به گزارش ایسنا، عملیات محدود «کربلای ۸» در روز ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ با رمز مبارک «یا صاحبالزمان (عج)»، به فرماندهی سپاه، در محور شلمچه به کانال ماهی آغاز شد و تا ۲۱ فروردین ۱۳۶۶ ادامه پیدا کرد. در این عملیات موفق، ۶۰ دستگاه تانک و نفربر و دهها دستگاه خودرو از تجهیزات دشمن منهدم شد و علاوه بر پنج هزار کشته و زخمی، تعداد ۲۰۰ نفر به اسارت نیروهای اسلام درآمدند.
مهدی میرزایی ازندریانی؛ رزمنده جانباز لشکر انصار الحسین (ع) همدان در همین رابطه روایت میکند:«از طریق لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) به ما اطلاع دادند که گردانتان را آماده کنید و به پادگان شهید مدنی اهواز بروید. ما نیروها را از طریق پشتیبانی ستاد لشکر، بهسوی پادگان حرکت دادیم.
در این مدت، چون عملیات کربلای ۵ به پایان رسیده بود، دو یا سه گردان، حدود دویست سیصد نیرو بیشتر نداشتیم و از سوی دیگر، فرصتی برای آموزش و سازماندهی نیروها و تجهیز آنها وجود نداشت. از پادگان شهید مدنی بهسوی آبادان حرکت کردیم و پسازآن، در شلمچه مستقر شدیم
عملیات کربلای ۸ تکمیلی هم انجام شد تا بتوانیم در منطقه عملیات پیشدستی کنیم و مانع از سازماندهی و آرایش نیروهای دشمن شویم؛ زیرا دشمن قصد داشت کانال پرورش ماهی و کانال زوجی و نونی شکلها را تصرف کند. اگر ما یک یا دو روز دیرتر عملیات را انجام میدادیم دشمن بهطورقطع میتوانست مناطقی از شلمچه را تصرف کند.
دومین هدف ما انهدام ادوات زرهی و تثبیت خط کانال پرورش ماهی و کانال زوجی و قسمتی از نونی شکلها بود. عملیات خیلی محدود بود و سهروزه تمام شد. ما دو شب در منطقه عملیاتی بودیم. شب اول، تعدادی از یگانها به خط زدند و در شب دوم هم ما وارد عملیات شدیم.
قرارگاه خاتمالانبیا با توجه به توان رزمی و آمادگی لشکرها تصمیم میگرفت کدام لشکرها در شب اول و دوم به خط بزنند. شب اول ما نیروی احتیاط بودیم تا اگر نیروها نتوانستند پیشروی کنند و خط را بشکنند وارد عمل شویم.هدف شب اول، ارزیابی توان دشمن بود تا ببینیم چه استحکامات و امکاناتی دارد و توان رزمیاش در چه حد است. شب دوم یگان ما هم وارد عمل شد و خط را پس گرفت.
روز بعد، جنگندههای دشمن به بمباران مواضع ما پرداختند و توسط یگانهای عملیاتی، دو جنگنده و سه بالگرد عراقی سرنگون شد. خطی را که در کانال زوجی گرفته بودیم، تثبیت کردیم و در آنجا مستقر شدیم و خود را برای پاتکهای دشمن آماده کردیم. تا نزدیک ظهر آنجا بودیم و سپس خط را به تیپ ۱۸ الغدیر استان یزد تحویل دادیم و به عقب برگشتیم.
زمانی که یگان ما به عقب برگشت، دشمن آنجا را از صبح تا شب بمباران شیمیایی کرد تا از این طریق بتواند سازمان رزمی ما را برهم بزند و با پاتکهای خود منطقه را دوباره تصرف کند. در این بمباران شیمیایی، نیروهای زیادی را از دست دادیم؛ اما بچههای ما مردانه و با شجاعتی وصفناپذیر در برابر دشمن مقاومت کردند و به حدود هفت کیلومتری بصره رسیدند و خط را تثبیت کردند.
تنها چیزی که ما را عذاب میداد مشاهده پیکرهای مطهر شهدایی بود که نتوانستیم آنها را از زیر آتش دشمن تحویل خانوادههای آنها بدهیم. هرچند دشمن از لحاظ امکانات بر ما برتری داشت، رزمندگان با رشادت و ازخودگذشتگی خط را گرفتند و تثبیت کردند. گردان ما ۲۴ ساعت بیشتر در منطقه نبود.
شب سوم نیروها را با دستور فرمانده قرارگاه خاتمالانبیا، از منطقه خارج کردند تا به دلیل بمباران شیمیایی شهید یا مجروح نشوند. بعدازاینکه از منطقه خارج شدیم، به سمت هتل پرشین آبادان و سپس پادگان شهید مدنی برگشتیم. بهطورکلی اهداف دو عملیات کربلای ۵ و ۸، محاصره شهر بصره بود. ما قصد داشتیم تکلیف جنگ مشخص شود و حالت فرسایشی به خود نگیرد.
تصرف شهر بصره به معنای سقوط رژیم بعث در عراق بود و از لحاظ سیاسی و اقتصادی و پشتیبانی، طومار حزب بعث را درهم میپیچید؛ زیرا بصره شاهرگ حیاتی عراق از نظر اقتصادی، صنعتی، نظامی و همچنین دسترسی به آبهای بینالمللی بود. در تصرف شهر بصره بزرگترین مانع، شط العرب بود. عبور از این رود بسیار دشوار بود و نمیشد از روی پلهایی که روی این رود احداثشده بود عبور کرد؛ زیرا دشمن پلها را هدف قرار میداد.
اهمیت شهر بصره برای دشمنان جمهوری ایران بسیار مهم بود. زمانی که عملیات کربلای ۵ شروع شد تمامی کشورهای حامی صدام بهویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس، به کمک عراق شتافتند و به بمباران شدید نیروهای ما در شلمچه ادامه دادند آتش شدید دشمن سبب شده بود هیچ جای امنی در منطقه وجود نداشته باشد.
ما حدود ۷۵ روز جنگیدیم و موفق شدیم به پشت دروازههای شهر بصره، یعنی هفت کیلومتری این شهر برسیم و با عملیات کربلای ۸ خط تثبیت شد.
منطقهای به وسعت پانزده در پانزده کیلومتر به تصرف نیروهای ما درآمد. البته موفقیت ما نسبی بود. به دلیل حجم شدید آتش و تجمع اینهمه تیپ و لشکر، آمار تلفات بسیار زیاد و سنگین بود؛ بهطوریکه در همان شبی که در کانال پرورش ماهی به خط مقدم زدیم، کانالها و خاکریزها و سنگرها پر از جنازه نیروهای ایرانی و عراقی شده بود و نمیتوانستیم نیروهای خودی را از نیروهای دشمن تشخیص بدهیم.
منبع:
یعقوبی، حسن، زندگی در کمین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان، تهران ۱۴۰۳، صص ۲۲۹، ۲۳۰، ۲۳۱
انتهای پیام
نظرات