در جهانی که پیوسته در حال گذار از نظمهای کهن به ساختارهای نوین دیجیتال است، مدیریت بحران نیز ناگزیر از دگرگونیهای ژرف و بنیادین است. دیگر نمیتوان بحرانها را صرفاً در چارچوبهای سنتی، با واکنشهای دیرهنگام و مدلهای خطی کنترل و مهار کرد. پیچیدگی فزاینده مخاطرات، همافزایی تهدیدات طبیعی، سایبری، اجتماعی و اقتصادی و وابستگی متقابل نظامهای زیستی، فناورانه و انسانی، ما را با نوعی از بحرانهای «ترکیبی و چندلایه» مواجه کرده است که تنها با نگاهی هوشمندانه، آیندهنگر و میانرشتهای میتوان آنها را درک، تحلیل و مهار کرد.
در این میان، هوش مصنوعی بهعنوان ستون فقرات فناوریهای نوین، در حال بازتعریف بنیادین نقش انسان، سازمان و حاکمیت در مواجهه با بحرانهاست. این فناوری نهتنها توان پردازش همزمان کلاندادهها، پیشبینی سناریوهای پیچیده و ارائه تصمیمات بهینه در لحظه را دارد، بلکه با بهرهگیری از مدلهای یادگیری عمیق، امکان فهم الگوهای پنهان در رفتارهای فردی، جمعی و محیطی را فراهم میسازد. از سوی دیگر، ظرفیتهایی نظیر متاورس، دوقلوهای دیجیتال و اینترنت اشیاء به ما این امکان را میدهند که شبیهسازیهای دقیق و تعاملی از محیطهای بحرانی ایجاد کرده، آمادگی و تابآوری نهادهای انسانی و زیرساختی را ارتقا دهیم.
با این حال، این تحول فناورانه، بدون اتکا به دانشهای انسانی و اجتماعی، نهتنها ناکافی بلکه خطرآفرین خواهد بود. ما نیازمند مدلهای بومی، اخلاقمحور و مردمپایهای هستیم که ضمن بهرهگیری از فناوریهای نو، به حساسیتهای فرهنگی، الزامات حقوقی و ظرفیتهای اجتماعی جامعه نیز توجه کنند. ظرفیتسازی در آموزش، تولید محتوای بومی، قانونگذاری متوازن، و مشارکت فعال دانشگاهها و اندیشکدهها، پیششرط عبور ایمن از این مرحله تاریخی است.
موضوعی که پیشروی ماست، صرفاً یک انتخاب فناورانه نیست؛ بلکه مسئلهای تمدنی است. اینکه چگونه بتوانیم از ابزارهای هوشمند، بهمثابه بازوانی برای انسان مسئول، خلاق و متعهد بهره گیریم تا آیندهای امن، عادلانه و پایدار برای جوامع خود رقم بزنیم.
در گفتوگویی با مهدی طریقت، رئیس اندیشکده و پردیس هوش مصنوعی و زیست مجازی، مدیر مؤسسه هوش مصنوعی و متاورس و داور بنیاد ملی ایران در حوزه طرحهای هوش مصنوعی و متاورس به بررسی چشماندازهای این تحول فناورانه و جایگاه ایران در آن میپردازیم:
هوش مصنوعی چگونه میتواند در آیندهای نزدیک، مدلهای سنتی مدیریت بحران را دگرگون کند و چه ظرفیتهایی برای توسعه سامانههای بومی در این زمینه وجود دارد؟
واقعیت این است که ما در آستانه تحولی بنیادین در شیوه مدیریت بحران قرار داریم، تحولی که هوش مصنوعی و فناوریهایی مانند متاورس بهشدت در آن نقشآفرین خواهند بود. مدلهای سنتی مدیریت بحران اغلب بر واکنش به بحران پس از وقوع آن متمرکز بودهاند، اما هوش مصنوعی میتواند این پارادایم را تغییر دهد و ما را از رویکرد واکنشی صرف به سوی پیشبینی، پیشگیری و مدیریت جامع سایبرفیزیکی هدایت کند.
