به گزارش ایسنا، از نخستین ساعات صبح شنبه (۱۴ تیرماه ۱۴۰۴)، زمزمههای «یا ابوالفضل العباس(ع)» از کوچه پسکوچههای محلههای قدیمی تا بلوارهای بزرگ شهر به گوش میرسد. گویی دیوارهای شهر روضهخوان شدهاند و آجر به آجرشان نوای «وا عطشا» سر میدهد.
در حوالی مسجد جامع و بازار بزرگ تهران، دستههای سینهزنی و زنجیرزنی با هیبتی خروشان، یاد آن روزهایی را زنده میکنند که عباس (ع) در کربلا، تشنهلب اما سرافراز، علمدارِ وفا بود.
مردان و جوانان با گامهای استوار، طبلهای عزا را به صدا درمیآورند، انگار میخواهند به دنیا بگویند: «ما هم هنوز، زیر پرچم عباس(ع) ایستادهایم!».
زنان تهران، پارچههای سیاه را بر سر در خانهها آویختهاند و دخترانِ کوچک با چادرهای مشکی، شمعبهدست، در هیأتهای عزاداری قدم میزنند.
اشکها، روایتی گویا از عشق بیپایان به آن بزرگمرد کربلاست. پیرزنی در گوشهای از بازار، با دستهای لرزان، نخلِ عزای عباس (ع) را تزیین میکند و با زمزمه میگوید: «عباس جان، دل ما هم مثل تو، تشنه عشق حسین (ع) است...»
در میدان امام حسین (ع)، هزاران نفر بهصورت خودجوش حلقه عزاداری تشکیل دادهاند. صدای مداح، آسمان تهران را میشکافد و فریاد «حزبالله پیروز است» از میان جمعیت برمیخیزد. جوانان با چشمانی سرخ از گریه، اما با چهرههایی مصمم، علمهای سیاه را بالا گرفتهاند. گویی میخواهند بگویند: «تهران امروز، کربلای ایران است».
و اینگونه، پایتخت در تاسوعای حسینی، در اشک و عشق غرق میشود. نه از سر اندوه، که از سر افتخار، افتخار به اینکه مردمانش، پس از همه سختیها، هنوز هم پاسدارِ یاد و نام عباس (ع) هستند.
امروز تهران، با تمام گستردگیاش، یکدل و یکصدا فریاد میزند: «یا اباالفضل، العباس(ع)، ما لشگریانِ توایم!».
انتهای پیام
نظرات