مهناز رونقی ـ مستندساز، عکاس و دکترای علوم ارتباطات ـ در گفتوگویی با ایسنا، با بیان اینکه اثر یک تجربه تروماتیک حتی اگر مدت زمان کوتاهی مانند جنگ ۱۲روزه داشته باشد بر روح و ذهن باقی میماند، گفت: بیشترین چیزی که فرد حس میکند احساس ناامنی، اضطراب یا آشفتگی است که وقتی ادامه پیدا کند به یک افسردگی مزمن منتهی میشود. این همان اختلال استرس پس از سانحه است که به آن PTSD میگویند؛ یعنی فرد در بطن حادثه باقی میماند و ذهن به صورت ناخودآگاه و ناهوشیار، بارها این حادثه را بازسازی میکند.
او درباره نمودهای این ماندگاری اختلال استرس، توضیح داد: این روزها از دوست و آشنا میشنویم که با صدای انفجار خیالی از خواب بیدار میشوند؛ در واقع تجسم صدا، صحنهها و حسهای مربوط به جنگ است که تداعی میشود. پی تی اس دی یک وضعیت پیچیده است؛ چون فرد تجربه تروما یا تروماتیک خود را پشت سر نگذاشته و همچنان با آن دست و پنجه نرم میکند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه اثرات گذر از یک اتفاق ناخوشایند مانند تجربه جنگ برای همه افراد یکسان نیست، بیان کرد: طبیعتا همه افراد تحت تاثیر اتفاق قرار میگیرند، اما تاثیر اتفاق بر همه یکسان نیست و بسته به شرایط روحی، محیطی و ... اثر متفاوتی بر هر فرد میگذارد.
بپذیریم که حالمان خوب نیست
او درخصوص نحوه شناسایی اضطرابهای پنهان پس از جنگ ۱۲ روزه و راههای عبور از آن، بیان کرد: اصولاً برای درمان، اولین موضوع درمان شناختی ـ رفتاری یا CBT است به این معنا که الگوی فکرهای منفی یا باورهای ناکارآمد یا آسیب ترومایی را شناسایی کنیم. اول باید مشکل را بشناسیم و بپذیریم و سپس آن را به چالش بکشیم و تغییر دهیم.
رونقی با تاکید بر اینکه برای مسائل مربوط به روح و روان اساسا انکار بدترین کار است، اظهار کرد: در انکار میبینیم که فرد دچار افت انرژی، بیتفاوتی یا بیحسی عاطفی میشود ولی واکنشهای خود را انکار میکند.

بیتفاوتی؛ محصول ترومای پس از حادثه
او درباره نشانههای افسردگی جمعی یا دلزدگی عمومی پس از تجربه جنگ ۱۲ روزه و تاثیر آن بر سبک زندگی، گفت: ما یک حالت افسردگی یا شبهافسردگی را به صورت کلان احساس میکنیم و حتی میبینیم که افراد واکنشهای شدید نسبت به حتی محرکهای ساده از خود نشان میدهند، تمایلی به انجام فعالیتهای روزمره ندارند و... . این بیتفاوتی و کرختی یک نوع مهگرفتگی ذهنی است که محصول ترومای بعد از حادثه است.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه افراد باید متوجه این شرایط در خود باشند و به پذیرش آن برسند، اظهار کرد: برخی با وقت گذرانی طولانی مدت در شبکههای اجتماعی و کارهای اینچنینی یک نوع زمانکُشی میکنند، درحالی که به نظر من باید به جای این کارها تلاش کنند به نشانههای کوچک زندگی توجه کنند و درست در مقابل این بحرانی که پشت سر گذاشتند، متوجه اصل زندگی باشند.
او با بیان اینکه مواجهه با مسائل اهمیت بالایی دارد، گفت: اگر مثلاً خاطرات ناخوشایندی داریم باید با آن خاطرات مواجه شویم. مواجهه درست سبب میشود که حتی خاطرات آسیبزا را هم با شیوه سالمتری پردازش کنیم و به این ترتیب بار عاطفی خاطرات هم کاهش پیدا میکند و مغز دوباره شروع به ثبت خاطره میکند و مشکل به مرور رفع میشود.

ما به آدمهای قبل از جنگ تبدیل نمیشویم
رونقی در پاسخ به این پرسش که آیا این امکان وجود دارد که بتوانیم به زندگی عادی پیش از تجربه جنگ ۱۲روزه بازگردیم یا خیر؟، توضیح داد: هیچ وقت، هیچکس پس از گذر از یک اتفاق بزرگ که میتواند بحران یا حتی اتفاق خوشایند باشد، به آدم قبل از آن اتفاق تبدیل نمیشود و تغییر میکند. ما باید از هر اتفاقی تا جایی که امکان دارد، درست و سالم عبور کنیم و به یک نسخه دیگر و یا حتی یک نسخه بهتر از خودمان تبدیل شویم و این امر نیازمند این است که با ارزشهای خودمان دوباره ارتباط برقرار کنیم.
او افزود: برای تبدیل شدن به نسخه دیگر از خودمان لازم است یک مقدار انعطافپذیری و سازگاری داشته باشیم. باید بتوانیم ذهنیتی را پرورش دهیم که متوجه باشد که خیلی از اتفاقات در زندگی غیرقابل پیشبینی است و به دنبال آن گامهای خود را حتی کوتاه و کوچک به سمت زندگی و راههای جدید برداریم.
در جستوجوی «پناه» با خلق معنا
این استاد دانشگاه درباره تاثیر کارهای هنری و فعالیتهای گروهی بر بهبود روان جمعی پس از تجربه جنگ ۱۲روزه، اظهار کرد: جنگ انسان را بیپناه میکند و ما برای اینکه بخواهیم بیپناهی را که در درون انسان زخمی شکل گرفته است ترمیم کنیم باید پناههای دیگری برایش معنی کنیم. خود فرد باید به این سمت حرکت کند، هرچند حمایتهای فردی و اجتماعی هم در این موضوع اهمیت دارد.
او ادامه داد: خلق و خلاقیت یکی از مهمترین نمودهای زندگی است و کار هنری بیشترین میزان این نمود را به ما نشان میدهد و به صورت عامیانه میتوانیم بگوییم حالمان را خوب میکند و حواسمان را از موقعیت بدی که در آن قرار داریم پرت میکند. حتی مهارتآموزی برای اینکه ذهنمان درگیر جزئیاتی تازه شود نیز کمک کننده است. فراموش نکنیم که اصولاً زندگی با جزئیات معنا میشود و ما با این جزئیات میتوانیم ذهن خود را از اتفاقات تلخ یا حتی موضوعاتی که نقشی در آن نداریم، دور کنیم.
رونقی درباره نقش دولت و حاکمیت برای بهبود حال جمعی افراد و بازگشت به زندگی عادی، تاکید کرد: ما نیاز به یک حمایت جمعی هم داریم. بحثهای اقتصادی یکی از مسائل مردم است و طبیعتاً حمایتها و کمکها میتواند به عبور از این شرایط کمک کند. اما از سمت مقابل ذکر این نکته هم ضروری است که فضای اجتماعی و شبکههای اجتماعی دائم در حال دامن زدن به این حس ناامنی هستند. اما به نظرم اگر بتوانیم فضایی که امنیت و امید را به جامعه تزریق کند تقویت کنیم، باعث خواهد شد که حتی در دل بیمعناترین شرایطی که افراد دچار بیهدفی میشوند هم امید ایجاد کنیم. برای دستیابی به این هدف لازم است تا هر فرد در هر شغل و جایگاهی، مسئولیت اجتماعی خود را به درستی ایفا کند. از این طریق هر کدام از ما میتوانیم تا حدی از یکدیگر مراقبت کنیم؛ امری که نیاز امروز جامعه است.
او در پایان گفت: زخمها وجود دارد، اینکه ما بتوانیم زخم را تبدیل به یک شعر یا اثر کنیم اهمیت دارد. فکر میکنم همه ما اگر تلاش کنیم از درون هر چیزی یک معنا استخراج کنیم، شاید بتوانیم از دریچه دیگری به هر اتفاق بد نگاه کنیم و مرهمی برای زخم یکدیگر باشیم.
مهناز رونقی در پایان از برگزاری دوره دو روزه «بازگشت به زندگی» با عنوان دقیق «نگاهی به فرسودگی روانی پس از جنگ طی» روزهای هشتم و یازدهم مرداد ماه خبر داد.
انتهای پیام
نظرات