هوش مصنوعی با جمعآوری و پردازش کلاندادهها و شناسایی الگوهای پنهان، این امکان را فراهم میکند که سناریوهای بحران را با دقت مدلسازی تحلیل، ارزیابی وپیشبینی و پیامدهای آنها را ارزیابی کنیم. این یعنی میتوانیم پیش از وقوع بحران، تهدیدات و ظرفیتها را شناسایی و مدیریت کنیم. بهویژه در آیندهای نزدیک(با حضور قدرتمند هوش مصنوعی) که حجم عظیمی از دادههای تعاملات انسانی تولید میشود، این تحلیلها میتواند پشتیبانی امنیتی و تحلیلی پیشرفتهای فراهم آورد. سامانههای مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند سرعت واکنش را به شکل چشمگیری افزایش دهند. در یک بحران طبیعی یا سایبری، سیستمهای هوشمند میتوانند دادههای متنوع را همزمان پردازش و راهکارهای بهینه را در لحظه ارائه دهند، از مسیرهای امن امدادرسانی گرفته تا توزیع منابع. حتی با فناوریهایی مانند بلاکچین، میتوان اعتماد دیجیتال را جایگزین اعتماد سنتی کرد و از شفافیت و امنیت بالاتر بهره برد. در عصر اطلاعات، چالش جدی دیگر انتشار اخبار جعلی و محتوای تحریکآمیز است. هوش مصنوعی میتواند در مدیریت محتوا، شناسایی و حذف سریع اطلاعات نادرست و سخنان نفرتانگیز بسیار موثر باشد و از تشدید بحرانهای اجتماعی جلوگیری کند، اما در زمینه ظرفیتهای توسعه سامانههای بومی در ایران، ما فرصتهای مهمی داریم.
دانشگاهها و مراکز پژوهشی میتوانند با تمرکز بر آموزش و تولید دانش بومی، نیروی انسانی متخصص تربیت کنند، همچنین توسعه فناوریهای پایه مانند بلاکچین و اینترنت پرسرعت برای استقلال فناورانه حیاتی است. تجربههای کاربردی در حوزههایی مانند گردشگری سلامت و «متاهلث» نشان میدهد که ما توان تطبیق و بومیسازی فناوریهای نو را داریم. با این حال، توسعه این سامانهها با مشکلات خاصی هم روبهروست: خلأ قانونگذاری، انحصارطلبی شرکتهای بزرگ فناوری، و پیچیدگی فنی یکپارچهسازی پلتفرمها. برای موفقیت در این مسیر نیازمند یک رویکرد هوشمندانه، آیندهنگر و چندرشتهای هستیم. سیاستگذاران، دانشگاهیان، متخصصان فنی و حقوقی باید با همکاری و تبادل نظر مستمر، مسیر توسعه سامانههای بومی را هموار کنند تا علاوه بر بهرهمندی از این فناوریها، ارزشها و هویت فرهنگی جامعه خود را نیز صیانت کنیم.
اندیشکده و پردیس هوش مصنوعی و زیست مجازی چه نقشی در پیوند دادن پژوهشهای فناورانه با نیازهای میدانی کشور در بحرانها ایفا میکند؟
امروز ما با جهانی روبهرو هستیم که تحولات فناورانه، بهویژه در حوزههایی مانند متاورس و هوش مصنوعی، مرزهای دانش و تعاملات انسانی را به سرعت جابهجا میکنند، اما همزمان، این سرعت بالای پیشرفت فناوری با چالشهایی در زمینههای حقوقی، اخلاقی و اجتماعی همراه است. اینجاست که نقش چنین اندیشکدهای، بهعنوان یک نهاد میانرشتهای، بسیار حیاتی میشود.
