به گزارش ایسنا، «حمایت از اموال فرهنگی تاریخی در زمان درگیری مسلحانه در چارچوب اسناد حقوقی بین المللی» در هشتاد و یکمین نشست از سلسله نشستهای «دوشنبههای ایکوم ایران» مورد بررسی قرار گرفت. در این نشست، سوسن چراغچی، شهریار خاطری و سید احمد محیط طباطبایی به بررسی ابعاد حقوقی و عملی حفاظت از میراث فرهنگی در شرایط جنگ و درگیری مسلحانه پرداختند.
سیداحمد محیط طباطبایی، رییس کمیته ملی موزههای ایران (ایکوم) در ابتدای نشست گفت: چنانکه در جریان جلسات هفتههای گذشته نیز قرار داشتید، در پی حادثهای که رخ داد یعنی جنگی که از سوی رژیم اسرائیل بر ایران تحمیل شد، موضوعات گوناگونی در حوزه حفاظت از میراث فرهنگی، از جمله میراث طبیعی، تاریخی و دیگر جنبههای آن، مورد توجه قرار گرفت. این اتفاق سبب شد نحوه مدیریت و رسیدگی به این امور با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. یکی از نکاتی که احتمالاً با موضوع امروز نیز ارتباط دارد، این است که جنگ اخیر بهوضوح نشان داد مکانها و محوطههای تاریخی ـ فرهنگی ما، بهویژه آنهایی که در فهرست میراث تاریخی کشور قرار دارند، نباید در کنارشان، مراکز نظامی و انتظامی یا موارد مشابه ایجاد شود. این موضوع اهمیت زیادی دارد. نمونه بارز آن، ثبت جهانی «دره خرمآباد» بود که بار دیگر اهمیت این مسئله را به ما یادآوری کرد. تخلیه این منطقه در سالهای اخیر نیز گواهی بر توجه به این امر است.
او افزود: همچنین، جنگ اخیر نکاتی را به ما گوشزد کرد که پیش از این، شاید نادیده گرفته شده یا به حاشیه رانده شده بودند. یکی از موارد جالبی که به آن اشاره داشتند، مسئله گازرسانی در فضاهای تاریخی همچون «ماسوله» و «بازار تبریز» است. سالهاست که با مردمِ این منطقهها درباره گازکشی چالشهایی وجود دارد. اما این جنگ نشان داد که وجود گاز در بافتهای تاریخی میتواند همانند یک بمب ساعتی عمل کند و حتی برای ساکنان نیز خطرآفرین باشد. در حالی که میتوان از انرژیهای جایگزین مانند برق یا انرژی خورشیدی استفاده کرد، اما متاسفانه به این گزینهها توجه کافی نشده است، در حالی که در بسیاری از کشورها، در مراکز تاریخی، چنین مواردی رعایت میشود.
سوسن چراغچی، کارشناس حقوقی میراث فرهنگی نیز درباره مسئله حفاظت از میراث فرهنگی در برابر حملههای مسلحانه توضیح داد و گفت: این مسئله سالهاست در چارچوب کنوانسیونها و اسناد حقوق بینالملل، عمدتاً تحت نظارت یونسکو، مورد توجه قرار گرفته است. مهمترین و بنیادیترین سند در این زمینه، کنوانسیون ۱۹۵۴ لاهه است که بسیاری با نام آن آشنا هستند. با اینکه این کنوانسیون در سال ۱۹۵۴ و به ابتکار یونسکو در شهر لاهه به تصویب رسید، اما این موضوع پیشینهای طولانی دارد و نمیتوان آن را صرفاً اولین سند در این زمینه دانست. سالها پیش از آن، کشورهای اروپایی به ضرورت حمایت از اموال فرهنگی، تاریخی و هنری در زمان جنگها پی برده بودند. حتی میتوان گفت ریشه این آگاهی به دوران فتوحات ناپلئون اول بازمیگردد، زمانی که او اموال فرهنگی کشورهای مغلوب را به فرانسه منتقل میکرد. پس از شکست ناپلئون، کشورهای اروپایی بر آن شدند که اسنادی تدوین کنند تا این نوع اقدامات در آینده ممنوع اعلام شود.
