یکی از مهمترین چالشهای سیستم آموزشی کنونی، فاصله بین آموزشهای تئوری و نیازهای صنعت است. بسیاری از دانشگاهها همچنان بر تدریس مفاهیم نظری تأکید دارند، در حالی که در محیطهای کاری، توانایی کار تیمی، حل مسئله و نوآوری اهمیت بیشتری دارد. قنبری بر این باور است که حضور متخصصان صنعت در محیطهای آموزشی و ایجاد فرصتهای یادگیری عملی، میتواند به دانشآموزان کمک کند تا مهارتهای کاربردی را به دست آورند و برای ورود به بازار کار آماده شوند. این تغییرات مستلزم همکاری بیشتر میان دانشگاهها و صنایع، استفاده از روشهای نوین آموزشی و تقویت نقش منتورینگ در فرآیند یادگیری است.
رضا قنبری در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: در دنیای امروز، تغییرات سریع در تکنولوژی و صنعت بهوضوح بر نحوه آموزش تاثیرگذار است. در حالی که در گذشته تأکید زیادی بر استانداردسازی در فرآیندهای آموزشی بود، حالا دیگر تنها این استانداردها کافی نیستند. به عنوان مثال، مفهومهای ابتدایی همچون جمع و ضرب که بهطور ذهنی باید یاد گرفته شوند، در دنیای مدرن دیگر از طریق ماشین حسابها و ابزارهای پیشرفته جایگزین شده است. در گذشته، دانشمندان ممکن بود زمان زیادی را صرف انجام عملیات پیچیده میکردند، اما امروز این کارها توسط ابزارهای نوین انجام میشود.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: این تغییرات نشان میدهند که ما دیگر به آموزشهای کاملاً استاندارد نیاز نداریم بلکه باید وارد مرحلهای جدید از آموزش شویم. بهعنوان مثال، در مقاطع تحصیلات عالی، بهجای اینکه صرفاً به تدریس مفاهیم تئوری پرداخته شود، بهتر است افراد با تجربه در صنعت، مانند مدیران محصولات شرکتهای بزرگ، به تدریس مهارتهای عملی و کاربردی بپردازند. این رویکرد موجب خواهد شد که دانشآموزان بهطور مستقیم با دنیای واقعی و نیازهای بازار کار آشنا شوند.
چالشها و ضرورت آموزش پروژهمحور
قنبری ضمن تأکید بر نیاز به آموزشهای پروژهمحور و تیمی، گفت: در حالی که در سیستمهای آموزشی سنتی، آزمونهای پایانی بهعنوان معیاری برای سنجش دانش دانشآموزان استفاده میشود، در دنیای صنعت و بازار کار، توانایی کار گروهی و حل مشکلات در قالب پروژههای واقعی اهمیت بیشتری دارد. به همین دلیل، آموزشهای باید بهگونهای طراحی شوند که بیشتر بر روی پروژههای عملی و تیمی تمرکز داشته باشند.
وی خاطر نشان کرد: یکی از انتقاداتی که در زمینه آموزشهای دانشگاهی مطرح است، کمبود ارتباطات عملی میان استاد و دانشآموز و ضرورت تقویت نقش منتوری است. در واقع، آموزشها باید بهگونهای تغییر کنند که دانشآموزان علاوه بر یادگیری تئوری، به طور مستقیم از تجربیات مربیان و منتورها بهرهبرداری کنند. به عنوان مثال، در دورههای مهندسی نرمافزار، حضور متخصصان شرکتهای فناوری و توضیح اصول مهندسی نرمافزار میتواند تأثیر بیشتری نسبت به تدریس تئوری تنها داشته باشد.
آیندهی آموزش؛ از استاندارد به فردیسازی
این استاد دانشگاه اظهار کرد: اگرچه استانداردسازی آموزش در گذشته یک قدم پیشرفته بهنظر میرسید، اکنون باید درک کنیم که آموزش فردی و تخصصی برای پاسخ به نیازهای دقیق و واقعی دانشآموزان ضروری است. در نهایت، مدلهای آموزشی باید قادر باشند بهطور مؤثر به توسعه مهارتهای عملی و کار تیمی بپردازند تا دانشآموزان برای ورود به بازار کار آماده شوند. این تغییرات نیاز به منابع بیشتر، همکاری با شرکتها و اصلاحات اساسی در نحوهی ارزیابی دانشآموزان دارند.
قنبری بیان کرد: این مدل جدید از آموزش، نهتنها بر اساس دادههای بیشتر و تحلیلهای دقیقتر، بلکه با توجه به نیازهای واقعی بازار کار و صنعت طراحی شده است و میتواند در نهایت به تربیت نیروی کار ماهر و آمادهتر برای چالشهای دنیای مدرن کمک کند.
وی ضمن اشاره به اینکه یکی از نکات کلیدی در سیستم آموزشی فعلی، توجه به نوآوری و یادگیری دائمی است، بیان کرد: در حالی که در گذشته تأکید بسیاری بر آموزش مفاهیم پایه و تئوری بود، اکنون به نظر میرسد که تواناییهای خلاقانه و نوآوری باید در مرکز توجه قرار گیرند. دانشآموزان و فارغالتحصیلان باید مهارتهایی را بیاموزند که نه تنها در زمینه تخصصی خود بلکه در دنیای متغیر و رقابتی نیز توانمند شوند. سیستم آموزشی باید به گونهای طراحی شود که دانشآموزان را قادر سازد در مواجهه با مشکلات جدید، راهحلهای نوآورانه ارائه دهند.
نوآوری و نقش آن در علوم انسانی
قنبری تصریح کرد: یکی از ایرادات سیستم آموزشی کنونی، کاهش نوآوری در حوزه علوم انسانی است. در حالی که در بسیاری از رشتهها نوآوری به شدت اهمیت دارد، در علوم انسانی به طور خاص، میبایست نوآوری و خلاقیت بیش از پیش تقویت شود. به عنوان مثال، اگر تاریخنگاری، فلسفه یا جامعهشناسی بهطور هوشمندانه و نوآورانه آموزش داده شوند، میتوانند زمینهساز تحولات اجتماعی و اقتصادی بزرگی باشند. تاریخنگاری به ما نشان میدهد که چگونه تحولات فکری در دوران گذشته تغییرات بزرگی در جامعه بهوجود آورد.
این عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: آموزشهای سنتی و کلاسیک دیگر نمیتوانند پاسخگوی نیازهای بازار کار باشند. با توجه به تحولات سریع در دنیای فناوری و نیاز به مهارتهای جدید، فارغالتحصیلان باید قادر به یادگیری دائمی و تطبیق با تغییرات باشند. به عنوان مثال، در گذشته برنامهنویسان با یک زبان برنامهنویسی خاص شاغل بودند، اما امروزه این نیاز به مهارتهای متنوع و توانایی یادگیری زبانهای جدید وجود دارد. به همین دلیل، تأکید بر نوآوری و یادگیری دائمی در برنامههای آموزشی به دانشآموزان این امکان را میدهد که بهطور مستمر خود را با دنیای مدرن تطبیق دهند.
قنبری خاطر نشان کرد: در ایران، سیستم آموزشی بهویژه در حوزه علوم انسانی با چالشهایی روبرو است. بهجای تأکید صرف بر مفاهیم تئوری و حفظیات، باید به دانشآموزان و دانشجویان فرصت داده شود تا در پروژههای عملی شرکت کنند، مسائل پیچیده را حل کنند و ایدههای نوآورانه ارائه دهند. در این راستا، آموزشهایی که سبب تقویت مهارتهای حل مسئله و تفکر انتقادی شوند، میتوانند به تربیت نیروی کار توانمند و خلاق کمک کنند.
وی اظهار کرد: آموزش نوآوری و یادگیری دائمی باید در مرکز توجه قرار گیرد. این تغییرات نیاز به منابع و ساختارهای جدید دارند که بتوانند مهارتهای جدید و انعطافپذیری در برابر تغییرات را در دانشآموزان تقویت کنند. همچنین باید توجه ویژهای به حوزههای علوم انسانی و نوآوری در این زمینهها صورت گیرد، زیرا این رشتهها میتوانند تأثیرات عظیمی بر تحولات اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. در نهایت، هدف باید تربیت انسانهایی باشد که قادر به حل مشکلات و ارائه راهحلهای نوآورانه در دنیای پیچیده امروز هستند.
آموزش کاربردی علوم انسانی و نیاز به حل مسائل واقعی
وی اضافه کرد: در حالی که بسیاری از افراد علوم انسانی را به عنوان رشتهای با تمرکز بر مفاهیم تئوری و تاریخی میشناسند، باید اذعان کرد که این رشتهها میتوانند در دنیای امروز، نقشی اساسی در نوآوری و برندینگ ایفا کنند. به عنوان مثال، رشته ادبیات فارسی، که بهطور معمول به مطالعه شعر و متون کلاسیک پرداخته میشود، میتواند به ابزاری برای تبلیغات و برندینگ تبدیل شود. ترکیب ادبیات با مفاهیم مدرن مانند برندینگ میتواند اثری جذاب و کاربردی ایجاد کند که نه تنها به درک بهتر هنر و ادبیات کمک کند، بلکه به صنعت و بازار کار نیز ارزش افزوده ببخشد.
قنبری تصریح کرد: یکی از چالشهای مهم در سیستم آموزشی ایران، فاصله بین آموزشهای کلاسیک و مسائل واقعی است. دانشآموزان و دانشجویان باید از طریق فعالیتهای عملی و حل مسائل واقعی درگیر شوند، تا بتوانند مهارتهای حل مسئله خود را تقویت کنند. آموزش در رشتههای علوم انسانی، مانند ادبیات، میتواند با پرداختن به مسائل روزمره، بهویژه با استفاده از مفاهیم نوآورانه و کاربردی، اثرگذارتر باشد. به عنوان مثال، درسی که در آن دانشآموزان به برندینگ زعفران پرداخته و از اشعار فارسی برای تقویت پیامهای تبلیغاتی استفاده کنند، میتواند هم آموزنده و هم کاربردی باشد.
نیاز به تغییر در رویکردهای آموزشی و تخصصهای فنی
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: در دنیای امروز، تخصصهای فنی باید با نیازهای بازار کار همراستا شوند. در حالی که در گذشته، تحصیل در رشتههای تخصصی و فنی مانند مهندسی کامپیوتر، به یک مسیر طولانی و پیچیده نیاز داشت، امروزه با استفاده از دورههای فشرده و تخصصی، میتوان در مدت زمان کوتاهتری مهارتهای لازم را کسب کرد. به همین دلیل، برخی از دانشگاهها و مؤسسات آموزشی در دنیا، دورههای عمومیتری برگزار میکنند و دانشآموزان را بر اساس علاقه و کشش شخصیشان به سمت تخصصهای مورد نیاز هدایت میکنند.
وی بیان کرد: یکی از مسائل عمدهای که در سیستم آموزشی ایران وجود دارد، این است که دانشآموزان و دانشجویان مجبورند در مراحل اولیه زندگی خود، انتخابهای پیچیدهای در خصوص رشته و شغل خود داشته باشند. این انتخابها معمولاً در دوران کنکور و پس از آن انجام میشود، که ممکن است باعث شود افراد در مسیر اشتباهی قرار گیرند. بر این اساس، نیاز است که سیستم آموزشی، نه تنها بر اساس دانش و اطلاعات تئوری، بلکه با توجه به تواناییها و علاقههای شخصی، به دانشآموزان کمک کند تا مسیر شغلی خود را پیدا کنند.
وی ادامه داد: با توجه به تحولات سریع در دنیای امروز، سیستم آموزشی ایران نیاز به تغییرات اساسی دارد. از یک سو، علوم انسانی باید به گونهای آموزش داده شود که دانشآموزان و دانشجویان درگیر مسائل واقعی شوند و از سوی دیگر، رشتههای فنی باید با توجه به نیازهای بازار کار و فناوریهای جدید طراحی شوند. در نهایت، باید بر روی یادگیری مهارتهای حل مسئله، نوآوری و یادگیری دائمی تأکید شود تا فارغالتحصیلان بتوانند در دنیای پیچیده و در حال تغییر امروز، موفق باشند.
انتهای پیام
نظرات