به گزارش ایسنا، سید هادی غنی، از آزادگان اردوگاه تکریت ۱۱، با بیان گوشهای از این روزهای دشوار، از فشارها، شکنجهها و ایستادگی آزادگان در برابر بعثیهای عراق میگوید: در جریان عملیات «کربلای ۵» اسیر شدم. در اردوگاه تکریت ۱۱ تعداد ۱۴ آسایشگاه وجود داشت و هر آسایشگاه فقط یک قرآن داشت که بهصورت دورهای بین بچهها دست به دست میشد. کسی جرأت نداشت قرآن را آشکارا بخواند.
یک روز، یکی از نگهبانان عراقی که اسمش «عوض» بود، مخفیانه یک قرآن به من داد و گفت: «پنهانش کن که کسی نبیند. » این نگهبان، برخلاف بسیاری از دیگر بعثیها، کمتر برخورد میکرد و شاید در دلش ذرهای انسانیت باقی مانده بود.
در اردوگاه، عراقیها به حدی سختگیری میکردند که اگر کسی را نیمهشب در حال وضو گرفتن میدیدند، وحشیانه شکنجه میکردند. شخصی به نام «عدنان» که به شکنجه اسرا معروف بود، به هر بهانهای بچهها را آزار میداد. فقط کافی بود کسی را در حال نماز ببینند تا سختترین شکنجهها را برایش در نظر بگیرند.
نه قلمی داشتیم، نه کاغذی، و نه حتی مُهری برای نماز. برای همه چیز محروم بودیم. عراقیها مجبورمان کردند ظرفهایی را که برای مدتها بهعنوان ظرف توالت استفاده شده بود، را تمیز کنیم و از آنها مجدداً بهعنوان ظروف غذا استفاده کنیم. چایای که به ما میدادند، سرد و بیکیفیت بود و ارزش استفاده نداشت. اما بچهها با المنت و روشهای خلاقانه آن را گرم میکردند. بعد از مدتی، عراقیها کوزهای که به آن «حبانه» میگفتند، به ما دادند. ما با گونی نخی دور آن را پیچیدیم و خیسش کردیم تا آب درونش خنک بماند. این تنها راهی بود که میتوانستیم در آن گرمای طاقتفرسا، آب خنک داشته باشیم.
با وجود تمام این سختیها، اسرا همچنان به روزهداری و عبادت ادامه میدادند. عراقیها با هر بهانهای آنها را تحت فشار قرار میدادند تا دست از اعتقاداتشان بکشند، اما آزادگان تسلیم نشدند.
انتهای پیام
نظرات