او افزود: در همین راستا، اسنادی مانند «اعلامیه بروکسل» که به عنوان کُد پیشنویس حقوق جنگهای زمینی شناخته میشود، با پیشنهاد امپراتور روسیه تهیه شد. این روند تا تشکیل «جامعه ملل» ادامه یافت. جامعه ملل نیز اسنادی را تدوین کرد و به این ترتیب، عرف حمایت از میراث فرهنگی در زمان درگیریهای مسلحانه در سطح بینالمللی بهتدریج شکل گرفت، عرفی که پیش از آن وجود نداشت. در گذشته، اغلب اقدامات حقوقی در راستای حمایت از جان انسانها یا بناها بهطور عام بود، اما کتابچه حقوق و عرفهای جنگ که توسط مؤسسه حقوق بینالملل در سال ۱۸۸۰ تدوین شد، گامی مکمل برای شکلگیری این عرف مهم بود. پس از آن، کنوانسیونهای صلح لاهه در سالهای ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ نیز تدوین شدند. کنوانسیون اول در سال ۱۸۹۹ از اهمیت خاصی بهرهمند است؛ چراکه با پیشبینی دو ماده، بهنوعی فرهنگسازی برای حمایت از اموال فرهنگی و تاریخی که در آن زمان «یادمان» نامیده میشدند، انجام داد. کنوانسیون دوم در سال ۱۹۰۷ نیز با اصلاح و تکمیل موارد پیشین، جایگاه ویژهای برای بناهای تاریخی قائل شد.
چراغچی با بیان اینکه با وقوع دو جنگ جهانی، جابهجاییها و غارتهای گسترده اموال فرهنگی توسط نیروها بهویژه نیروهای متحد صورت گرفت، گفت: همین امر موجب شد تا یونسکو، پس از تشکیل، به فکر تدوین نخستین سند حقوق بشردوستانه ویژۀ حمایت از میراث فرهنگی در زمان جنگ بیفتد. پیشنویس این سند تهیه شد و سرانجام در سال ۱۹۵۴ تصویب شد. این سند مشخصاً به «حفظ اموال فرهنگی در زمان درگیریهای مسلحانه» میپردازد و بهطور دقیق از عبارت «اموال فرهنگی» استفاده میکند و نه «میراث فرهنگی». علت این امر آن است که در زبان حقوقی، واژه «اموال» معنای جامعتری دارد و شامل اشیاء قابل جابهجایی، آثار موزهای و سایر داراییهای فرهنگی نیز میشود. واژه «میراث فرهنگی» بعدها، از دهه ۱۹۶۰ به بعد در کنوانسیونهای دیگر رواج یافت.
این کارشناس حقوقی میراث فرهنگی توضیح داد: در کنوانسیون ۱۹۵۴، تدابیری برای حمایت از اموال فرهنگی در زمان جنگ پیشبینی شده است، از جمله علامتگذاری بناهای تاریخی، موزهها و مکانهای فرهنگی. نصب علامتی با عنوان «سپر آبی» برای اعلام اینکه نباید به آن مکان حمله شود. البته این حمایت مشروط است، بهشرطی که آن مکان استفاده نظامی نداشته باشد و در نزدیکی اهداف نظامی نیز قرار نگرفته باشد. این موضوع، یکی از مهمترین شروط کنوانسیون به شمار میرود. با پیشرفت تکنولوژیهای جنگی و توسعه سلاحهای پیشرفته، این کنوانسیون دیگر پاسخگوی نیازهای روز نبود. از اینرو، «پروتکل دوم» کنوانسیون ۱۹۵۴ در سال ۱۹۹۹ توسط یونسکو تصویب شد. این پروتکل، نهتنها کنوانسیون اصلی را نقض نکرد، بلکه آن را تکمیل و روزآمد کرد. در این پروتکل، مفاهیمی همچون «حفاظت عالی» مطرح شد. کمیتهای بینالدولی مسئولیت بررسی پیشنهاد کشورها را بر عهده دارد، به این معنا که کشورها میتوانند اموال خاصی را برای ثبت در فهرست حفاظت عالی به این کمیته معرفی کنند. اما این معرفی نیز شرایطی دارد، نخست، اثر باید میراث بشری باشد، دوم، کشور مربوطه باید اقدامات حفاظتی مناسبی برای آن در نظر گرفته باشد. یادم هست زمانی که در معاونت میراث فرهنگی فعالیت داشتم، یونسکو طی مکاتبهای از ما خواست اگر پیشنهادی داریم، اثر مورد نظرمان را معرفی کنیم تا در این فهرست ثبت شود. این فرآیند، جزو تمهیدات دوران صلح است که باید پیشاپیش برنامهریزی شود.