این پردیس میتواند پلی میان پژوهشهای دانشگاهی و نیازهای میدانی ایجاد کند و کمک کند تا دستاوردهای علمی از فضای انتزاعی به عرصه عمل و حل مسائل ملموس مردم منتقل شود. در بحرانهایی مانند شیوع کرونا، ما دیدیم که چطور نیاز به تحول دیجیتال و بهرهگیری از فناوریهای نوین برای آموزش، جلسات از راه دور و حتی خدمات پزشکی از راه دور پررنگ شد. متاورس با شبیهسازی دقیق محیطها و تعاملات، بستر بسیار مناسبی برای این خدمات فراهم میآورد و پردیس میتواند زمینهساز توسعه بومی این راهکارها باشد، همچنین با توجه به فقدان چارچوبهای قانونی مشخص در حوزه متاورس و فناوریهای نوظهور، این اندیشکده میتواند نقش مؤثری در هدایت پژوهشهای کاربردی و بنیادی ایفا کند تا سیاستگذاریها و قوانین لازم برای بهرهبرداری ایمن، عادلانه و انسانمحور از این فضاها تدوین شود. مسائلی مانند حقوق کاربران، مالکیت دیجیتال، هویت مجازی و جرایم سایبری از جمله مواردی هستند که نیاز به مقرراتگذاری هوشمندانه دارند و پردیس میتواند با ایجاد کارگروههای تخصصی و گفتوگو میان حقوقدانان، مهندسان، اقتصاددانان و جامعهشناسان این مسیر را هموار کند. از سوی دیگر، متاورس فرصتها و تهدیدات متعددی به همراه دارد. آسیبهای روانی ناشی از غوطهوری بیش از حد، سوءاستفاده از کودکان، سرقت هویت و کلاهبرداریهای مجازی برخی از خطراتی هستند که پردیس میتواند با شناسایی زودهنگام آنها، تدوین راهکارهای فنی و حقوقی و آموزش به کاربران، بهویژه کودکان و خانوادهها، از شدت آنها بکاهد.
در سطح کاربردهای میدانی، این اندیشکده میتواند به تحول آموزش عالی و تحقق ایده «فرادانشگاه» کمک کند، به گونهای که حتی در شرایط بحران، آموزش از راه دور با کیفیت و عمق کافی ادامه یابد، همچنین در حوزه سلامت، فناوری متاورس میتواند امکان تشخیص از راه دور، آموزش جراحی با شبیهسازی دقیق، کاهش درد بیماران و حتی گردشگری سلامت مجازی را فراهم آورد و در زمان بحران بار سنگینی را از دوش سیستم درمانی بردارد. علاوه بر این، متاورس میتواند اقتصاد دیجیتال را در کشور تقویت کند و در شرایط بحران اقتصادی بستر جایگزینی برای فعالیتهای تجاری و حتی خلق مشاغل جدید باشد، البته به شرط فراهم شدن الزامات حقوقی و امنیتی لازم. در حوزه حکمرانی نیز، این فناوریها میتوانند امکان ارتباط مستقیم و گستردهتر میان دولت و شهروندان را فراهم آورند، به شفافیت، مشارکت دموکراتیک و حتی مدیریت بهتر بحرانها کمک کنند.
اندیشکده و پردیس هوش مصنوعی و زیست مجازی تنها یک مرکز پژوهشی نیست، بلکه یک نهاد استراتژیک است که میتواند پژوهشهای فناورانه را با نیازهای حیاتی کشور در زمان بحران و غیر بحران پیوند دهد، راهحلهای نوآورانه طراحی کند و به دولت و نهادهای مسئول در تدوین سیاستهای پیشگیرانه، هوشمندانه و بومی کمک کند. پیشروی در این مسیر نیازمند همکاری چندرشتهای، آیندهنگری و تعهد به حفاظت از ارزشها و هویت فرهنگی جامعه در دل این تحولات عظیم دیجیتال است تا کشور بتواند هم از فرصتهای بینظیر این تحول بهره ببرد و هم جایگاه خود را در صحنه جهانی تثبیت کند.
با توجه به امکان شبیهسازی در زیستمجازی، چقدر میتوان از محیطهای دیجیتال دوقلو برای پیشبینی و تمرین سناریوهای بحران استفاده کرد و چه زیرساختهایی برای آن نیاز است؟
متاورس دیگر فقط یک فضای مجازی ساده نیست، بلکه یک «فراجهان» پایدار، تعاملی و غوطهورکننده است که به ما امکان میدهد محدودیتهای فیزیکی را پشت سر بگذاریم و محیطهای واقعی را با دقت بالا شبیهسازی کنیم.
ایجاد دوقلوهای دیجیتال، یعنی بازنماییهای دیجیتال از شهرها، بیمارستانها یا شبکههای حیاتی، فرصتی بینظیر برای تمرین و مدیریت بحرانها فراهم میآورد. این دوقلوها با دریافت دادههای لحظهای از دنیای واقعی، میتوانند رفتار سامانههای پیچیده را پیشبینی کنند، الگوهای پنهان را شناسایی کرده و وقوع بحرانها را هشدار دهند. این توانایی، تصمیمگیران و مدیران بحران را قادر میسازد که سناریوهای پرخطر را در محیطی کاملاً کنترلشده و بدون پیامدهای واقعی تمرین کنند. مثلا پزشکان میتوانند جراحیهای پیچیده را در این فضا شبیهسازی و تمرین کنند یا نیروهای امدادی واکنش به بلایای طبیعی و حملات سایبری را با جزئیات کامل تجربه کنند.
این فضا امکان آزمایش و ارزیابی سیاستها و راهکارهای جدید را پیش از اجرا در دنیای واقعی فراهم میکند و به تصمیمگیران کمک میکند با حداقل ریسک، بهینهترین مسیر عمل را انتخاب کنند. علاوه بر این، محیطهای غوطهور متاورس بستری بسیار ارزشمند برای آموزش و ارتقای مهارتها هستند و به دانشجویان و متخصصان امکان میدهند با تمرین تعاملی و مبتنی بر تجربه، آمادگی خود را در مواجهه با بحرانها افزایش دهند. از سوی دیگر، ماهیت بدون مرز متاورس فرصت همکاری بینالمللی را فراهم میکند تا تیمهای جهانی بتوانند بدون محدودیت جغرافیایی، در یک فضای واحد برای مدیریت بحرانهای فرامرزی آموزش ببینند و همکاری کنند، البته تحقق این چشمانداز نیازمند زیرساختهای متنوع و چندوجهی است. در حوزه فناورانه، باید زیرساختهای پردازش و ذخیرهسازی دادههای عظیم فراهم شود تا دادههای بیدرنگ به دوقلوهای دیجیتال منتقل و تحلیل شوند. قدرت محاسباتی بالا، هدستها و سختافزارهای پیشرفته، اینترنت پرسرعت و پایدار و الگوریتمهای هوش مصنوعی برای تحلیل دادهها، تولید محتوا و شناسایی الگوهای رفتاری از الزامات اساسی هستند. فناوری بلاکچین و توکنهای غیرقابل تعویض (NFT) نیز برای مدیریت مالکیت داراییهای دیجیتال و هویتهای مجازی اهمیت بالایی دارند و قابلیت همکاری میان پلتفرمهای مختلف باید تضمین شود تا کاربران بتوانند داراییها و هویت خود را به راحتی منتقل کنند. در کنار زیرساختهای فنی، زیرساختهای حقوقی و حکمرانی نیز بسیار حیاتیاند. باید چارچوبهای قانونی جدیدی تدوین شود که مسائل مربوط به شخصیت حقوقی آواتارها، حقوق مالکیت داراییهای مجازی، حریم خصوصی و امنیت دادهها، صلاحیت قضایی در فضای فرامرزی و حفاظت از گروههای آسیبپذیر بهویژه کودکان را به دقت پوشش دهد. بدون این چارچوبها، هرگونه استفاده از دوقلوهای دیجیتال در مدیریت بحران ممکن است با چالشهای جدی حقوقی و اخلاقی روبهرو شود.
از سوی دیگر، دانشگاهها و نهادهای آموزشی باید با مفهوم «فرادانشگاه» همراه شوند و با ایجاد دورهها، کرسیها و پژوهشهای تخصصی در حوزه متاورس، دانش و مهارت لازم را به نسل جدید منتقل کنند. آموزش و آگاهسازی عمومی درباره فرصتها و چالشهای متاورس، ایجاد تعادل میان آزادی و امنیت و مقابله با اثرات منفی روانی و اجتماعی ناشی از استفاده بیش از حد از این فضا، از دیگر نیازهای اساسی است که نباید از آن غافل شد، بنابراین متاورس و دوقلوهای دیجیتال میتوانند در ارتقای تابآوری جوامع و مدیریت هوشمندانهتر بحرانها نقش انقلابی ایفا کنند، اما این امر تنها با توسعه بیوقفه زیرساختهای فناورانه، تدوین قوانین و سیاستگذاریهای پیشگیرانه و هوشمندانه، و همکاری مستمر میان متخصصان، سیاستگذاران و نهادهای آموزشی و فرهنگی میسر خواهد بود. این مسیر، نه فقط برای بهرهگیری از فرصتها، بلکه برای مقابله با چالشها و حفاظت از ارزشهای انسانی و اجتماعی در این جهان نوظهور، الزامی و اجتنابناپذیر است.
در مواجهه با بحرانهای ترکیبی، تلفیق هوش مصنوعی با علوم انسانی و اجتماعی چه مزیتی در تصمیمسازی، کاهش خطا و جلب اعتماد عمومی دارد؟
واقعیت این است که بحرانهای ترکیبی امروز دیگر صرفاً ریشههای فنی یا اقتصادی ندارند، بلکه عمیقاً با ابعاد حقوقی، اخلاقی، اجتماعی و روانشناختی درهم تنیدهاند. در چنین شرایطی، دیگر نمیتوان تنها با رویکردهای فناورانه یا تکبعدی به حل مسئله پرداخت. اینجاست که تلفیق هوش مصنوعی با علوم انسانی و اجتماعی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی بنیادین است. هوش مصنوعی در متاورس و فضاهای دیجیتال، فراتر از یک فناوری زیربنایی، بهعنوان یک بازیگر هوشمند عمل میکند که میتواند رفتارها را تحلیل کند، یاد بگیرد و با کاربران تعامل داشته باشد. این توانایی باعث میشود بتوانیم دادههای عظیم و پیچیده را با دقت بالا پردازش کنیم و الگوهای پنهان را شناسایی کنیم، اما این دادهها بدون معناشناسی انسانی صرفاً اطلاعات خام هستند. علوم انسانی و اجتماعی با درک عمیق از انگیزهها، فرهنگ، هنجارها و اثرات روانی، این دادهها را به اطلاعات معنادار و قابل تصمیمگیری تبدیل میکنند. این همافزایی امکان تحلیل جامعتر، پیشبینی دقیقتر و طراحی استراتژیهای پیشگیرانه را برای سیاستگذاران فراهم میآورد. علاوه بر این، تلفیق این دو حوزه به توسعه چارچوبهای حقوقی و حکمرانی نوینی منجر میشود که برای فضای نوظهوری مانند متاورس ضروری است.
هوش مصنوعی میتواند در اعمال این قوانین، نظارت بر رفتارها و حتی کمک به ایجاد دادگاهها و دادسراهای مجازی نقش ایفا کند، در حالی که دانش حقوقی و انسانی حدود مسئولیتها و صلاحیتها را مشخص میکند. از سوی دیگر، این تلفیق میتواند به بهبود فرایندهای آموزشی و کسبوکار منجر شود. برای مثال، در مفهوم «فرادانشگاه» در متاورس، هوش مصنوعی میتواند محتوای آموزشی را بر اساس تواناییهای فردی هر دانشجو شخصیسازی کند، در حالی که علوم انسانی و اجتماعی کمک میکنند این آموزشها با ارزشها و فرهنگ جامعه همسو باشد. در حوزه کسبوکار هم هوش مصنوعی میتواند نیازهای بازار را شناسایی و تجربه مشتری را بهینه کند، در حالی که علوم اجتماعی با تحلیل رفتار مصرفکننده به طراحی استراتژیهای هدفمند کمک میکنند. تلفیق هوش مصنوعی و علوم انسانی در کاهش خطاها نیز نقش کلیدی دارد. هوش مصنوعی میتواند با تحلیل رفتارها و الگوهای غیرعادی، جرائم نوظهور در متاورس را شناسایی کند و از جرائم سایبری، آزار و اذیت جنسی و سخنان نفرتآمیز جلوگیری کند، اما تعریف دقیق جرم و تعیین مجازات مناسب بدون مشارکت علوم حقوقی امکانپذیر نیست، همچنین در حوزه حفاظت از دادهها، هوش مصنوعی با رمزنگاری و بلاکچین امنیت فنی را فراهم میکند، در حالی که علوم حقوقی و انسانی با تدوین مقررات و چارچوبهای اخلاقی از حقوق کاربران دفاع میکنند.
از منظر جلب اعتماد عمومی، این تلفیق میتواند به ایجاد شفافیت، احراز هویت مطمئن، حکمرانی مشارکتی و پاسخگویی کمک کند. هوش مصنوعی و بلاکچین میتوانند جایگزین قابل اعتمادی برای اعتماد سنتی باشند و مالکیت دیجیتال و هویت کاربران را تضمین کنند. در عین حال، علوم انسانی با طراحی پروتکلها و استانداردهایی که به ارزشهای اجتماعی و فرهنگی احترام میگذارند، احساس امنیت و کنترل را به کاربران میدهند، بنابراین جهان امروز نیازمند رویکردی جامع، آیندهنگر و میانرشتهای است که در آن هوش مصنوعی در بستر مفاهیم انسانی و اجتماعی قرار گیرد. این رویکرد به ما امکان میدهد تصمیمات هوشمندانه و استراتژیکی بگیریم، خطاها را کاهش دهیم و اعتماد عمومی را بهعنوان زیربنای حکمرانی دیجیتال و توسعه پایدار در متاورس جلب کنیم. این مسیر نیازمند همکاری بیوقفه میان متخصصان فناوری، حقوقدانان، جامعهشناسان و سیاستگذاران است تا بتوانیم نهتنها مرزهای جغرافیایی، بلکه مرزهای دانش و تجربه بشری را جابهجا کنیم و توسعهای مسئولانه، انسانمحور و پایدار را در عصر دیجیتال رقم بزنیم.
برای آمادهسازی جامعه در برابر مدیریت بحران مبتنی بر فناوری، چه راهبردهایی در حوزه آموزش، آگاهیرسانی و فرهنگسازی باید دنبال شود؟
واقعیت این است که ما در آستانه ورود به جهانی کاملاً متفاوت هستیم که متاورس نه صرفاً یک فضای مجازی دیگر، بلکه یک «فراجهان» با ابعاد گسترده اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و فرهنگی است. این تحولات، فرصتها و در عین حال چالشها و بحرانهای پیچیده و ترکیبی تازهای را پیش روی ما قرار میدهند که مدیریت آنها، مستلزم رویکردی جامع، چندوجهی و آیندهنگر در آموزش، آگاهیرسانی و فرهنگسازی است. برای آغاز، باید بدانیم که متاورس محیطی است که در آن تعاملات انسانی از طریق آواتارهای دیجیتالی و در بستری غوطهور، پایدار و چندفناوری رخ میدهد. این قلمرو، با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته مانند بلاکچین، ارزهای دیجیتال، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی و افزوده و اینترنت اشیاء، مرزهای دنیای واقعی و دیجیتال را در هم مینوردد، اما در کنار این امکانات، نگرانیهایی چون تهدیدات حریم خصوصی و امنیت سایبری، آسیبهای روانی و اجتماعی، جرائم نوظهور، خلأهای حقوقی و حتی خطر رادیکالیزه شدن کاربران را نیز به همراه دارد.
در چنین بستری، راهبرد نخست، تحول در آموزش است. آموزش باید از قالب سنتی خود فراتر رفته و به سمت «فرادانشگاه» حرکت کند؛ دانشگاهی که نه فقط آموزش آنلاین، بلکه یک محیط مجازی فراگیر، پویا و تعاملی را فراهم کند و دانشجویان را برای زیستن و فعالیت در متاورس آماده سازد. این امر مستلزم ایجاد رشتههای بینرشتهای در حوزه حقوق فناوریهای نو، اقتصاد مجازی، هوش مصنوعی و علوم اجتماعی مرتبط است تا متخصصانی تربیت شوند که هم به فناوری مسلط باشند و هم به ابعاد حقوقی و اجتماعی آن آگاه، همچنین بهرهگیری از محیطهای آموزشی غوطهور، مانند شبیهسازی اتاق عمل برای آموزش پزشکی یا موزههای مجازی برای حفظ و انتقال تاریخ و فرهنگ، میتواند کیفیت و دسترسی به آموزش را متحول کند. از سوی دیگر، ارتقای سواد دیجیتال عمومی از سنین پایین، برای درک پیچیدگیها و خطرات متاورس و آموزش مسئولیتپذیری در این فضا، کاملاً ضروری است. راهبرد دوم، آگاهیرسانی پیشگیرانه به جامعه است. مردم باید درباره فرصتها و تهدیدات متاورس آگاه باشند تا بتوانند تصمیمات آگاهانه بگیرند. این شامل اطلاعرسانی شفاف و مستمر درباره خطراتی مانند اعتیاد، کلاهبرداریهای مالی، سرقت هویت دیجیتال، آزار و اذیت سایبری و مواجهه با محتوای مضر و افراطی است. همزمان باید شهروندی دیجیتال مسئولانه را ترویج کنیم؛ به افراد آموزش دهیم که رفتار اخلاقی در فضای مجازی چه اهمیتی دارد، چگونه از دادهها و حریم خصوصی خود محافظت کنند و از پیامدهای اشتراکگذاری اطلاعات شخصی و بیومتریکی آگاه باشند. در این مسیر، تقویت مهارتهای تفکر انتقادی برای ارزیابی محتوای منتشرشده و شناسایی اطلاعات نادرست و سخنان مشوق نفرت از اهمیت بالایی برخوردار است، اما فراتر از آموزش و آگاهیرسانی، راهبرد سوم، فرهنگسازی است. باید فرهنگی را نهادینه کنیم که فناوری را در خدمت انسان ببیند، نه بالعکس. این فرهنگ باید بر این اصل تأکید داشته باشد که رفتارهای ما در دنیای مجازی همانند دنیای واقعی پیامدهای اخلاقی و حقوقی دارند و نباید با تصور «معافیت از مجازات» در این فضا فعالیت کنیم، همچنین باید تلاش کنیم نگاه متعادل به متاورس را جایگزین نگاههای صرفاً آرمانگرایانه یا بدبینانه کنیم و آن را ترکیبی از فرصتها و چالشها ببینیم.
در حوزه حکمرانی، باید فرهنگ همکاری و مشارکت را تقویت کنیم تا دولتها، شرکتهای فناوری و نهادهای بینالمللی با همافزایی، استانداردها و مقرراتی انسانی و هماهنگ تدوین کنند. ایجاد اعتماد دیجیتالی، از طریق پذیرش فناوریهایی مانند بلاکچین برای تراکنشهای امن و احراز هویت و در عین حال حفاظت از حاکمیت ملی و ارزشهای فرهنگی در برابر نفوذ و سوءاستفادههای خارجی، دیگر جنبه مهم این فرهنگسازی است. مدیریت بحران مبتنی بر فناوری در عصر متاورس نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت حیاتی است. این جهان جدید، زیست انسانی را بهطور غیرقابل بازگشتی تغییر خواهد داد. تنها با هوشیاری، آیندهنگری و تعهد به ارزشهای بنیادین انسانی میتوانیم از این تحولات شگرف برای ارتقای رفاه و سعادت اجتماعی بهره ببریم. تحقق این چشمانداز نیازمند همکاری بیوقفه میان دانشگاهیان، سیاستگذاران، صنعتگران و جامعه مدنی است تا با جابهجا کردن مرزهای دانش و تجربه، آیندهای امن، عادلانه و خلاقانه را در این فراجهان رقم بزنیم.
انتهای پیام
نظرات