به هر دلیلی که باشد، «ورمیر» همچنان با تصاویر کوچک و خیرهکننده خود بینندگان امروزی را شیفته میکند. یکی از شاهکارهای او که «هنر نقاشی» کردن نام داد، بسیاری از تکنیکهایی را در بر میگیرد که سبک خاص و امضادار ورمیر را شکل دادهاند.
به گزارش ایسنا، «عصر طلایی هلند» (۱۵۸۸–۱۶۷۲) زمانی هیجانانگیز برای هنرمندان بود. این مکان در این دوره با ویژگیهایی همچون رفاه، ثبات و تجارت شناخته میشد. بازار داخلی هنر رونق داشت و تقاضاها سیریناپذیر و عرضهها شگفتانگیز بود. هنرمندان مشغول نقاشی و مشتریان هم مشغول خرید بودند.
با این حال، با وجود این فضای مساعد برای هنرمندان، «یوهانس ورمیر» به یک هنرمند تماموقت تبدیل نشد. او عمدتاً یک فروشنده آثار هنری و صاحب مهمانخانه بود و بنابراین فقط ۳۵ اثر شناختهشده از خود به جا گذاشت.
مجموعه آثار «ورمیر» در مقایسه با همعصرانش، بسیار کوچک است. اما چیزی که در کمیت کم دارد، با کیفیت جبران شده است. تابلو نقاشی «هنر نقاشی کردن» آشکارا ثابت میکند که او به اصل «ارجحیت کیفیت بر کمیت» باور داشته است.
تابلوی «هنر نقاشی کردن» تقریباً بین سالهای ۱۶۶۶ تا ۱۶۶۸ میلادی نقاشی شده است. این اثر هنری رنگروغن روی بوم است و در ابعاد ۱۰۰ سانتیمتر در ۱۲۰ سانتیمتر خلق شده است.
این نقاشی، فضای یک کارگاه هنری را به تصویر میکشد؛ جایی که نقاش پشت سهپایهاش نشسته و مدلی در فاصله دورتر، در کنار پنجرهای نامرئی، ایستاده است.
اتاق با وسایل مختلفی بهشکلی مجلل آراسته شده: چند قطعه مبلمان، سه تکه پارچه، چلچراغی برنزی، نقشهای از جمهوری هلند، تیرهای چوبی سقف، و کفپوش شطرنجی.
این استودیو، متعلق به هنرمندی فقیر و گرسنه نیست؛ بیننده شاهد هنرمندی موفق است که مشغول خلق تصویر بَعدی خود است.
مدل زن در قالب «کلیو»(Clio)، الهه تاریخ، ایستاده است. طبق اسطورهشناسی یونان، «کلیو» الهامی برای نویسندگانی بود که درباره رویدادهای تاریخی در اشعار حماسی خود مینوشتند.
زنی که در این نقاشی به تصویر کشیده شده است، برخی از نشانههای کلیو را به تن دارد یا در دست گرفته است: تاج برگبو بر سرش نماد پیروزی است. شیپور در دست راستش نماد شهرت است و کتاب در دست چپش نماد نگارش تاریخ است که به «هرودوت»(حدود ۴۸۴ تا ۴۲۵ پیش از میلاد)، یکی از مشهورترین تاریخنگاران یونان، مرتبط میشود.
در این تابلو، نقاش در مقابل سوژه نشسته است. او به مدل نگاه میکند و تصویرش را روی بوم نقاشی میکند. بنابراین چهرهاش برای بیننده نمایان نیست، چراکه پشتش به پیشزمینه است.
آنچه بسیار جالب توجه است، انتخاب لباس اوست. او لباسهای معاصر قرن هفدهم هلند را به تن ندارد، بلکه لباسی متعلق به سبک قرن پانزدهم بورگوندی پوشیده است.
بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که «ورمیر» در این اثر، هنرمند را در قالب تاریخ نقاشی به تصویر میکشد. او هنرمندی بورگوندیایی را به نمایش گذاشته که «کلیو»، الهه تاریخ، را ترسیم میکند.
هنر و تاریخ با یکدیگر آمیختهاند. بیننده در حال تماشای یک تمثیل از تاریخ هنر است.
پشت سر هنرمند و الههاش، نقشهای بزرگ از جمهوری هلند دیده میشود. در مرکز نقشه، ۱۷ استان هلند نمایش داده شدهاند، در حالی که ستونهایی در دو سمت چپ و راست نقشه با تصاویر کوچکی از شهرها و بناهای مهم تزئین شدهاند.
چنین نقشههایی در تزئینات داخلی قرن هفدهم هلند بسیار رایج بودند. با این حال، ورمیر این نقشه را در نقاشی خود گنجانده تا جمهوری هلند را بهعنوان وارث جدید سنت هنری غرب معرفی کند. این سرزمین هنر است.
بر روی میزی در کنار مدل، مجموعهای از اشیاء دیده میشود. برجستهترین آنها، یک نقاب مرگِ سفید گچی است. در قرن هفدهم، ساختن مدلهای گچی از چهره افراد مشهور تازه درگذشته، مانند پادشاهان، هنرمندان و جنایتکاران مشهور امری رایج بود.
این نقابها بهعنوان ثبت فیزیولوژیکی، آثار تاریخی وکنجکاوکنندهای شناخته میشدند.
وجود نقاب مرگ در نقاشی هنر نقاشی ممکن است به پایانی غمانگیز برای بوم نیمهتمام در صحنه اشاره داشته باشد. شاید این نقاشی موفقیتی بزرگ نخواهد شد.
شاید بسیار معمولی باقی بماند؟ یا شاید این نقاب، نمادی از «ممنتو موری» باشد(عبارت هنری و نمادین که یادآور اجتناب ناپذیر بودن مرگ است) تا یادآوری به بیننده باشد که همهچیز و همهکس چرخهای دارند و پایانی مشخص؟
وقتی بیننده تمرکز خود را به پیشزمینه معطوف میکند، مشخص میشود که پردهای بزرگ لبه چپ صحنه را دربر گرفته است. این پرده با حالتی نمایشی به سمت بالا چرخیده و حالتی از مضمون پرزرقوبرق باروک را به نمایش میگذارد.
این مضمون نشاندهنده ساختگی بودن صحنهی ارائهشده است.
گویی صحنهی یک تئاتر، تصویر الهه، هنرمند و محیط اطرافشان از پشت پردهای نمایان شده است. لحظهای پنهانی، با کنارهکشیدن درامگونهی پرده، آشکار میشود.
آنچه جذاب است، حضور یک صندلی در پایهی پرده است. این صندلی گویی به بیننده میگوید: «بنشین و این لحظهی ساختگی اما باشکوه را تحسین کن.»
پرده عقب میزند، اما صندلی دعوت میکند.
نوعی پارادوکس از «رانش و کشش» در لبه چپ نقاشی جریان دارد.
«هنر نقاشی کردن» تابلویی پرجزئیات است که اشیای بیشتری نسبت به بسیاری از دیگر آثار «ورمیر» در آن دیده میشود.
این تابلو تقریباً مانند کاتالوگی از مهارتهای ورمیر در بهتصویر کشیدن پارچه، کاغذ، فلز، سنگ و چوب در شرایط نوری متفاوت است.
میتوان گفت این اثر همچون یک «کارت ویزیت» مدرن عمل میکند که توانمندیهای گستردهی ورمیر را به نمایش میگذارد.
همه چیز توسط نوری هنرمندانه روشن یا سایهدار شده است؛ نوری که از منبعی الهی اما نادیدنی نشئت گرفته.
همه چیز در این صحنه آرام، ساکت و با واقعگرایی دقیق به تصویر کشیده شده است.
نکته جالب توجه این است که پس از مرگ ورمیر، تابلو «هنر نقاشی کردن» یکی از معدود آثاری بود که همسرش «کاترینا» در زمان تسویه داراییهای هنرمند نزد خود نگه داشت.
شاید کاترینا حس میکرد این نقاشی اوج کار هنری همسر عزیزش را نشان میداد.
شاید این اثر خلاصهای از تلاش یک عمر او برای تسلط بر هنر نقاشی بود.
به هر دلیلی که بوده، «هنر نقاشی کردن» یکی از شاهکارهای «ورمیر» است.
انتهای پیام
نظرات