او ادامه داد: همچنین کنوانسیونهای دیگری هم داریم که گرچه مرتبط با این موضوع نیستند اما بندهایی از آن شامل این مسأله میشود، ماننده ماده ١١ کنوانسیون ١٩٧٠ یونسکو که مربوط به ممنوعیت انتقال اموال فرهنگی است. در این ماده گفته میشود که صدور انتقال جبری مالکیت اموال فرهنگی به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از اشغال یک کشور توسط نیروهای خارجی، غیرقانونی تلقی میشود. ایران نیز به این کنوانسیون پیوسته است. همچنین کنوانسیون ١٩٧٢ یونسکو مرتبط با موضوع جنگ نیست اما ماده ١١ آن، به کشورها میگوید که فهرست میراث جهانی در معرض خطر را ایجاد کنند و یکی از موارد در معرض خطر بودن را مربوط به جنگ و دیگریهای مسلحانه و سوانح طبیعی معرفی میکند.
چراغچی افزود: یکی از ابتکارات ارزشمند دیگر این کنوانسیون، به رسمیت شناختن سازمان بینالمللی سپر آبی به عنوان مرجع مشورتی رسمی است. سازمان بینالمللی سپر آبی، نهاد مشورتی کنوانسیون و نهادی غیردولتی بینالمللی است که با هدف حمایت از میراث فرهنگی، آرشیوها، کتابخانههای ارزشمند، و مجموعههای اسنادی در شرایط بحران شکل گرفته است. میتوان گفت این نهاد همان نقشی را برای فرهنگ ایفا میکند که صلیب سرخ برای جان انسانها دارد، به همین دلیل، آن را «صلیب سرخ فرهنگی» نیز مینامند. سازمان سپر آبی در سال ۱۹۹۶ با مشارکت چهار نهاد شورای بینالمللی موزهها (ICOM)، شورای بینالمللی بناها و محوطهها (ICOMOS)، شورای بینالمللی آرشیوها (ICA) و فدراسیون بینالمللی انجمنها و مؤسسات کتابخانهای (IFLA) شکل گرفت.
او درباره تشکیل این کمیته در ایران اظهار کرد: در سالهای اخیر، تلاشهایی برای تشکیل کمیته ملی سپر آبی در ایران صورت گرفت. در دهه ۱۳۹۰ اقدامات اولیهای آغاز شد و در سال ۱۳۹۸ جلسهای رسمی با حضور مسئولان از جمله دکتر طالبیان (معاون میراث فرهنگی وقت) و سفیر یونسکو برگزار شد. صورتجلسه امضا شد، اما متاسفانه پیگیری لازم ادامه نیافت. یکی از موانع مهم در این مسیر، مسائل حقوقی بود؛ چراکه طبق ساختار بینالمللی سپر آبی، حتی افراد حقیقی و نهادهای غیردولتی نیز میتوانند به تشکیل کمیته ملی در کشورها اقدام کنند. اما در ایران، حوزه میراث فرهنگی تحت ساختار حاکمیتی است و متولی آن دولت است. از اینرو، تداخلاتی میان ساختار بینالمللی و الزامات حقوقی داخلی به وجود آمد که مانع از تحقق کامل این طرح شد.
این کارشناس حقوقی تاکید کرد: لازم است یادآوری کنم که سازمان سپر آبی، نهادی شبکهمحور و بینالمللی است و در شرایط بحرانی مانند جنگ و بلایای طبیعی، نقش مهمی در هماهنگی اقدامات حفاظتی ایفا میکند. اگر این کمیته در کشور ما بهموقع تشکیل میشد و در دوران صلح برنامهریزی میکرد، اکنون میتوانستیم از ظرفیتهای آن در حفظ میراث فرهنگی کشور بهنحو مؤثرتری بهرهمند شویم. همینطور برای یونسکو، یعنی منشأ اثر یک مقام خیلی مهم و معتبری است و میتواند استفادههای بسیار خوبی از آن شود. به عنوان پیشنهاد نهایی این جلسه، پیگیری اقدامات قبلی و مکاتبات پیشین مربوط به تشکیل «کمیته ملی سپر آبی» از وزارت میراث فرهنگی مطالبه شود، یعنی نوعی مطالبهگری صورت گیرد تا موضوع پیگیری و این کمیته برای ایران تشکیل شود.
این میان، محیط طباطبایی، رییس کمیته ملی موزههای ایران (ایکوم) نیز به یکی از ویژگیهای مهم کنوانسیون ١٩۵۴ لاهه اشاره کرد و افزود: وزارت میراث فرهنگی در ایران باید وظیفه آموزش این مفاهیم را به نیروهای مسلح و انتظامی برعهده داشته باشد. این کار تا سال ۱۳۸۴ انجام میشد اما بعد از آن متوقف شده است. یکی از مواردی که باید دوباره در دستور کار سازمان میراث فرهنگی قرار بگیرد، احیای کامل این کنوانسیون، بههمراه متعلقاتش است.
