• چهارشنبه / ۱۹ شهریور ۱۴۰۴ / ۰۰:۲۵
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 1404061911300
  • خبرنگار : 30189

در نشست «ناتوردشت» مطرح شد:

پیشنهاد تماشای یک معمای جنایی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم

پیشنهاد تماشای یک معمای جنایی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم

کارگردان «ناتور دشت» از مخاطبان دعوت کرد این فیلم را در سالن سینما ببینند. او تأکید کرد که این اثر سینمایی، داستانی فراتر از یک معمای جنایی است و سفر عمیقی به کنش‌ها و ترس‌های جمعی انسان‌هاست که برای تأثیر کامل، باید روی پرده نقره‌ای تجربه شود.

به گزارش ایسنا، در دنیای پرهیاهوی سینمای ایران، گاهی فیلمی متولد می‌شود که نه تنها یک اثر سرگرم‌کننده، بلکه آیینۀ تمام‌نمای جامعه است. «ناتور دشت» به کارگردانی محمدرضا خردمندان و نویسندگی حمید اکبری خامنه، یکی از آن آثاری است که از دل یک رویداد واقعی و دردناک—ربایش یک کودک—متولد شد، اما فراتر از یک ماجرای ساده، به کاوشی عمیق در روحیات انسان‌ها و قدرت همبستگی اجتماعی پرداخت.

در نشست «ناتوردشت» در ایسنا همزمان با اکران عمومی در سینماها، خردمندان (کارگردان و نویسنده فیلم نامه) و اکبری خامنه (نویسنده فیلم‌نامه) از فرازونشیب‌های خلق این اثر سخن می‌گویند؛ از چالش‌های تبدیل یک تیتر خبری به درامی نفس‌گیر تا تأثیر موج رسانه‌ها بر سرنوشت انسان‌ها. اثری که نه فقط برای دیده شدن روی پردۀ نقره‌ای، که برای تأمل و گفت‌وگو ساخته شد.

در ادامه متن این مصاحبه تفصیلی را بخوانید:

نگرانی از ساخت فیلمی که همه مردم از جزئیات ماجرای واقعی آن باخبر بودند، چقدر برای شما چالش‌برانگیز بود؟ و چقدر حضور فیلم در جشنواره فجر را مثبت ارزیابی می‌کنید؟

خردمندان: زمانی که قصه‌ای را همه می‌دانند دیگر «چه گفتن»اش مهم نیست. «چگونه» گفتنش مهم می‌شود. این موضوع برای خودش یک چالش جذاب بود که داستان را به گونه‌ای تعریف کنیم که حتی آن کسی که پایان را هم می‌داند از سالن سینما بیرون نرود و این اتفاق افتاد. ما در سالن‌های زیادی فیلم را با مردم دیدیم. هیچ کس صندلی خود را ترک نمی کرد. حضور فیلم در جشنواره فجر هم برای ما و مردم جذاب بود. اینکه اتفاق (ماجرای دزدیده شدن یسنا) آنقدر تازه بود و داشتند روی پرده سینما دوباره آن لحظه‌ها را تجربه می‌کردند، تجربه‌ای تازه بود.

اکبری خامنه(در ادامه): وقتی ماجرا به من پیشنهاد شد، اصلاً به این فکر نکردم که داستان پیش از این شنیده شده است. آنچه اهمیت داشت، دراماتیزه کردن رویداد بود. هزاران فیلم براساس وقایع ساخته شده‌اند که همه ماجرا را می‌دانند، اما تمرکز ما روی نگارش قصه‌ای بود که مخاطب را چنان درگیر تعلیق کند که از نقطه‌ای به بعد، پایان واقعی را فراموش کند و در فضای فیلم غوطه‌ور شود. به همین دلیل نیز اگر دقت کنید، فیلم به سمت ساختاری روان‌شناختی و مسیری متفاوت پیش می‌رود.

خردمندان: این اتفاق یک ویژگی منحصر به فرد داشت که پیش از این سابقه نداشت. در موارد قبلی، مانند ماجرای «بنیتا» یا «آتنا اصلانی»، کودک پس از مدتی مفقودی جنازه‌اش پیدا می‌شد، اما در این رویداد، یک کنش اجتماعی شکل گرفت که به یک اهرم فشار تبدیل شد و در نهایت به نجات کودک انجامید. این جنبهٔ کنش جمعی بسیار حائز اهمیت بود. اگر بتوان این را به یک الگو تبدیل کرد، آن وقت سینما می‌تواند بازدارنده‌ای در برابر اتفاقات مشابه آینده باشد و قدرت کنشگری جمعی و رسانه‌ها را به نمایش بگذارد. قدرتی که می‌تواند در برابر بخشی از جرائم و فساد بایستد.

آیا از قضاوت مردم به دلیل تغییرات در روایت واقعی هراس داشتید؟

خردمندان: خیر. زیرا قرار نبود عیناً و مو به مو واقعیت را روایت کنیم. ما فیلم مستند نمی‌ساختیم؛ هدف‌مان ساخت یک فیلم داستانی و دراماتیزه کردن واقعه بود. البته که به اصل ماجرا و خط سیر اصلی آن وفادار بودیم، اما روایت خودمان را داشتیم.

