به گزارش ایسنا، ارکستر میترا که از جمله گروههای فعال در بخش خصوصی موسیقی کلاسیک و ارکسترال کشور به شمار میرود، اینبار با تأسیس شاخهای ویژه برای نوازندگان جوان، گامی تازه در راستای حمایت و پرورش استعدادهای نسل نو موسیقی برداشته است. بهنظر میرسد این حرکت در جهت فراهمسازی بستری برای حضور حرفهایتر نوازندگان جوان در عرصه اجراهای ارکسترال برنامهریزی شده باشد.
این ارکستر در نخستین اجرای خود با ترکیبی کامل شامل بخشهای زهی، بادی چوبی، بادی برنجی، پرکاشن، تیمپانی و تمبورین روی صحنه حاضر شد. قطعات اجراشده در این کنسرت عبارت بودند از:
Valse Triste اثر ژان سیبلیوس
Tico-Tico no Fubá اثر زکینیا آبرو، با تنظیم کیومرث طالبی
Dolly Suite اثر گابریل فوره
رومانس برای ویلن و ارکستر از لودویگ فان بتهوون
ملودی فولکلور از آرام خاچاتوریان با تنظیمی از کیومرث طالبی
مرثیه برای ارکستر اثر چایکوفسکی
آریای لنسکی برای ویولا و ارکستر از چایکوفسکی
موومان اول از سمفونی شماره ۱ بتهوون
از نظر کیفیت اجرا میتوان گفت که ارکستر هنوز در آغاز مسیر حرفهای خود قرار دارد و نیاز به تمرینات هدفمندتر، بهویژه در حوزه سونوریته (کیفیت صدادهی)، احساس میشود. اگرچه انتخاب قطعات تا حد زیادی با در نظر گرفتن توان اجرایی نوازندگان جوان انجام شده بود و تنظیمهای مجدد نیز تلاش داشتند، پیچیدگی قطعات را برای این ترکیب کاهش دهند اما ناهماهنگیها و صدادهی کدر در بخشهایی از اجرا مشهود بود.
برای نمونه، در اجرای قطعه دوم Tico-Tico no Fubá، تمپو نسبت به نسخه اصلی آهستهتر انتخاب شده بود، با این حال در آغاز قطعه ناهماهنگی میان بخشهای مختلف بهوضوح به گوش میرسید. این نشان میدهد که اعضای ارکستر هنوز نیاز دارند تا در حین اجرا، علاوه بر توجه به پارت شخصی و اشارات رهبر، به صدای یکدیگر و کلیت بافت ارکستر نیز گوش بسپارند. ایجاد این مهارت شنیداری جمعی، از جمله وظایف مهم رهبری ارکستر در تمرینات آینده خواهد بود.
در ادامه برنامه، قطعات آرامتر و سادهتری اجرا شدند که عمدتاً دارای سولوهای کمچالش و ساختارهایی با ریتمهای هموار بودند. با این حال، ناهماهنگیهای ریتمیک و نبود یکدستی در صدادهی ارکستر، گاهی از بار احساسی این قطعات کاست و مانع از انتقال کامل حس و فضای موسیقایی اثر به مخاطب میشد.
در این میان، نوازنده هورن در اجرای سولوها با مشکلاتی در کنترل صدا مواجه بود. صدادهی ناصاف، دشواری در کنترل فشار هوا، و اجرای ضعیف نتهای کشیده از جمله مواردی بود که بهوضوح شنیده میشد و کیفیت کلی اجرا را تحتتأثیر قرار میداد. این کاستیها در قطعاتی که نقش سولو برای هورن برجستهتر بود، بیشتر به چشم (و گوش) میآمد و از هماهنگی کلی ارکستر میکاست.
در اجرای قطعه رومانس برای ویلن و ارکستر از بتهوون، شکیبا خسروی بهعنوان سولیست حضور داشت؛ نوازندهای که پیشتر نیز بهعنوان کنسرتمایستر و سولیست ارکستر اصلی میترا شناخته میشود. خسروی اجرایی قابلقبول و روان ارائه داد که در مجموع انتظارات را برآورده میکرد.
اگر با نگاهی سختگیرانهتر به اجرا بنگریم، در برخی بخشها ناهماهنگیهای ریتمیک خفیفی شنیده میشد، اما این موارد چندان چشمگیر نبودند و تأثیر محسوسی بر کیفیت کلی اجرا نداشتند. از سوی دیگر، به نظر میرسد این قطعه از نظر تکنیکی چالش چندانی برای این نوازنده باتجربه ایجاد نکرده و اجرای او در فضایی امن و قابل پیشبینی پیش رفت.
از منظر رهبری، محمدرضا صفوی چهرهای است که در سالهای اخیر در کنار ارکسترهایی چون نغمه باران، ارکستر جوانان پایتخت و همچنین ارکستر میترا به روی صحنه رفته و تجربههایی در این حوزه اندوخته است. با این حال، رهبری یک ارکستر جوانان، مسئولیتی صرفاً اجرایی نیست؛ بلکه وجه آموزشی آن گاه از اجرای صرف نیز مهمتر است. در این قالب، نوازندگان نوجوان و جوان نه تنها قطعاتی را روی صحنه میبرند، بلکه اصول نوازندگی گروهی، نظم، دیسیپلین، و مهمتر از همه مفهوم حرفهایگری در کار موسیقی را در عمل تجربه میکنند.
بر همین اساس، نقش رهبر ارکستر جوانان باید با دقت بیشتری تعریف شود؛ شخصی که نه فقط توانایی مدیریت صحنه، بلکه دانش آکادمیک، روشمندی آموزشی و بینش تربیتی لازم را نیز دارا باشد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا محمدرضا صفوی، که بیشتر بهعنوان رهبری عملگرا شناخته میشود و فاقد تحصیلات رسمی در رشته رهبری است، میتواند هدایت چنین مجموعهای را به شکل مؤثر بر عهده گیرد؟
او بیتردید تواناییهایی دارد و در حدی که بشود گفت «کار را در میآورد»، اما آیا این برای تضمین آیندهی ارکستر و پرورش نسل بعدی نوازندگان کافیست؟ و آیا صفوی میتواند ناخدایی باشد که این کشتی تازهتأسیس را در مسیر درست هدایت کند؟ این پرسش، پاسخ روشنی ندارد و شاید گذر زمان و نتیجه کار ارکستر در اجراهای آینده، پاسخ آن را روشنتر کند.
یکی از نکاتی که از حرفهای بودن این اجرا میکاست، نبود بروشور و عدم درج دقیق اطلاعات قطعات در پوستر و تبلیغات بود. در اطلاعرسانی رسمی این کنسرت، تنها به ذکر کلیِ «با اجرای قطعاتی از بتهوون، سیبلیوس و…» بسنده شده بود، بدون آنکه نام دقیق آثار، موومانها، یا تنظیمکنندگان ذکر شود؛ امری که از منظر حرفهای، بههیچوجه قابل قبول نیست.
اصول برگزاری اجراهای ارکسترال ایجاب میکند که نام قطعات، نام کامل آهنگسازان، و جزئیات مربوط به تنظیم یا موومانها، بهصورت شفاف و کامل در پوستر، بروشور و تمامی مواد تبلیغاتی ارائه شود. متأسفانه این ضعف تنها به ارکستر میترا محدود نمیشود و به شکل نوعی اپیدمی در میان بسیاری از ارکسترهای کشور، چه خصوصی و چه دولتی، رواج یافته است.
باید توجه داشت که موسیقی کلاسیک با بدنهای از مخاطبان جدی و آگاه روبهروست. برخی از مخاطبان حرفهای، همچون دانشجویان آهنگسازی، رهبری یا نوازندگی، کنسرتها را به دقت بررسی میکنند تا اجرای خاصی از قطعهای معین و از دورهای خاص را بیابند و برای شنیدن آن برنامهریزی کنند. بسیاری حتی با پارتیتور اثر به سالن میآیند و بهصورت لحظهای به آنالیز و تحلیل اجرا میپردازند. بنابراین، برخورد غیرشفاف و کلینگر در ارائه رپرتوار، نهتنها غیرحرفهای است، بلکه بیاحترامی به شعور و سطح انتظار این قشر از مخاطبان محسوب میشود.
در پایان، میتوان گفت که برای نخستین اجرای ارکستر جوانان میترا، انتظارات در حد قابلقبولی برآورده شد. این اجرا، هرچند با کاستیهایی همراه بود، اما بهعنوان گام نخست، سنگبناییست برای شکلگیری یک ارکستر جوان که در صورت هدایت صحیح، میتواند در آینده به یکی از ارکسترهای مؤثر در فضای آموزشی و اجرایی موسیقی کلاسیک کشور بدل شود. باید دید این مجموعه در ادامه مسیر، تا چه اندازه خواهد توانست به استانداردهای یک ارکستر جوانان واقعی نزدیک شود و پاسخگوی انتظارات هنری و آموزشی از چنین نهادهایی باشد.
گزارش از فرید پریش
انتهای پیام
نظرات