به گزارش ایسنا، امیر جدیدی در یادداشتی در هم میهن با این عنوان نوشت:محمدعلی جمالزاده کتابی به اسم «خلقیات ما ایرانیان» دارد. در حقیقت این کتاب اثری انتقادی نسبت به رفتار ایرانیان است. در بخشهای مختلف «خلقیات ما ایرانیان» نظر ۲۹ نفر از اروپائیان را نسبت به ایرانیان بیان کرده است.
کتابی که همچون آینهای بیرحم همه زخمها، ضعفها و کاستیهای ایرانی جماعت را توی صورتش میزند. در سطر سطرِ کتاب، حرف این است که ایرانیان مردمانی دروغگو، متملق، بیرحم، کینتوز، منافق، بوقلمون صفت، بیثبات و خیلی بدتر از اینها که نوشتم هستند. طوری که انگار ملت ایران سراپا در تار عنکبوت ضعف و ندانمکاری گرفتار است.
راستش را بخواهید گاهی موقع خواندن کتاب با گویندگان همذاتپنداری میکنید و به آنها حق میدهید. اما ته ماجرا حقیقتاً حالتان گرفته میشود. آنوقت است که با خودتان فکر میکنید آیا این تصویر، همهی آن چیزی است که از روح ایرانی میتوان دید؟ آیا میشود پهنای بیکران دلهای ایرانی را، تنها در تنگنای این قضاوتها خلاصه کرد؟
درباره نقد میگویند که عین زهر مار تلخ است. باز عدهای میگویند عین آینه است. آینهای که اگر عیبت را توی صورتت زد، نشکنش، بلکه نفس خود بشکن و آدم شو. اما در میان سالها زندگی و رفتارشناسی جمعی گاهی صحنههایی به چشم میآید که نشان میدهد آینه نقد خیلی هم صاف و راست و درست نبوده است. گویی این آینه از قبل شکسته و زنگار داشته و تنها بخشی از حقیقت را نشان ما داده است.
ایرانی هر چقدر دو رو و بیرحم، همان مردمی است که در روزهای زلزله، شب و روز نمیشناسد و دستهای خستهاش را بیدریغ به سوی همنوعش دراز میکند. ایرانی هر اندازه دروغگو و کینتوز، همانی است که در دل کویر، لقمهی نانش را دو نیم میکند تا دیگری را سیر کند.
ایرانی هر چقدر خسته، تشنه و نامرد همانی است که ساعتها توی صف میایستد و شیره جانش را به هموطنش هبه میکند.
میگویند بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد اما دوست دارم روح جمالزاده و همه آنهایی که پشت سر ایرانی جماعت حرف زدند را احضار کنم و این عکس را نشانشان دهم و بگویم ایرانی یعنی این.
میخواهم بگویم خلقیات ما ایرانیان، هرچند با نگاهی هشداردهنده نوشته شده، اما تصویری ناتمام و ابتر است. واقعیت این است که آن نقلهای کتاب در واقع نیمه خالی لیوان را نگاه کرده و در سایه نشسته و آفتابهای روشن این مردم را ندیده است.
انتهای پیام
نظرات