آقای خردمندان، چگونه این همکاری با آقای اکبری، که پیشینه‌ای در حوزه کمدی دارد، شکل گرفت؟ و به این نتیجه رسیدید که فیلمنامه را با ایشان بنویسید؟ و آیا پیشینه کمدی ایشان کمکی به این پروژه کرد؟

خردمندان: نه، پیشینه کمدی نقشی نداشت.آنچه مهم بود، انگیزه حمید اکبری خامنه بود. من پیش از این، ایشان را از دور می‌شناختم. شنیده بودم که ایشان دغدغه زیادی برای کار در حوزه اجتماعی دارد، اما تاکنون فرصت آن برایش فراهم نشده بود. من به یک همکار (پارتنر) نیاز داشتم و آقای اکبری این انگیزه را داشت.

حمید اکبری (در ادامه): برای من این همکاری بسیار جذاب بود. من در فضای کمدی به نقطه‌ای رسیده بودم که بازار خودم را داشتم، اما پروژه‌هایی که دلم می‌خواست بسازم، عمدتاً توسط تهیه‌کنندگان رد می‌شد و تنها همین کمدی «زالو» که در راه اکران است مورد نظر بنده است چون نگاه‌ها به کمدی بیشتر تجاری است و مثل کمدی دهه ۶۰ و ۷۰ نیست. از این جهت من شدیداً مترصد یک فرصت برای کار در فضای اجتماعی بودم. با توجه به زیست‌نامه و تجربیات شخصی‌ام در زندگی، احساس می‌کردم می‌توانم در این حوزه اثرگذار باشم.

یک روز محمدرضا خردمندان به من زنگ زد که (اتفاقا آن روز بسیار از مساله سینما و نگاه تجاری به آن ناراحت بودم) و یک طرح پنج‌صفحه‌ای با موضوع اجتماعی برایم فرستاد. بعد از این که طرح را خواندم، دیدم یک پیشنهاد اجتماعی به من شده است و خیلی جالبه که همان لحظه با آقای خردمندان تماس گرفتم و اعلام آمادگی کردم که همین الان قرار بزاریم اما ایشان گفت به دلیل داوری در یک جشنواره مشغله‌اش زیاد است و برای ساعت ۲۳ همان شب قرار گذاشتیم. انرژی ما در همان جلسه اول آنقدر بالا بود که تا دیروقت صحبت کردیم و در همان شب اول به نتایج بسیار خوبی رسیدیم. این یک خاطره بسیار خوب برای من شد. دیدم با کارگردانی روبرو هستم که برخلاف دیگران، روی ایده‌ها و پیشنهادهایم دقیق می‌شود و آنها را غربال می‌کند. این ترکیب بسیار عالی شد. ویژگی مثبت همکاری ما این بود که مدام یکدیگر را نقد می‌کردیم و حتی ایده‌های زیادی را دور ریختیم. ما احتمالاً بیش از هزار ایده را به سطل آشغال فرستادیم!

محمدرضا خردمندان(در ادامه): نویسندگی مشترک کار بسیار دشواری است. من پیشینه‌ای در این زمینه داشتم، اما آقای اکبری تجربهٔ مستقیمی نداشتند. با این حال، وقتی کار را با هم آغاز کردیم، از همان شب اول اتفاق جالبی افتاد. آن جلسه که با هدف آشنایی ترتیب داده بودم، ناگهان به جلسه‌ای بسیار پربازده تبدیل شد و حدود ۲۰ درصد از پیشرفت طرح فیلمنامه در همان شب حاصل شد. من متوجه شدم که «شیمی» کاری بین‌مان به خوبی برقرار است و می‌توانیم ایده‌های یکدیگر را کامل کنیم و هر ایده را به ایده‌ی کامل‌تری تبدیل کنیم.از همان شب اول تا زمانی که نسخه نهایی فیلمنامه آماده شد، تقریباً دوره‌ای سه‌ماهه بود که ما به صورت شبانه‌روزی روی آن کار کردیم. همانطور که پیش‌تر هم گفته‌ام، فیلمنامه را در کافه‌های مختلف شهر نوشتیم. البته بیست روز آخر را در دفتر آقای فرجی جمع بندی کردیم.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم
حمید اکبری خامنه

همبستگی و کنشگری مردم مهم‌ترین دلیل ساخت «ناتوردشت»

چه عاملی بیشتر از همه شما را به سمت ساخت این فیلم جذب کرد؟ پایان خوش ماجرا یا خود کنش جمعی؟

اکبری خامنه: اگرچه پایان مثبت ماجرا مهم بود، اما آنچه مرا مجذوب خود کرد، این بود که چگونه جمعیت کثیری از مردم در سراسر ایران برای پیدا کردن یک دختر بسیج شدند. این پدیده‌ای استثنایی در کشورمان بود. فضای مجازی نیز نقش بسیار مهم و سازنده‌ای در این رویداد ایفا کرد. اما محرک اصلی من برای پرداختن به این موضوع، همان همبستگی و کنشگری مردم بود. حتی اگر از منظر دراماتیک، پایان داستان در نگاه اول آنقدرها جذاب به نظر نمی‌رسید، اما نحوهٔ وقوع این ماجرا مرا مجاب کرد که بر روی آن کار کنم.

خردمندان(در ادامه): چالش اصلی ما در نوشتن این فیلمنامه، حتی خود پایان آن نبود. که البته آن هم مهم بود. چالش واقعی این بود چگونه از این ماجرا فیلمی بسازیم که بتواند آن دلهره‌ی جمعی را  که در زمان گم شدن یسنا همه تجربه کردیم در سینما تجربه کنیم، به شکلی که مخاطب دچار شک شود که آخرش یسنا واقعا پیدا می شود یا نه! به نظرم «ناتوردشت» با مخاطب کاری می‌کند که حتی پس از تماشای فیلم، همچنان درگیر آن است و به آن فکر می‌کند.

هدف نهایی فیلم چیست؟ تحت تأثیر قرار دادن مخاطب یا وادار کردن او به تفکر؟

خردمندان: من معمولاً دومی برایم مهم است. گرچه دومی از راه اولی می‌گذرد! دوست دارم فیلم بیننده را به فکر فرو ببرد. به نظر من یک فیلم خوب باید یقهٔ مخاطب را بگیرد. فیلم حتی پس از تمام شدن نیز نباید تمام شود؛ یعنی مخاطب ساعت‌ها پس از ترک سالن سینما، همچنان به آن فکر کند.

دربارهٔ شخصیت‌هایی مانند هادی حجازی‌فر، سعید آقاخانی و میرسعید مولویان بگویید. این شخصیت‌ها تا چه حد براساس واقعیت هستند و چرا اینقدر به زندگی شخصی و دغدغه‌های آنها پرداخته شده است؟

خردمندان: اساساً این واقعه برای ما بهانه‌ای بود برای پرداختن به مفاهیم عمیق‌تری که دغدغه ما بود. دغدغه هایی مثل بحران روابط انسانی، محیط زیست، همدلی، عشق و خیانت، مسولیت پذیری، پنهانکاری و خیلی چیزهای دیگر. شخصیت های ناتوردشت هر کدام در خدمت چنین مفاهیمی خلق شده‌اند. سعید آقا خانی محیط بانی ورشکسته است که خیانت می کند. «آیهان» درگیر آسیب‌های عمیقی ست که از گذشته با خود حمل می‌کند. «مشهدجان» حسرت کم توجهی به کودکش را دارد. «حلما» بر سر یک دو راهی سرنوشت ساز است و باقی شخصیت‌ها.  ببینید ما از واقعه به شخصیت‌ها می‌رسیم و آن چه در نهایت در یاد مخاطب می‌ماند همین شخصیت ها هستند و کنش هایی که انجام می‌دهند. آیهان در قصه در نقطه مقابل احمد حرکت می‌کند. احمد در بزنگاهی می‌باید تصمیم بزرگی بگیرد. آیهان نیز باید تصمیم بزرگی بگیرد اما در جهت مخالف احمد!. سعید آقاخانی همان کسی است که راز احمد را می‌داند و آبروی احمد را در مُشت دارد. مساله این است که این شخصیت‌ها همگی باید در خدمت یک داستان باشند. واقعه یسنا برای ما مثل یک گلوله برف شروع به غلتیدن می‌کند و تبدیل به یک بحران بزرگ در روابط انسانی می‌شود.

اکبری خامنه(در ادامه): همانطور که محمدرضا (خردمندان) گفت، برای من این ماجرا مانند بیل زدن یک باغچه بود. به بهانه گم شدن یسنا، خیلی چیزها برملا شد. ما از طریق یک دختر همسایه که دزدیده شده، می‌فهمیم که اصلاً ماجرا از کجا شروع شده. برای ما این خیلی مهم بود که پیرنگ‌های فرعی داستان را—همانطور که محمدرضا اشاره کرد—با توجه به خط اصلی پیش ببریم. موضوع گم شدن یک دختر به تنهایی یک سوژه داغ است، اما یک سوژه سینمایی خالی نیست. یعنی صرفاً گم شدن یک بچه برای ساخت یک اثر سینمایی کامل کار نمی‌کند. به همین دلیل مجبور بودیم چندین شخصیت در فضایی که خودمان دوست داریم بسازیم تا همان سینمایی که منتظرش بودیم، فرصتی شود برای تولید یک اثر. رویدادهایی که به آنها اشاره کردید، حالا چه خطایی که روی احمد سوار شده، همه همان چیزهایی بودند که دنبالش در سینما بودیم تا در یک قصه بیاوریم. این ماجرای «یسنا» این چهارچوب را برای ما فراهم کرد که موقعیت‌های انسانی را درون این سیر داستانی مهندسی و چیده کنیم.

این بخش‌ها از کجا الهام گرفته شد؟ آیا در تحقیقات میدانی به این جزئیات برخوردید؟

خردمندان: در پرونده یسنا، ما از برخی واقعیت‌ها بهره بردیم. برای مثال، در واقعیت، پدر یسنا دچار یک معلولیت بود (نمی‌دانم عکسش را دیده‌اید یا نه). ما از این ویژگی استفاده کردیم، اما آن را به گذشته داستانی احمد پیران و رابطه‌اش با مشهدجان ربط دادیم.یا مثلاً اگر دقت کنید، در قصه ما صحنه‌هایی داریم که بچه را با قرص خواب در شهر می‌چرخانند. این هم در واقعیت وجود داشت. در مصاحبه‌هایی که با سارقین شده بود، خوانده بودیم که با قرص خواب بچه را آرام کرده بودند تا بتوانند بچرخانند و آب‌ها از آسیاب بیافتد. اما وقتی آن موج رسانه‌ای شکل می‌گیرد، عملاً نمی‌توانند بچه را جابه‌جا کنند. هر تصمیمی که داشتند—می‌خواستند او را به شهر دیگری ببرند یا از کشور خارج کنند—با شکست مواجه می‌شود و در نهایت مجبور می‌شوند او را رها کنند. ما سعی کردیم در این بخش، از هر آنچه می‌دانستیم استفاده کنیم.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم
محمدرضا خردمندان

به خانواده یسنا نزدیک نشدیم چون...

چقدر در تحقیقات به خانواده قربانی نزدیک شدید؟ آیا تحقیقات میدانی شامل ملاقات با خانواده یسنا نیز می‌شد؟

خردمندان: بله، تحقیقات میدانی داشتیم اما من عمداً سعی کردم خیلی به خانواده اصلی نزدیک نشوم. دلیلش این بود که نگران بودم اگر مستقیماً با آنها ارتباط برقرار کنم، گفت‌وگویی که بین ما شکل می‌گیرد ممکن است تعهداتی ایجاد کند که درام را از ما بگیرد. یعنی آن آزادی عمل ما در درام‌نویسی بتواند محدود شود. بنابراین، من به جای تمرکز بر خانواده، به خود منطقه رفتم. از گرگان تا خود روستای کلاله را زمینی رفتم و تمام مزارع و بافت جغرافیایی را بررسی کردم. می‌خواستم ببینم خود جغرافیای این منطقه چه قابلیتی داشت و چطور در شکل‌گیری این موج اجتماعی تأثیرگذار بود. چون واقعاً یک ماجرا مثل یسنا در وسط تهران نمی‌تواند اتفاق بیافتد. ما سعی کردیم از شنیده‌ها، یافته‌های خودمان، گفت‌وگو با مسئولین هلال احمر، پلیس و هر منبعی که فکر می‌کردیم می‌تواند اطلاعات مناسبی برای قصه‌نویسی در اختیار ما بگذارد؛ استفاده کنیم. خوشبختانه خانواده «یسنا» فیلم را دیده‌اند و به گوش من رسیده است که بسیار هم فیلم را دوست داشتند. البته ما مستقیماً با آنها در ارتباط نبودیم، ولی تهیه‌کننده‌مان یک اکران در خود منطقه ترتیب داد که ظاهراً مورد استقبال محلی‌ها قرار گرفت.

چگونه سرمایه‌گذار را برای این پروژه متقاعد کردید؟ آیا فیلمنامه آماده بود؟

خردمندان: شکل‌گیری این ایده با حضور خود سرمایه‌گذار اتفاق افتاد. در یک جلسه‌ای که من و محمد ساسان(مدیر مرکز تولیدات سازمان سینمایی سوره) با هم داشتیم، در مورد این اتفاق صحبت کردیم و همانجا این ایده شکل گرفت که می‌توانیم درباره این موضوع فیلم بسازیم.


آیا شانسی برای دیده شدن در سطح جهانی دارید؟

خردمندان: اکران فیلم در ایران تازه شروع شده و فیلم تازه در اختیار بخش بین‌الملل سوره قرار گرفته است و دست‌اندرکاران این بخش دارند روی آن کار می‌کنند. ما فرصت زیادی برای حضور جدی در جشنواره‌ها نداشتیم، چون دوستان ما در سازمان سوره علاقمند بودند فیلم هرچه سریع‌تر اکران شود. اما امیدوارم از این به بعد فرصت‌هایی پیش بیاید.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم
حمید اکبری خامنه

سلیقه و نظر هر تیم انتخاب‌گری اسکار محترم است

به عنوان سازنده این فیلم، فکر می‌کنید «ناتور دشت» می‌تواند گزینه مناسبی برای اسکار باشد؟

اکبری خامنه: از نظر موضوع و مسئله‌ای که فیلم دنبال می‌کند، بدون شک بسیار ویژه است. اما قطعاً سلیقه و نظر هر تیم انتخاب‌گری اسکار محترم است و از نظرات هر گروه عضو کمیته اسکار ، ممکن است نظرات جدیدی بیرون بیاید و از این رو باید به نظرات‌شان احترام بگذاریم. البته برای ما بیشتر مهم است که مردم خودمان با این فیلم ارتباط بگیرند.

خردمندان(در ادامه): من با نکته حمید اکبری موافقم، نکته این است که فرآیند انتخاب و ارسال فیلم به اسکار همیشه با جنجال‌ها و سر و صداهایی همراه است. ما به سازوکار تعریف‌شده پایبندیم. فکر می‌کنم مولفه‌های موفقیت باید در نظر گرفته شود، نه صرفاً ارسال یک اثر. باید دید کدام فیلم موجود این مولفه‌ها را بیشتر داراست. در نهایت، امیدوارم هر فیلمی که انتخاب می‌شود، برای سینمای ایران اعتبار و آبروی بیشتری به ارمغان بیاورد و این خواست همه ماست.

در مورد خطوط فرعی داستان، مانند ازدواج آیهان یا شخصیتی مانند علی مصفا که در پایان فیلم دوباره ظاهر می‌شود؛ آیا این‌ خرده داستان‌ها زیاد نبودند؟ یا به عبارتی دیگر نگران پراکندگی روایت‌ها نبودید؟

خردمندان: اساساً، اگر یک خط فرعی در داستان هیچ ارتباطی با بدنه اصلی داستان نداشته باشد، قطعاً چیز بدی است. اما اگر به طور ارگانیک در جهت تقویت خط اصلی داستان و تحکیم هسته مرکزی قصه باشد، لزوماً چیز بدی نیست. شخصیت علی مصفا همان دست پشت پرده‌ی ماجراست. همان کسی که معمولا دست ما به او نمی‌رسد و تبعات رفتار او گسترش فساد در جامعه است. فیلم می‌گوید، تبهکاران کوچک، قربانی دست تبهکاران بزرگ‌تر می‌شوند. بنابراین نمی‌شود گفت خرده داستان. او هم بخشی از این داستان است و مهم.

حلما نماد تمام آن چیزی ست که آیهان می‌خواهد. یک انگیزه ی قدرتمند و یک رویای دست نیافتنی برای یک شخصیت مطرود و آسیب دیده و سرخورده که روی خواسته‌اش قمار سنگینی کرده و رو به تبهکاری آورده است. این‌ها همگی بخشی از داستان «ناتوردشت» هستند نه خرده پیرنگ‌هایی بی‌جهت.

اکبری خامنه(در ادامه): هسته اصلی ماجرا (گم شدن و پیدا شدن بچه) به تنهایی برای درام کافی نبود و مخاطب پایان را می‌دانست. بنابراین، ما باید پیوندهای عاطفی و انسانی زیادی با داستان اصلی ایجاد می‌کردیم. باید یک جهان کامل می‌ساختیم تا مخاطب وارد آن جهان شود. به همین دلیل است که ما جغرافیای روستا را نشان می‌دهیم و از هر قشر و طبقه‌ای، شخصیت‌هایی داریم که درگیر این ماجرا می‌شوند. این کار به طور عمدی انجام شد تا مخاطب از آن واقعه واقعیِ صرف فاصله بگیرد و درگیر شخصیت‌ها و دنیای جدید فیلم شود. به نظر من تمام "کاشت"‌ها و "برداشت"‌ها و اتفاقاتی که در این خرده‌داستان‌ها رخ می‌دهد، در نهایت به طور کامل به خط اصلی بازمی‌گردد و در راستای شخصیت‌ها تا سکانس پایانی ادامه دارد. چه پیرنگ آیهان و حلما، چه مشهدجان و جلال و احمد. همه اینها به نظر من به موقع معرفی و پرداخت شدند. 


به نظر می‌رسد در نیمه اول فیلم، تمرکز زیادی بر خود یسنا و گم شدنش دارید و دیر به شخصیت‌پردازی و داستان‌های حول محور یسنا می‌رسید، آیا نگران نبودید که مخاطب در بخش پایانی فیلم از داستان اصلی دور شود؟

خردمندان: شخصیت پردازی و داستان از همان دقیقه یک آغاز می‌شود. همان اولین سکانس احمد و آیهان مملو از نکات ریز و درشت است که مربوط به شخصیت‌ها و داستان می‌شود. از گم شدن اسباب بازی‌های پیران گرفته تا وسواس فکری و مسولیت پذیری احمد و رفتار آیهان در مواجهه با گم شدن یسنا و... در واقع این‌ها مین‌گذاری‌هایی است که هر کدام قرار است جلوتر عمل کند. بحران خیلی سریع آغاز می شود. فضای راز گونه‌ی پیران با دیدن پای زخمی مشهدجان آغاز می شود و قصه با ریتم مناسب خودش به جلو می‌رود و تقریباً هیچ‌جا درجا نمی‌زند. اگر مصداقی به من نشان دهید که بگویید این بخش اضافه است، می‌توانم در موردش بحث کنم، اما معتقدم هر صحنه در جای خودش ضروری است.

اکبری خامنه(در ادامه): صحنه‌ها در راستای شخصیت‌پردازی و خط سیر احمد پیران طراحی شده‌اند. مسئله در آن صحنه‌ها "جستجوی" فیزیکی یسنا نیست، بلکه "جستجوی" درونی و رنجی است که احمد پیران با آن درگیر است. از جایی که مخاطب می‌داند بچه کجاست، هیچ سکانس جستجوی بی‌هدفی وجود ندارد. همه چیز در خدمت نشان دادن به هم‌ریختگی وضعیت روحی و روانی احمد پیران است.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم

بازیگر خردسال نقش «یسنا» به یکباره عوض شد

فرآیند انتخاب بازیگران چگونه بود؟ به ویژه پیدا کردن بازیگر نقش «یسنا».

خردمندان: خوشبختانه ما یک برگ برنده قوی در دست داشتیم و آن فیلمنامه بود. فیلمنامه‌ای که برای هرکس می‌فرستادیم، بی‌درنگ قبول می‌کرد. در پیدا کردن بازیگران مورد نظرمان واقعاً هیچ دردسری نداشتیم. این ویژگی فیلمنامه ما بود. پیش‌تولید ما حتی به یک ماه هم نرسید.برای نقش یسنا از همه جا تست گرفتیم. جالب است که حتی یک دختر خانم را که بسیار دوست داشتم را انتخاب کرده بودم، اما چند روز بعد صدای کودکی را از دفتر شنیدم که مرا جذب کرد که صدای «ارغوان عزیزی» بود. وقتی او را دیدم، به دلم نشست و احساس کردم برای شخصیت یسنا مناسب‌تر است.


چرا لوکیشن‌های اصلی فیلم در همان منطقه واقعی ماجرا نبود؟ به دلیل شرایط سخت فیلمبرداری در شهرستان این اتفاق افتاد؟

اگر سه روز فیلمبرداری عقب می‌افتاد شاید دیگر «ناتوردشت» ساخته نمی‌شد، زیرا تمام مزارعی که با چنگ و دندان نگه داشته بودیم تا محصولاتشان را نچینند (برای حفظ صحنه‌ها)، از دست می‌رفت.

خردمندان: اصولاً ساخت فیلم در شهرستان بسیار سخت و پرهزینه است. هزینه اسکان عوامل برای یک ماه و نیم، رفت‌وآمدها، دوری از خانواده و فشار روی گروه بسیار زیاد است. به همین دلیل ما منطقه شهریار که بافتش به آن منطقه نزدیک بود را انتخاب کردیم.

اکبری خامنه(در ادامه): اگر سه روز فیلمبرداری عقب می‌افتاد شاید دیگر «ناتوردشت» ساخته نمی‌شد، زیرا تمام مزارعی که با چنگ و دندان نگه داشته بودیم تا محصولاتشان را نچینند (برای حفظ صحنه‌ها)، از دست می‌رفت.

خردمندان(درادامه): یک روز در پیش‌تولید، بچه‌های صحنه با حال بسیار بدی آمدند و گفتند: «تمام مزارع را درو کرده اند!» و هیچ مزرعه‌ای وجود ندارد زیرا ما در فصل آذر فیلمبرداری داشتیم و این زمان کشاورزها مزرعه را درو می‌کنند تا زمین برای کشاورزی آماده کنند، آن روز حالمان خیلی بد شد. بچه های تولید و تدارکات پخش شدند تا بالاخره یک تکه مزرعه پیدا شد و سریع با صاحب آن قرارداد بستیم و اطراف زمین را بستیم و آماده طراحی کردیم. به دلیل همین شرایط ما تمام سکانس های مربوط به فضای مزرعه را ابتدا ضبط کردیم و سپس به سراغ بقیه پلان‌ها رفتیم .

عجله برای حضور در جشنواره فیلم فجر به خاطر تازگی داستان واقعی بود

باتمام مشکلاتی که برای پیدا کردن لوکیشن و زمان‌بندی داشتید، چرا اصرار داشتید حتماً فیلم را به جشنواره امسال برسانید؟ و الآن از این تصمیم راضی هستید؟

خردمندان: بله، می‌خواستیم تازگی ماجرا را حفظ کنیم. مردم هنوز این واقعه را به خوبی به خاطر داشتند و ما می‌خواستیم این احساس را روی پرده زنده کنیم. با وجود همه اتفاقاتی که در جشنواره برای فیلم افتاد، معتقدم اتفاقات جشنواره هیچ ربطی به خود فیلم ندارد. فیلم کار خودش را می‌کند. آماری که داریم نشان می‌دهد بالای ۸۰ درصد مخاطبان با رضایت از سالن سینما خارج می‌شوند. اینکه داوران فیلم ما را ندیدند، به نظر من ربطی به کیفیت اثر ندارد. مطمئنم مسائلی وجود دارد که ما از آنها بی‌خبریم. یک مثال بزنم: یکی از داوران جشنواره در یک برنامه تلویزیونی پس از جشنواره حاضر شد. مجری از او پرسید: «چرا فیلم ناتور دشت را نادیده گرفتید؟» و ایشان شروع به صحبت کرد و چیزهایی گفت که کاملاً مشخص بود فیلم را درست ندیده است! چون در مصاحبه گفت چه معنی دارد یک نفر کلیه‌اش را بفروشد ؟! و در فیلم ما هیچ آدمی درگیر کلیه نبود! البته که بزرگترین داور یک اثر هنری، زمان است. امیدوارم ناتوردشت نیز فیلمی باشد که در گذر زمان در حافظه جمعی مردم باقی بماند.

اکبری خامنه(در ادامه): یک کارگردان بزرگی قبل از اختتامیه جشنواره فیلم فجر به ما گفت جشنواره را به چشم یک ضیافت نگاه کنید که شما و مردم در کنار فیلم‌تان ایستاده‌اید و بیشتر از آن هم به این جشنواره توجه نکنید، ممکن است هرکسی در سینما خودش را حرفه‌ای بداند و صاحب نظر، اما همیشه براساس سلیقه شخصی به آثار نگاه می‌شود و هر داوری یک خروجی جدید دارد و کاری نمی‌توان کرد و تنها باید در این ضیافت آمد و رفت.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم
محمدرضا خردمندان

«رها» و «زیبا صدایم کن» در اکران قربانی شدند

به نظر شما فضای فعلی سینما برای دیده شدن فیلم‌های اجتماعی مساعد است؟ با توجه به اینکه گفته می‌شد فیلم‌های کمدی فروش می‌کنند، اما اخیراً شاهد موفقیت فیلم‌های اجتماعی مانند «پیر پسر» و «زن و بچه» هستیم آیا این اتفاق در فروش فیلم شما هم تاثیرگذار خواهد بود؟

سالی که «رها»، «زیبا صدایم کن»، «پیر پسر»، «زن و بچه» و «ناتور دشت» را بر روی پرده داریم یک فیلم کمدی باید آن قدر قوی باشد که بتواند با این فیلم‌ها رقابت کند وگرنه مخاطب فیلم را پس می‌زند

خردمندان: قطعاً. به نظر من فضای بسیار مناسبی در حال شکل‌گیری است. یک زمانی فضا به گونه‌ای شد که تنها انتخاب مردم دیدن فیلم‌های کمدی بود و این تنزلی بود که روی سطح سلیقه مردم اعمال شد و مردم را به این عادت دادند که فیلم اجتماعی نبینند. اما الان کاری که باید کرد این است که مردم را عادت بدهند که فیلم اجتماعی ببینند. به نظر من امسال با اکران فیلم «رها» و سپس «زیبا صدایم کن» این اتفاق آغاز شد و امیدوارم با «ناتوردشت» ادامه پیدا کند. هرچند که این دو فیلم(زیبا صدایم کن و رها) به نظرم در اکران به حق‌شان نرسیدند چون داشتند کم‌کم تنور فیلم‌های اجتماعی را دوباره داغ می‌کردند و البته که مسیر را برای سایر فیلم‌های اجتماعی هموار کردند تا مردم دوباره به تماشای فیلم‌های اجتماعی بیایند اما جنگ 12 روزه و مسائل دیگر ماجرا را طور دیگری رقم زد.

اکبری خامنه(در ادامه): اگر گیشه چندسال اخیر را بررسی کنید متوجه می‌شوید مردم به دلیل نبود فیلم اجتماعی مجبور شدند فیلم کمدی ببینند اما یک نکته حائز اهمیت این وسط وجود دارد آن هم این است که نبود یک فیلم اجتماعی خوب بر روی پرده باعث می‌شود سطح یک فیلم کمدی هم تنزل پیدا کند چون رقابتی وجود ندارد، سالی که «رها»، «زیبا صدایم کن»، «پیر پسر»، «زن و بچه» و «ناتور دشت» را بر روی پرده داریم یک فیلم کمدی باید آن قدر قوی باشد که بتواند با این فیلم‌ها رقابت کند و گرنه مخاطب فیلم را پس می‌زند چون چشمش به دیدن فیلم خوب عادت کرده است ،پس فیلم خوب اجتماعی نه تنها به رونق این ژانر بلکه به سینما کمدی هم کمک می‌کند. مردم ما امروز نگاهشان به فیلم متفاوت شده است و فیلم‌های اجتماعی بسیار تاثیرگذار بودند.


با توجه به صحبت‌هایتان، اگر مخاطبی هنوز فیلم «ناتور دشت» را ندیده است، چگونه او را برای دیدن آن ترغیب می‌کنید؟

اکبری خامنه: مخاطب با یک فیلم جدید در سینمای ایران روبه‌رو می‌شود؛ یک «خوراک جدید» که با آنچه در این چند سال‌ها دیده، متفاوت است. این برگ برنده کار ماست.

خردمندان(در ادامه): ما تلاش کردیم تعلیق را—که شاید سال‌هاست در سینمای اجتماعی ما فراموش شده—دوباره زنده کنیم. ساختن تعلیق در دل یک فیلم اجتماعی کار بسیار ، بسیار سختی است. ما تمام تلاشمان را کردیم تا فیلمی بسازیم که مخاطب را به هیجان بیاورد، دچار دلهره کند، مضطربش کند و در نهایت اشک او را در بیاورد. یعنی فرآیندی که در سینما به آن کاتارسیس (تزکیه نفس) می‌گویند، به طور کامل در «ناتور دشت» اتفاق بیافتد.


در مورد بخش فنی فیلم، به ویژه موسیقی که مورد تحسین قرار گرفته، توضیح می‌دهید؟ چرا «حامد ثابت» را انتخاب کردید؟

حامد ثابت را انتخاب کردم چون موسیقی او به شدت در خدمت اثر قرار می‌گیرد. برخلاف برخی از آهنگسازان بسیار خوب دیگر که موسیقی عالی هم دارند اما گاهی شاهد هستیم فضای موسیقی آنها جدا از فیلم است، موسیقی حامد ثابت جزئی جدایی‌ناپذیر از فیلم ماست. او بهترین گزینه برای «ناتور دشت» بود چون موسیقی‌ای می‌سازد که شنیده می‌شود ولی احساس نمی‌شود! حامد خودش را حذف می‌کند تا موسیقی اش در خدمت کار باشد. حامد ثابت موسیقی این کار را در یک زمان بسیار کوتاهی ساخت و ایشان جزو معدود افرادی است که هنوز به ارکستر پایبند است.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم
حمید اکبری خامنه

در مورد بازی هادی حجازی‌فر کم‌لطفی شد

در مورد انتخاب بازیگران اصلی، به ویژه سعید مولویان و هادی حجازی‌فر بگوئید و اینکه گزینه اول شما همین افراد بودند؟

اکبری خامنه: انتخاب بازیگران واقعاً برکت فیلمنامه بود. هادی حجازی‌فر و میرسعید مولویان از همان ابتدا گزینه اول ما بود که به نظر من انتخاب بسیار درستی بود. میرسعید مولویان به شدت به لایه‌های شخصیتی که روی کاغذ بود، عمق و جان بخشید. گاهی حتی اجرایش از متن هم فراتر می‌رفت و این برای من بسیار ارزشمند بود. برای نقش‌های فرعی نیز تقریباً همه گزینه‌های اولیه ما همین افراد بودند و تنها یک نفر به دلیل تداخل کاری با پروژه‌های دیگر نتوانست همکاری کند.

خردمندان(در ادامه): میرسعید مولویان از اوایل پیش‌تولید به ما پیوست و فرصت بیشتری برای کار روی نقشش داشت. اما هادی حجازی‌فر در همان زمان درگیر تولید سریال «داریوش» بود و در همان زمان فشرده پیش‌تولید، تمام تلاشش را کرد تا تمام جزئیات نقشش را پیدا کند—حتی مدل راه رفتن و آن تیک معروف دستش که به یک موتیف در فیلم تبدیل شد، البته این الگو را از یک مرد روستایی که در ذهنش بود، گرفته بود. بعضی به اشتباه می‌گویند بازی هادی حجازی‌فر شبیه به کارهای قبلی‌اش است، اما به نظر من اصلاً اینطور نیست. او ظرافت‌های بسیار خوبی در اجرای نقش یک مرد جاافتاده، معتمد و قابل اعتماد روستا نشان داد که پیش از این در کارنامه‌اش ندیده بودیم. برخی در مورد بازی ایشان کم‌لطفی کردند. البته که واکنش‌های مثبت بسیار بیشتر است.


در مورد سکانس سیمان‌ریزی و بازی هادی حجازی‌فر که بسیار خطرناک به نظر می‌رسد، توضیح می‌دهید؟

خردمندان: آن سکانس واقعاً ترسناک بود. بازیگر در یک فضای خفه و غیرقابل‌کنترل، زیر حجم زیادی از سیمان که از ارتفاع حدود سه‌متری روی سرش می‌ریخت، قرار داشت. وقتی ما "کات" دادیم، تمام پیشانی‌ حجازی‌فر از ضربه‌ها قرمز شده بود. هوا هم بسیار سرد بود. اما تعهد هادی حجازی‌فر واقعاً قابل تحسین بود. حتی بعد از آن شرایط سخت، اصرار داشت که اگر نیاز است، دوباره آن پلان را بگیریم تا به نتیجه مطلوب برسیم. در حالی که می‌شد همه‌ی پلان ها را از بدلکار یا راهکارهای دیگر استفاده کرد خودش ایستاد و آن را اجرا کرد. این میزان تعهد برای من بسیار دوست‌داشتنی و قابل احترام بود.


در واقعیت این فیلم یک کایت‌سوار یسنا را پیدا می‌کند اما در فیلم شما خیلی نقش پررنگی ندارد، چرا؟ا

اکبری خامنه: در نسخه اول فیلم‌نامه ما هم، همان کایت‌سوار که اتفاقا فرزند احمد پیران است، یسنا را پیدا می‌کند اما در بازنویسی دچار تغییر شدیم و سعی کردیم از هر واقعیتی که در داستان اتفاق می‌افتد یک برداشتی داشته باشیم.

پیشنهاد تماشای یک معمای جناحی روی پرده سینما / نمی‌خواستیم به خانواده «یسنا» نزدیک شویم
محمدرضا خردمندان

از دیدن «ناتوردشت» پشیمان نخواهید شد

اگر بخواهید مخاطبان را به دیدن «ناتور دشت» ترغیب کنید، چه می‌گویید؟

خردمندان: به مخاطبان می‌گویم که «ناتور دشت» یک تجربه سینمایی کاملاً جدید را به شما ارائه می‌دهد. این فیلم تنها یک داستان معمایی درباره گم شدن یک کودک نیست؛ بلکه یک سفر عمیق انسانی است به دل ترس‌ها، امیدها، و کنش‌های جمعی ما. ما تمام تلاش‌مان را کرده‌ایم تا شما را برای ۱۰۰ دقیقه روی صندلی سینما میخکوب کنیم، به هیجان بیاوریم، به فکر فرو بریم و در نهایت، با احساسی از کاتارسیس و امید از سالن خارج شوید. این فیلم یک داستان ایرانی اصیل است که قدرت همدلی و رسانه را به رخ می‌کشد. اگر به داستان‌های واقعی، شخصیت‌پردازی قوی، تعلیق نفس‌گیر و یک پایان قدرتمند علاقه دارید، «ناتور دشت» را از دست ندهید. تضمین می‌کنم که پشیمان نخواهید شد. «ناتوردشت» بسیار فیلم سختی در اجرا بود و برای پرده بزرگ سینما ساخته شده است. از مردم خواهش می‌کنم این فیلم را روی پرده سینما ببینند. واقعاً حیف است که چنین فیلمی روی پرده کوچک دیده شود. ترکیب تصویربرداری، صدا، موسیقی و تمام جزئیات فنی این فیلم برای تجربه در سالن سینما طراحی شده است.


در آستانه روز سینما، به عنوان یک فیلمساز جوان، درخواست تان از مسئولین چیست؟

اکبری خامنه: من همیشه در زندگی‌ام با جنگیدن به چیزهایی رسیده‌ام. حتی برای ساخت یک اثر ساده، باید جنگید. اما چیزی که می‌خواهم بگویم این است سینما یک شاهراه فرهنگی است که می‌تواند اثر عجیبی روی جوانان بگذارد. متأسفانه به نظر می‌رسد سینما را به چشم یک "تافتهٔ جدا بافته" نگاه می‌کنند، در حالی که اگر بدانند چه کارهایی می‌شود با سینما برای حال خوب مردم کرد، قطعاً بازنگری می‌کردند. ضمن اینکه سینما در چرخه اقتصادی کشور هم حائز اهمیت است.

تیزر فیلم «ناتوردشت» را در ادامه ببینید:

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha