• جمعه / ۱۳ تیر ۱۴۰۴ / ۱۲:۳۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1404041308088
  • خبرنگار : 71573

درددل‌های یک مهاجر افغانستانی

درددل‌های یک مهاجر افغانستانی

محمد تقی دامردان، شاعر افغانستانی در درددلی با مردم ایران از رنج‌های مهاجرت گفته و آرزو کرده است: «روزی بیاید که به دور از جنگ و آوارگی در صلح و آرامش از بلخ، شیراز و بخارا تا دل دهلی با قند پارسی دهانمان را شیرین کنیم.»

به گزارش ایسنا، زینب بیات، شاعر و همسر محمدکاظم کاظمی (شاعر نام‌آشنای افغانستانی ساکن ایران) شعر و یادداشتی از محمد تقی دامردان را منتشر کرده است.

بیات نوشته است: محمد تقی دامردان، نقاش، عکاس و شاعر افغانستانی است. سال‌هاست در عرصۀ فرهنگ در مشهد و کرمان قدم و قلم زده است. امروز از طریق پیامک شعر خود را برایم فرستاد که منتشر کنم. شعری حماسی برای ایران و در دفاع از حق.
گفت: سیم‌کارتم قطع شده بود و راه ارتباطی دیگری نداشتم.
پیشنهاد داشت که پویش‌های ادبی خودجوش شاعران افغانستانی را در پشتیبانی از جبهه حق در کانال ویژه نشر کنیم.
درددل‌هایی هم نوشته بود و اینکه با وجود همۀ محدودیت‌ها و شرایطی که برای مهاجرین ایجاد شده، باز هم از ایران جدا نخواهد بود و همواره ایران را دوست خواهد داشت.
درددل‌هایش را خواندم. اشک در چشمانم جمع شد. این همه رنج و این همه عشق.
از ایشان اجازه گرفتم که درددل‌های خودمانی‌اش را منتشر کنم.

محمد تقی دامردان از مشقت‌های مهاجرت گفته و نوشته است: بنده  محمد تقی دامردان، در سه دهه زندگی در ایران از ناملایمات و مشقت‌های مهاجرت لحظه‌ای دور نبودم و نیستم. در دهه هفتاد کارتم قیچی شد و از تحصیل بازماندم.
شهرستان به شهرستان آوارگی را تجربه کردم. (مشهد- قم- کرمان) تا همین چند روز قبل که بنده را با کارت آمایش هنگام برگشتن از سر کار، ایست بازرسی بین راهی گرفت و ما را به پاسگاه برد و از پاسگاه به اردوگاه. دوازده و نیم شب از اردوگاه آزاد شدم چون هیچ یک از دوستان و آشنایان آن وقت شب گوشی برنداشتند و آنجا ماشینی هم نبود تا صبح پشت در اردوگاه نشستم.

او سپس با اشاره به بعضی برخوردهای نیروی انتظامی در این سال‌ها، نوشته است: مردم ایران!
این مطلب را نمی‌گویم که گلایه کنم.
یا مظلوم‌نمایی و جلب ترحم کنم، می‌خواهم بگویم مشکلات بی‌خانمانی و مهاجرت را با تمام وجود زیسته‌ام.
از ما گذشت ...و برای شما دعا می‌کنم خداوند رهبر دلسوز، مسؤلین خدمت‌گزار، ارتش و سپاه‌ را از خطرات و بلیات حفظ کند تا هیچ وقت طعم تلخ آوارگی را نچشید. آنچه که ما دیدیم خدا سر هیچ بشری نیارد.
از «وطن رانده» در «روی جهان درمانده» ما هستیم.
انتحاری‌های مکاتب و مساجد، کشتارهای سیستماتیک و ممنوعیت تحصیلی را کماکان باخبر هستید. که اگر این نبود ما مهاجر نمی‌شدیم.