چراغچی در ادامه این سخنان گفت: قبلاً کمیته مشورتی ملی در سازمان میراث فرهنگی کشور فعال بود. این کمیته متشکل از نمایندگان نهادها و دستگاههای اجرایی بود، مثل وزارت امور خارجه، گمرک، وزارت کشور و نیروهای مسلح. این خیلی مهم بود، چون نیروهای مسلح هم در آن حضور داشتند و تصمیمات بسیار خوبی گرفته میشد، تصمیماتی که واقعاً اثرگذار بودند. مثلاً خیلی از آثار فرهنگی که در تصرف نیروهای مسلح بودند، با وفاق و هماهنگی که به وجود آمده بود، تخلیه شدند. این یک تجربه بسیار موفق و مفید بود و میتواند دوباره اجرا شود. این مورد هم میتواند یکی از مطالبات یا درخواستهای اصلی این نشست از وزیر میراث فرهنگی باشد.
چراغچی در پاسخ به این پرسش که آیا در این حوزه ضمانت اجرایی محکمی وجود دارد یا خیر؟ اظهار کرد: در حوزه حقوق بینالملل، ضمانت اجرایی الزامی وجود ندارد، به این دلیل که مرجع مافوقی وجود ندارد. دلیل اصلی هم اصل حاکمیت کشورهاست، یعنی حاکمیت کشورها از سوی سازمان ملل و ارگانهای بینالمللی محترم شمرده میشود و آنهاهم این موضوع را به رسمیت شناختند. اما در حوزه اسناد بینالمللی فرهنگی، مخصوصاً در حوزه میراث فرهنگی، عمدتاً مبنای همکاری کشورها در نظر گرفته شده است. یعنی کشورها وقتی به عضویت کنوانسیونها در میآیند، داوطلبانه پذیرفتهاند که همکاری کنند. در عمل هم کشورها، به ویژه در حوزه میراث فرهنگی، معمولاً همکاری میکنند.
در ادامه، پرسشی مطرح شد درباره اقدامات کشور متخاصم در قبال اموال فرهنگی و اینکه آیا تخریب یا آسیب عمدی به این آثار، مشمول پیگرد بینالمللی میشود یا خیر؟
محیط طباطبایی در پاسخ گفت: در گذشته، چنین تخریبهایی اغلب بیپاسخ میماند، اما تحولات اخیر حقوق بینالملل، بهویژه پس از مواردی چون تخریب مجسمههای بودا در بامیان افغانستان، این مسئله را به عنوان جنایت جنگی مطرح کرده است.
چراغچی نیز توضیح داد: در واقع، در اساسنامه دادگاه کیفری بینالمللی (ICC)، «تخریب عامدانه میراث فرهنگی» بهعنوان یکی از مصادیق جنایات جنگی شناخته شده و در قالب یکی از بندهای مربوط به جرایم جنگی درج شده است. هرچند تا امروز پروندههای اندکی به این موضوع اختصاص یافته است، اما سابقهای وجود دارد که بر اساس آن، یکی از مقامات نظامی یک کشور آفریقایی که دستور تخریب چند بنای فرهنگی در خاک خود را صادر کرده بود، در این دادگاه مورد محاکمه قرار گرفت. این خود گواه آن است که ضمانت اجرای حقوقی، هرچند محدود، اما وجود دارد.
شهریار خاطری، طاحبنظر حقوق بینالملل و میراث فرهنگی، دیگر سخنران این نشست گفت: دادگاههای بینالمللی ویژهای برای موارد خاص، مانند جنگهای بالکان در دهه ۹۰ میلادی تشکیل شدند. بهعنوان نمونه، در ماجرای تخریب پل موستار در بوسنی که اثری بسیار ارزشمند از قرن ۱۶ بود، فرمانده نظامی که دستور تخریب آن را صادر کرده بود، پس از حدود ۲۰ سال در دادگاه بینالمللی مورد محاکمه قرار گرفت. گرچه دادگاه در سال ۲۰۱۷ رأی داد که چون از آن مکان برای خطوط تدارکاتی استفاده میشده، «هدف مشروع» تلقی شده است، اما اصل محاکمه و رسیدگی، گام بسیار مهمی بود.
محیط طباطبایی نیز ادامه داد: در اینجا، باید به نکتهای نیز اشاره کرد که در جنگ جهانی اول، یکی از تراژدیهای بزرگ برای تاریخ ایران رخ داد. در جریان درگیری میان عثمانی و روسیه که به ترتیب عضو متحدین و متفقین بودند، نبردی در خاک عراق امروزی رخ داد. نیروهای متفقین در آن منطقه، در ایوان مدائن سنگر گرفتند. به همین دلیل، ایوان بهعنوان یک اثر دفاعی و نظامی قلمداد شد و دیگر تحت حمایت قوانین مربوط به میراث فرهنگی قرار نگرفت. در واقع، چنانچه از میراث فرهنگی برای مقاصد نظامی استفاده شود، مطابق پروتکلهای مرتبط، آن اثر حمایت حقوقی خود را از دست میدهد. بنابراین، مسئولیت در این زمینه بر عهده دو طرف است، هم کسی که به اثر حمله میکند، و هم کسی که آن را به یک هدف نظامی بدل میسازد. این نکته، از ارکان مهم پروتکلها و معاهدات بینالمللی در حوزه میراث فرهنگی در زمان جنگ محسوب میشود.
چراغچی نیز گفت: تخریب میراث فرهنگی در پالمیرا (سوریه) و نمرود (عراق) محکوم شد. در سال ۲۰۲۰ نیز قطعنامهای صادر شد که مربوط به تهدیدهای علیه میراث فرهنگی در مناطق درگیری بود. این قطعنامه نیز همان موضوع را پیگیری میکرد. یونسکو ابتکاری دیگر با عنوان دهه میراث فرهنگی از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۸ مطرح کرده است. این ابتکار با هدف ترویج آگاهی و اقدام برای حمایت از میراث فرهنگی در سطح جهانی تعریف شده و در آن ضمن محکومیت حملات، به موضوع وندالیسم نیز اشاره شده است؛ یعنی تخریب عمدی آثار فرهنگی توسط اشخاص حقیقی. همچنین، قطعنامه ۲۳۴۷ مصوب ۲۰۱۷ شورای امنیت سازمان ملل نیز به صراحت، تخریب محوطههای باستانی در مناطق درگیری را محکوم کرده و حملات عامدانه به این آثار را نقض حقوق بینالملل دانسته است. قطعنامه ۲۳۴۹ شورای امنیت سازمان ملل حتی اهمیت بیشتری دارد؛ چرا که توسط شورای امنیت بهعنوان عالیترین مرجع بینالمللی تصویب شده است. در این قطعنامه نیز بر ضرورت رعایت قوانین بینالمللی درخصوص حفاظت از میراث فرهنگی تاکید شده است. بهطور خاص، تخریب محوطه باستانی پالمیرا در سوریه نیز محکوم شده است. علاوهبر این، قطعنامهای دیگر توسط مجمع عمومی ٢٠٢١ تصویب شده است که موضوع آن صیانت از میراث فرهنگی در برابر تروریسم و درگیریهای مسلحانه است. در این سند، علاوهبر نیروهای متخاصم، موضوع تروریسم نیز بهعنوان تهدیدی جدی مطرح شده است. نهادهای بینالمللی نیز در این زمینه فعالیتهایی داشتهاند، از جمله کمیته بینالمللی صلیب سرخ که اقدامات مؤثری انجام داده است. همچنین، کمیته میراث جهانی یونسکو و سازمان سپر آبی در این زمینه فعال بودهاند.
محیط طباطبایی در ادامه این سخنان با اشاره اینکه شورای بینالمللی موزهها (ICOM) و کمیته ملی موزههای ایران، بر اهمیت حفظ خاطرهها از طریق اشکال گوناگون تاکید دارند، افزود: خاطرههایی که خروجی نهایی آنها باید در راستای صلح، همزیستی، همگرایی و رفاه میان گروههای داخلی و بینالمللی و ملتهای مختلف باشد. به همین دلیل، کشورهایی که همچون سایر کشورها گاه با جنگ درگیر میشوند، بهویژه آنهایی که تمدنهای باستانی و تاریخی دارند، بیش از دیگران به اهمیت این مسئله پی بردهاند. برای نمونه، پس از جنگ جهانی دوم، شکلگیری موزههایی با محوریت صلح و یادمانهای جنگ در جهان شدت گرفت. یکی از این نمونهها، پارک و موزه صلح هیروشیماست. هدف این موزهها، نه فقط یادآوری گذشته، بلکه تلاشی برای جلوگیری از تکرار فجایع و کمک به همگرایی ملتهاست.
همچنین شهریار خاطری، عضو هیأت مدیره و مدیر روابط بینالملل موزه صلح تهران، در سخنانی گفت: متأسفانه همانطور که رئیس کمیته بینالمللی صلیب سرخ اخیراً اشاره کردند، حقوق بینالملل بشردوستانه در بسیاری موارد عملاً دارد تهی از معنا میشود. چون یکی دو کشور هستند که احساس مصونیت کامل دارند و بدون هیچ ترسی از پاسخگویی، تمام مقررات را زیر پا میگذارند. تخریب عامدانه آثار فرهنگی هم از جمله همین موارد است. در خاورمیانه، این مسئله بارها اثبات شده است. شبکه الجزیره هم مستندی دقیق در این زمینه ساخته که نشان میدهد چگونه میراث فرهنگی کشورها بهطور هدفمند نابود میشود تا پیشینه تاریخی و فرهنگی آنها پاک شود. نمونه بارز آن موزه بغداد است که چه فجایعی بر سرش آوردند.
او ادامه داد: در کنار موزههای کلاسیک که عمدتاً به نمایش اشیاء تاریخی میپردازند، نوع دیگری از موزهها نیز در دنیا شکل گرفتهاند که از آنها با عنوان موزههای صلح یاد میشود. برخلاف موزههای رایج که محور آنها اشیاء است، موزههای صلح بیشتر گفتوگومحور هستند. این موزهها با هدف آگاهسازی درباره پیامدهای مخرب جنگ و خشونت، تأسیس شدهاند. موزههای صلح ممکن است تنها یک اتاق کوچک باشند یا ساختمانی چند طبقه مانند موزه صلح هیروشیما. هدف اصلی همه آنها انتقال پیام صلح است. موزه هیروشیما داستان بمباران اتمی آن شهر را روایت میکند و برای گروههای سنی مختلف از کودکان تا بزرگسالان برنامه دارد.
این کارشناس حقوق بینالملل و میراث فرهنگی افزود: موزه صلح گرنیکا در اسپانیا، نمونه دیگری است. این شهر در زمان جنگ داخلی اسپانیا توسط نازیها، در حمایت از ژنرال فرانکو، بمباران شد. اکنون، در گرنیکا، موزهای وجود دارد که به قلب تپنده فعالیتهای صلحطلبانه در منطقه باسک تبدیل شده است. این موزه تنها به روایت خاطره نمیپردازد، بلکه درگیر اقدامات واقعی برای کاهش نفرتهای قومی، تقویت همبستگی ملی و آموزش مسالمت به کودکان است. نمونه دیگر، موزهای در شهر کوچک ایپِر در مرز فرانسه و بلژیک است. این شهر محل تولد جنگ شیمیایی است، و واژه ایپریت (گاز خردل) از همینجا آمده است. در جنگ جهانی اول، سه نبرد خونین در ایپر رخ داد که بیش از ۵۰۰ هزار نفر کشته شدند؛ رقمی دو برابر تلفات جنگ ایران و عراق. امروز، این شهر با موزهای که دارد، به مرکز آگاهیبخشی در زمینه پیامدهای جنگ و ناسیونالیسم افراطی تبدیل شده و همچنین رونق اقتصادی قابل توجهی یافته است.
خاطری گفت: موزههای صلح، اگرچه درباره جنگ سخن میگویند، اما «موزه جنگ» به معنای کلاسیک آن نیست. در موزههای جنگ معمولاً با افتخار از پیروزیها و قهرمانان سخن گفته میشود. اما در موزههای صلح، آن روی سکه را میبینیم. پیام اصلی این است، چگونه نگذاریم چنین فجایعی دوباره رخ دهند. در تهران هم، موزه صلح کوچکی در پارک شهر وجود دارد. شاید بعضی از دوستان از آن بازدید کرده باشند. این موزه مثل نهالی کوچک بود که با حمایت داوطلبان جان گرفت. امروزه کارگاههای آموزشی فراوانی در آن برگزار میشود، از آموزش حقوق بینالملل بشردوستانه (IHL) تا برگزاری دورههایی برای نظامیان، کودکان و تسهیلگران آموزش صلح. مفاهیمی مانند مدارا، تحمل و رعایت کنوانسیونهای ژنو در مخاصمات مسلحانه در این موزه آموزش داده میشود.
عضو هیأت مدیره موزه صلح تهران با بیان اینکه یکی از مهمترین محورهای موزه صلح تهران، موضوع کاربرد سلاحهای شیمیایی است، گفت: همانطور که میدانید، ایران بزرگترین قربانی استفاده گسترده از سلاحهای شیمیایی پس از جنگ جهانی اول است. بیش از سههزار تن از گازهای اعصاب و خردل در جنگ ایران و عراق استفاده شد. گاز اعصابی که حتی چند میکروگرم آن کشنده است. اما نکته مهمتر این است که چه کسانی این آگاهیبخشی را انجام میدهند؟ خود بازماندگان حملات شیمیایی. افرادی که ریههایشان آسیب دیده، چشمانشان پیوند شده و سالها با عوارض این سلاحها دستوپنجه نرم کردهاند. با پروژهای به نام توانبخشی اجتماعی (Social Rehabilitation)، این افراد از خانه بیرون آمدند، آموزش دیدند، توانمند شدند و اکنون فعالان اجتماعیاند. آنها در موزه برای بازدیدکنندگان، دانشآموزان و دانشجویان صحبت میکنند، به مجامع بینالمللی میروند، با دبیرکل سازمان ملل و مقامات کشورهای مختلف دیدار میکنند و تبدیل شدهاند به مروجین فرهنگ صلح. افراد زیادی هم بهصورت داوطلبانه با موزه همکاری میکنند. همچنین موزه تهران عضو شبکهای جهانی بهنام شبکه بینالمللی موزهها برای صلح است.
او ادامه داد: این شبکه متشکل از بیش از ۱۰۰ موزه در سراسر دنیاست. حتی اگر نام آنها «موزه صلح» نباشد، اما پیامی که منتقل میکنند، پیام ضد جنگ و ترویج صلح است. یک شبکه بینالمللی وجود دارد که مقر آن در توکیو است و این سازمان سه هماهنگکننده بینالمللی دارد، یکی از آنها از موزه صلح ما است و دو نفر دیگر از ژاپن و انگلستان هستند. این شبکه خبرنامه منتشر میکند و کنفرانسهای بینالمللی برگزار میکند که در آن درباره نقش موزههای صلح در دوران صلح و حتی در شرایط جنگ بحث میکنند. وقتی جنگ رخ میدهد، ممکن است افراد وسایل خود را جمع کنند و کنار بکشند، مثلاً وسایلشان را در گونی بگذارند و به انباری منتقل کنند و دیگر کاری نکنند. اما ما باید بدانیم که پیشگیری از جنگ مانند پیشگیری در پزشکی است. در پزشکی ما پیشگیری نوع اول داریم که یعنی واکسن میزنیم تا مریض نشویم. اما در موضوع جنگ پیشگیری نوع اول به این معنا نیست که جنگ به طور کامل از بین برود، بلکه تازه آنجا شروع میشود. پیشگیری نوع دوم یعنی وقتی که فرد دچار معلولیت شد، کاری کنیم که معلولیت او تشدید نشود و در نهایت پیشگیری نوع سوم هم داریم که وقتی فرد ناتوان شد، بتواند دوباره به زندگی بازگردد.
مونا بادامچی از موزه صلح نیز درباره موزه صلح و ویژگیهای آن توضیح داد: تجربیاتی که ما در موزه صلح داشتیم، یکی بحث صلح منفی یا همان نبودن جنگ است و دیگری بحث صلح مثبت؛ یعنی اینکه حتی اگر در یک جامعه جنگ نباشد، آیا لزوماً میتوان گفت که آن جامعه در صلح است؟ چه مؤلفههایی باید وجود داشته باشد تا بتوانیم بگوییم یک جامعه واقعاً در صلح است؟ ما در واقع در کشوری هستیم که نمیتوانیم فقط به مؤلفههای نبود جنگ اکتفا کنیم و باید با توجه به شرایط، با کودکان درباره جنگ هم صحبت کنیم، تا وقتی بزرگ شدند تبدیل به جنگاوران آینده نشوند.
او ادامه داد: ما یک دوره آموزشی برگزار کردیم و از اساتید بینالمللی دعوت کردیم، از موزه صلح ایپر بلژیک که به صورت آنلاین حضور داشتند، همچنین اساتیدی از هند که تجربیات خود را درباره چگونگی صحبت با کودکان درباره جنگ و میراث جنگ به اشتراک گذاشتند. ما نمیتوانیم میراث جنگ را نادیده بگیریم، بلکه باید به کودکان منتقل کنیم، اما نه برای تقدیس جنگ بلکه برای تقبیح آن. مسئله این است که مدالهای سربازان برای کودکان خیلی جذاب است، نه فقط برای کودکان، بلکه برای خیلی از مردم. لباسهای نظامی و شکوه نظامیگری در سراسر دنیا همین است، ولی متاسفانه در مقابل این جریان، صلحطلبان آن همه شکوه، شوکت و جلال را ندارند. پس ما چطور میتوانیم داستان صلحطلبی را برای آنها جذاب کنیم؟ چطور میتوانیم نشان دهیم که جنگ آنقدرها هم جالب نیست؟ و چطور میتوانیم این میراث را به آنها منتقل کنیم؟ این کاری است که ما تا الان انجام دادهایم.
محیط طباطبایی نیز در پایان این نشست گفت: سربازان قهرمان و کسانی که مدافع سیاستها و مرزهای کشور در طول تاریخ بودهاند، مهم هستند، اما تغییر نگاه مهمتر است. یک رویداد در اتریش دیدم که بسیار تاثیرگذار بود. در وین، شهری که زمانی بیرون شهر بود و امروز داخل شهر است، یک کلیسا و نقطه تاریخی وجود دارد که محل جنگ ناپلئون اول با سپاه اتریش است. در این جنگ، سربازان اتریشی پیروز شدند و ناپلئون شکست خورد. قبلاً در آنجا نمادی از پیروزی اتریشیها و فرانسویها وجود داشت. اما اکنون شکل جدیدی از یادمان به وجود آمده است، مجسمهای از شیری زخمی که نماد ناپلئون است و زیر آن نوشته شده که اینجا جایی است که سربازان اتریشی و فرانسوی در راه وطن جنگیدند و شهید شدند. امروزه چه اتریشیها و چه فرانسویها با افتخار به آن نگاه میکنند، یکی به عنوان مغلوب و دیگری به عنوان فاتح. اینجا نمایانگر دنیای امروزی است که در آن اتریش و فرانسه با هم زندگی میکنند. ناپلئون همچنان ناپلئون است و سربازان تقدیس میشوند، اما بیان و شکل یادمان تغییر کرده است.
او اظهار کرد: موزه صلح تهران هم ویژگی خاصی دارد. دوستان بزرگواری که راهنماهای موزه هستند، قربانیان جنگ و شیمیاییها را روایت میکنند. من هفت سال است که به این موزه میروم و شاهد این هستم که هر سال یک شهید جدید به دیوار موزه اضافه میشود، این نشان میدهد که راهنمایان که خودشان آسیب دیدهاند، میتوانند راویان بسیار قابل اعتمادی باشند. تفاوت میراث فرهنگی با سایر مقولات و حوزهها این است که میراث فرهنگی بخشی از میراث بشری است و حفاظت از آن نگاهی به آینده و فرزندان دارد، به نوعی راهنمای زندگی و تجربه حیات است. نیروی متخاصم به دنبال از بین بردن میراث فرهنگی است، در بسیاری از موارد برای اینکه یک کشور را ضعیف کند و تاریخ آن را جعل کند. مانند ناپلئون که به مصر حمله کرد و نگفت فقط فتح کرده بلکه هزاران سال تمدن را به چالش کشید. از آن زمان، مصرشناسی به عنوان یک رشته علمی و تخصصی شکل گرفت. اسپانیای مسلمان که کتابهای زیادی درباره آن نوشته شده است، جایی که مردمش به باورهای میترایی و مهاجرین ایرانی اعتقاد داشتند و در شرایطی راحت زندگی میکردند تحت حکومت امویان. اما وقتی اسپانیای مسیحی شکل گرفت، با زور و کشتار بسیار این مردم را سرکوب کردند و متأسفانه موزه صلح یا بیانی برای حل این نفرتها وجود نداشت و این نفرتها به طور مداوم منتقل میشد. مثلاً در فوتبال، بازیکنان باسکی به بازیکنان مادریدی پاس نمیدادند، علتش نفرت تاریخی بود و تیم ملی اسپانیا هم عملکرد خوبی نداشت. با تشکیل هویت ملی جدید، که بر تابلوهای نقاشی پیکاسو نیز نقش بسته، فرهنگ جدیدی از رفتار و همزیستی شکل گرفت که یادآور برادری حتی پس از جنگ و دشمنی بود. این باعث شد اسپانیا به عنوان یک کشور جدید و متحد شکل بگیرد.
رئیس ایکوم ایران تاکید کرد: ما در ایران عضو فرهنگی هستیم که بیش از ۶۰ هزار گویش دارد اما یک هویت ملی واحد داریم، این نشاندهنده توانایی ما در حفظ تنوع فرهنگی و همزیستی تاریخی است.
انتهای پیام
نظرات