد موجود است و در عین حال خوشبختانه تعداد راهنمای خوب ما هم کم نیست، از این نظر همیشه نیمه پر لیوان را میتوان مورد توجه قرار داد. قطعاً دوستانی که سوار بر موج احساس سعی در انتساب موضوع به صورت کلی به یک صنف را دارند، بهتر است در رفتار خود به عنوان یک فرد منطقی تجدید نظر کنند.
اما آنچه در این یادداشت بیشتر به آن تاکید دارم، دو بال گمشده و مغفول دیگر در کنار آموزش است: الف) نظارت به عنوان اهرم جدی و بازدارنده و ب) بازآموزی دورهای.
تصور تاثیرگذاری آموزش بدون نظارت، ناممکن و باطل است. دقیقاً به مانند هواپیمایی که بدنهاش بال نداشته باشد و انتظار داشته باشیم بپرد!
مواد و مفاد آموزشی در دورههای راهنمایان (صرف نظر از قابل نقد بودن همیشگی) الزاماً مواد بدی نیستند و اتفاقاً از دید بنده به سبب سالها فعالیت آموزشی و صنفی در این حوزه و در جریان ریز امور آموزشی قرار داشتن، و وجود ساختارهای بازنگری، مواد آموزشی را مفید و موثر میدانم. سرفصلها و مواد آموزشی در ایران هرچند سال یکبار مورد بازنگری قرار میگیرند و اتفاقاً همکاری و همراهی خوبی هم با کارشناسان و مدرسین شده است و هیچ فشار و محدودیتی به آنها تحمیل نشده است و حتی در صورت نقص و وجود ایراد، قابل رفع بوده و همچنان هست. این مواد آموزشی عمدتاً توسط مدرسین خوب، راهنمایی خوب و کارشناسان خوب نگاشته شده. اگر در سالهای قبل منبع کم داشتیم، اکنون به لطف فعالیت یک انتشارات تخصصی گردشگری، در زمینه منبع مشکل عمده نداریم و بنده مشکل را در مواد آموزشی و محتوا نمیبینم.
بسیاری از موضوعات مهارتی و حتی اخلاقی و توسعه پایداری که به موضوع حادثه اخیر مرتبط باشد، در مواد آموزش دوره ها بوده و هست و به کرات گفته شده است. صرفنظر از اینکه محتمل و غیرقابل کتمان است که برخی مواد آموزشی از سوی برخی موسسات کم کیفیت، مورد توجه و آموزش و انتقال قرار نگیرد، اما در صورت نبود نظارت بایسته، هر محتوای خوب و با کیفیتی نیز، قطعاً بدون اثر خواهد شد؛ لذا موضوع از حیث نظارتی مهمتر و قابل بررسی تر است. اما متاسفانه در ایران گرفتار این موضوع هستیم وقتی فراگیر کارت تورلیدری اش را بگیرد (که البته ارزیابیها و آزمونها نیز موضوعی به شدت قابل نقد است و بنده خود شخصاً انتقادات زیادی به این حوزه دارم که البته در اختیار موسسات و صنف آموزش گردشگری نیز نیست)، وارد نظام حرفهای تورلیدری میشود و مراودات مالی با آژانس ها و گردشگران پیدا می کند و منفعت طلبی ها بروز میکند و در این وضعیت اتکا به بدنه آموزش، بدون ضمانت اجرایی، برای جلوگیری از این وسوسه، بسیار ضعیف و کم زور و غیرمنطقی است؛ لذا فقط و فقط موضوع نظارت جدی و اعمال قوانین بازدارنده میتواند موثر واقع شود، چیزی که متاسفانه در نظام گردشگری ما به شدت مغفول است.
در هنگامه نبود نظارت ها، آزادی عمل راهنما در حوزه حرفهای افزایش می یابد و حوزه عملکرد او آزاد و بلامانع و نامحدود خواهد بود و زمینه را برای عملکرد شخصی فراهم میآورد. منظور از عملکرد شخصی آزادی در هر نوع رفتاری بر اساس برداشت شخصی خود راهنما بر پایه شخصیت فردی است. اگر انسان فرهیخته ای باشد، آموزش ها و اصول را مورد توجه قرار میدهد و اگر به دنبال منفعت طلبی باشد مانعی برای او وجود نخواهد داشت! در این آشفتهبازار آموزش گردشگری بیتأثیر خواهد بود.
همچنین بال دیگر آموزش، «بازآموزی» است و بازآموزی ای دوره ای بوده و نیز دارای ضمانت اجرا باشد، به معنای تمدید نکردن کارت فعالیت صنفی در صورت موفق نشدن در بازآموزی.
بازآموزی صرفاً انتقال مفاهیم و دادههای آموزشی نیست و در حوزه مهارت که اخلاق زیرمجموعه آن است و هم طبقهبندی میشود. مسلم است راهنمایی که میداند دو تیغ نظارت (و برخوردهای قهری در صورت تخلف) و بازآموزی وجود دارد و در صورت تخلف آگاهانه و مکرر، امکان فعالیت نخواهد داشت، قطعاً در رفتار خود دقت خواهد کرد و آمار تخلف پایین خواهد آمد و تخلفات اتفاقی و معدود نیز قابل کنترل خواهد بود.
آنچه در داستان اخیر اتفاق افتاده و قابل تأمل است، علاوه بر جنبه منفی آن در تخریب و آسیب به بافت و محوطه تاریخی و آثار فرهنگی سایت کاوشنشده در منطقه تاسوکی استان سیستان و بلوچستان، این است که در پست های قبلی این شخص، نکات آموزشی و انتقال مفاهیم و اصول اخلاقی نیز دیده میشود، که خودش جای امیدواری است و از پیشینههای وجدانی شخص حکایت دارد و البته وجود و اثر آموزش را هم اثبات می کند. اما در عین حال به نظر میرسد با توجه به رفتارهای بعدی و تاثیرات آن، صرفاً در حد کلام و اصطلاحاً سطحی و کلیشهای باقی مانده است و از عمق اعتقادات ایشان نبوده و منجر به تغییر نگرش و تغییر رفتار نشده است. نکات اخلاقی برای یک راهنمای موفق باید حتماً در عملکرد شخص قابل رصد باشد، مخصوصا اینکه از عنوان مدرس و مشاور نیز برای خود بهره گرفته است.
آذری در پایان این یادداشت منتقدان این جریان را مورد خطاب قرار داده و نوشته است: دغدغه و پیگیری مهم است، اما به شدت دو لبه و دارای استعداد و قابلیت آمیختگی با غرضورزی، شخصینگری و سایر صفات مذموم است. جزای هر عملی را فقط و فقط به میزان تخلف و تاثیرش طلب میکنند نه بیشتر. مسلماً این شخص اشتباه کرده، اما ابعاد آن آنقدر نبوده که برخی دوستان سوار بر موج احساس، پرخاشگرانه فضای انتقامی را دنبال میکنند. البته این شامل حال همه دغدغه مندان نمی شود و خیلی از دوستان نیز از سر میراثدوستی به درستی رصدگر این داستان بودهاند و این قابل تقدیر است. یادمان باشد اولاً هر کدام از ما منزه از خطا نیستیم و هم حفاظت از میراث و دیدهبانی و مشاهدهگری و مطالبهگری نیز اصول اخلاقی خود را دارد.
انتهای پیام
نظرات