با تمام این‌ها ایران مام میهن و مدافع تمام امت اسلام و سرزمین آزادگان و مظلومان جهان است. در شعرم اگر توجه کنید متوجه می‌شوید که من در آن طوری سخن نگفته‌ام که برداشت شود من افغانستانی هستم.
به دوستان ایرانی‌ام گفته‌ام و باز می‌گویم.
از آنجایی که مهاجرین همیشه دست‌شان خالی و دور از امکانات دفاعی یا نظامی بوده (به غیر از تیپ فاطمیون) و در هیچ یک از ارگان‌های نظامی هم حضور نداشته و ندارند،
با همین توان اندک و امکانات اندک با کلمه‌ها و واژه‌ها به دفاع از حق و حقیقت تلاش می‌کنیم تا یاریگر حق باشیم. باشد که خدا یاریگر ما باشد.
ما «مهمان» نیستیم.
ما «تهدید فرصت‌های شغلی» نیستیم.
ما «مهاجریم».
«مهاجر» کلمه‌ای که در متون احادیث، روایات و قرآن کریم بسیار آشناست و کاملا تجزیه و تحلیل شده است.
آیا از عراق، فلسطین، لبنان، سوریه و حتی از همین ایران در تحولات سیاسی، مهاجر در سراسر دنیا نداشتیم یا نداریم؟
ما هم بنا به دلایلی مهاجر شدیم که به خواست و میل ما نبوده و نیست. مثل تمام مهاجران دنیا....
و البته که اگر شرایط اقتضا کند خودمان با میل و اشتیاق برمی‌گردیم.
ما ایران را نه تنها وطن خود که وطن همه امت اسلام می‌دانیم.
ایران وطن است.
وطن مادر است.
در باورهای من و تو ای برادر و خواهر ایرانی، از جان گذشتن راحت‌تر از بی‌حرمتی به مادر است.
آنهایی که «خیانت» کرده «جاسوسی» کرده ربطی به ملیت ما ندارند، چه ایرانی، چه افغانی، در «لشکر صهیونیست و آمریکا» هستند.
آنها نه تنها ملیت ندارند که دین هم ندارند. کدام متدین به میهنش و به مادرش خیانت می‌کند؟
خیانت‌کاران در جهت باطل تاریخ ایستاده درست مقابل ما، اما من و تو در جهت حق هستیم.
خدا کند روزی بیاید که به دور از جنگ و آوارگی در صلح و آرامش از بلخ، شیراز و بخارا تا دل دهلی با قند پارسی دهانمان را شیرین کنیم.

سلامتی و طول عمر رهبر انقلاب
و خادمین ایران مام حسین(ع)
به امید پیروزی جهان اسلام بر کفر جهانی
سلامتی و ظهور امام زمان(عج)

شعر محمد تقی دامردان برای ایران

در آسمانم نعره تکبیرها باقی‌ست

در آسمانش نالهٔ آژیرها باقی‌ست

هم انتقام خشت خشت خانهٔ مظلوم

هم انتقام کودکان و پیرها باقی‌ست

آن خوک ویرانگر بداند بعد از این تا هست

بر گردنش قلاده و زنجیرها باقی‌ست

در بین گرد و خاک و غرش‌های پی در پی

آری جدالش در مصاف شیرها باقی‌ست

مأیوس گشته لشکر صهیون ولی از او

نیرنگ‌های بی حد و تزویرها باقی‌ست

خیبرشکن سجیل و فاتح حسرتش مانده

تا قلب دشمن اشتیاق تیرها باقی‌ست

از روی دنیا محو گردد لکهٔ ننگین

تا مرگ تدریجی‌شان تدبیرها باقی‌ست

او را شکستش می‌دهیم این وعدهٔ حق است

گرچه برای مرگ‌شان تاخیرها باقی‌ست

ما مرد میدانیم، تا جان در بدن داریم!

تا ذوالفقار حیدر و شمشیرها باقی‌ست

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha