• پنجشنبه / ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۴:۰۷
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1404032918836
  • منبع : معاونت امور مطبوعاتی

از شکوفه‌هایت الفبای تازه بساز !

از شکوفه‌هایت الفبای تازه بساز !

باور کنید چینی رویاهای ما هنوز زیر رگبار خبرهای تلخ و شیرین ترک برنداشته و خواب‌هایمان آکنده از کابوس‌های آشفته نیست.ما فقط زیر نور ماه و در قطرات درخشان شبنم، برای دفاع از سرحدات خانه پدری به بوی باروت عادت می‌کنیم، تا زبانمان لال در روز مبادا اخم‌های عافیت به سگرمه‌های منقبت تنه نزنند و مام میهن آبستنِ قرن‌ها اضطراب، مردمانش را به عدم بشارت ندهد.

به گزارش ایسنا، امید مافی در یادداشتی نوشت:این جغرافیای آشنا، خاستگاه ماست. وطن، تن و موطن تک‌تک ما. ما خون دل‌ها خورده‌ایم برای آنکه مام میهن را به خواب آلاله‌ها رهنمون کنیم و صدای پاکبازان راه رادمردی را از میان سروهایی بشنویم که در آغوش قمر آرام گرفته‌اند. حتی اگر آفتاب بر گلستان و گورستان یکسان ببارد و باران خائن و خادم را به جا نیاورد، باکی نیست. ما به این تراب معطر وفادار خواهیم ماند و در رکوعی ابدی، تقدیر خود را به انتظار خواهیم نشست. اینجا به دقیقه اکنون در امتداد موشک‌ها و پهپادها، زندگی به غمزه‌ای قاب چشم‌های وطن را پر می‌کند تا بیش و پیش باور کنیم، آیین چراغ خاموشی نیست و آسمان در ارتفاع ابدیت، ترنم شقایق‌ها را زمزمه می‌کند.پس می‌نویسیم: ما وطن را با قصه‌ها و غصه‌ها و با تبسم‌ها و مویه‌هایش دوست داریم و مادام که محبوب سه رنگ به اهتزاز درآید، به هروله ثانیه‌ها خیره می‌شویم و ناب‌ترین عاشقانه‌ها را خواهیم سرود. 
باور کنید چینی رویاهای ما هنوز زیر رگبار خبرهای تلخ و شیرین ترک برنداشته و خواب‌هایمان آکنده از کابوس‌های آشفته نیست.ما فقط زیر نور ماه و در قطرات درخشان شبنم، برای دفاع از سرحدات خانه پدری به بوی باروت عادت می‌کنیم، تا زبانمان لال در روز مبادا اخم‌های عافیت به سگرمه‌های منقبت تنه نزنند و مام میهن آبستنِ قرن‌ها اضطراب، مردمانش را به عدم بشارت ندهد.از نو می‌نویسیم؛ ما ایرانیم.وارثان فروغ در عصر وفور دروغ.ما را به حال خود بگذارید تا همگام با شاخه‌های شمشادها، به سوی آسمان خیز ‌برداریم.ما را به نخل‌های بوشهر، بلوط‌های قصرشیرین، بادام‌های قزوین، گیلاس‌های اشنویه و انجیرهای استهبان بیاویزید که هرگز به این گربه عزیز خیانت نخواهیم کرد...
من پناهنده‌ام به مرزهای تنت و من همه جهان را در پیراهن گرم تو خلاصه می‌کنم، مثل درختی که به سوی آفتاب قد می‌کشد، همه‌ وجودم دستی شده است و همه‌ دستم خواهشی: خواهش تو، چه بی‌تابانه می‌خواهمت، تو را دوست دارم و این دوست داشتن حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می‌کند!

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha