• یکشنبه / ۱۳ مهر ۱۴۰۴ / ۰۹:۴۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1404071308082
  • خبرنگار : 71573

صدایی که دیکتاتوری‌ها نتوانستند خاموش کنند

صدایی که دیکتاتوری‌ها نتوانستند خاموش کنند

«ایوان کلیما از جمله نویسندگانی بود که زندگی و آثارشان گواهی پیوسته بر این حقیقت است که حتی در شرایط بی‌ آزادی می‌توان با کرامت زیست و به حقیقت وفادار ماند.»

زوزانا کریهوا، مدیر بخش فارسی دانشگاه چارلز پراگ در پی درگذشت ایوان کلیما، نویسنده مطرح اهل چک در یادداشتی با عنوان «ایوان کلیما (۱۹۳۱–۲۰۲۵)؛ صدایی که دیکتاتوری‌ها نتوانستند خاموش کنند» که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار گرفته، نوشته است:

«روز شنبه ۴ اکتبر ۲۰۲۵، ایوان کلیما، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و روشنفکر مخالف رژیم، در پراگ در سن ۹۴ سالگی درگذشت. او از جمله نویسندگانی بود که زندگی و آثارشان گواهی پیوسته بر این حقیقت است که حتی در شرایط بی‌ آزادی می‌توان با کرامت زیست و به حقیقت وفادار ماند.
او در سال ۱۹۳۱ در پراگ، در خانواده‌ای یهودی، با نام اصلی ایوان کاودر به دنیا آمد. در کودکی با وحشت‌های جنگ جهانی دوم روبه‌رو شد: همراه با والدینش به گتوی نازی‌ها در ترزین تبعید شد و بیش از سه سال را در آنجا گذراند. در فضایی آکنده از گرسنگی، ترس و بی‌اطمینانی، به داستان‌هایی روی آورد که در خود امید و ایمان به انسانیت داشتند – و دریافت که کلمات می‌توانند پناهگاهی باشند که برخلاف انسان، شکنجه‌پذیر نیست. پس از جنگ، خانواده نام خانوادگی خود را به کلیما تغییر داد تا از توجه دوباره به دلیل یهودی بودنشان بگریزند و بتوانند در جهانی که هنوز از جنگ و تعصب زخمی بود، زندگی تازه‌ای آغاز کنند.
او پس از پایان دبیرستان، زبان و ادبیات چک را در دانشکده فلسفه دانشگاه چارلز تحصیل کرد. سپس به عنوان سردبیر کار کرد و به چهره‌ای برجسته در زندگی فرهنگی دهه شصت بدل شد – زمانی که ادبیات چک آرام‌آرام از قید نظارت ایدئولوژیک رها می‌شد و بار دیگر به زبان به‌عنوان وسیله‌ای برای نامیدن واقعیت، نه ابزار تبلیغات، اعتماد می‌کرد. «روزنامه ادبی» و سپس «فهرست‌های ادبی»، که کلیما در آنها به‌عنوان معاون سردبیر فعالیت داشت، به فضایی تبدیل شدند که در آن می‌شد آزادانه‌تر نوشت – درباره زندگی روزمره، انتخاب‌های اخلاقی و مرزهایی که حکومت تعیین می‌کرد.
در چهارمین کنگره انجمن نویسندگان چکسلواکی در سال ۱۹۶۷، کلیما با سخنرانی مهمی علیه سانسور و دخالت سیاسی در فرهنگ ظاهر شد. او تأکید کرد که وظیفه نویسنده پاسخگویی به وجدان و خوانندگان است، نه اطاعت از خواسته‌های حزب و حکومت. سخنرانی او از جمله صداهایی بود که مسیر را برای گشایش فضای سیاسی و امیدهای بهار پراگ هموار کرد.
پس از اشغال چکسلواکی در اوت ۱۹۶۸ توسط ارتش شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی، کلیما دعوت دانشگاه میشیگان در «ان‌آربور» را پذیرفت تا ادبیات چک را تدریس کند. او می‌توانست در خارج بماند، اما تصمیم گرفت بازگردد. می‌دانست که در وطن با ممنوعیت انتشار، سلب حقوق شهروندی و مراقبت دائمی روبه‌رو خواهد شد. با این همه بازگشت، زیرا نمی‌خواست در تبعید زندگی کند – می‌خواست در زبانی بماند که خانه‌اش بود و در کنار مردمی باشد که برایشان می‌نوشت.
پس از بازگشت، با ممنوعیت کامل انتشار روبه‌رو شد. مانند بسیاری دیگر از نویسندگانی که با اشغال مخالفت کرده بودند، ناچار شد به مشاغل یدی روی آورد – نقشه‌بردار، بهیار، رفتگر یا پیک. در زمانی که داشتن شغل برای همه الزامی بود، این نوعی فروتنی تحمیلی بود، نه انتخاب. با این همه، به نوشتن ادامه داد. آثارش در سامیزدات، به شکل مخفیانه و دست‌به‌دست میان خوانندگان، منتشر می‌شد و همچنین در خارج از کشور به چاپ می‌رسید و با توجه و احترام روبه‌رو می‌گشت.
کلیما هیچ‌گاه برای تحریک یا نمایش نمی‌نوشت – او می‌نوشت، زیرا باور داشت که داستان می‌تواند حقیقت را در زمانی حفظ کند که دروغ به هنجار بدل می‌شود. در داستان‌هایش، انتخاب‌های اخلاقی انسان‌های عادی را تصویر می‌کرد که می‌کوشیدند در برابر فشار قدرت پایدار بمانند.
از مشهورترین کتاب‌های او می‌توان به رمان‌های «قاضی از روی شفقت» و «عشق و زباله»، همچنین مجموعه داستان‌های «صبح‌های شاد من» و «عشق‌های نخستین من» اشاره کرد. پس از سال ۱۹۸۹ نیز آثاری همچون «جزیره پادشاهان مرده»، «آخرین درجه محرمانگی» و خاطرات دوجلدی «قرن دیوانه من» را منتشر کرد که برای آن جایزه معتبر ماگنِزیا لیترا را دریافت کرد. این کتاب – که به فارسی نیز ترجمه شده – دگرگونی‌های جامعه چک در قرن بیستم را به تصویر می‌کشد: از اشغال نازی‌ها تا دیکتاتوری کمونیستی و سپس بازگشت به دموکراسی؛ و در عین حال، مبارزه شخصی نویسنده را برای حفظ انسانیت و معنای نوشتن دنبال می‌کند.
در این خاطرات جایی برای تلخی یا نوستالژی نیست. کلیما تلاش می‌کند بفهمد چگونه آرمان‌ها می‌توانند به ایدئولوژی فاسد تبدیل شوند و چگونه انسان می‌تواند اگر از مسئولیت شانه خالی کند، ابزار قدرت شود. «قرن دیوانه من» نه تنها خاطره‌نگاری شخصی، بلکه گواهی اخلاقی است بر اینکه ادبیات می‌تواند در برابر فراموشی بایستد – چه در برابر حافظه جمعی یک ملت و چه در برابر تجربه فردی انسان.

پس از سال ۱۹۸۹، کلیما فعالانه در بازسازی زندگی ادبی آزاد مشارکت کرد. او رئیس مرکز چک انجمن قلم (PEN) شد، سازمانی بین‌المللی که از نویسندگان تحت فشار دفاع می‌کند. در آنجا از حقوق نویسندگانی که صدایشان خاموش یا سرکوب می‌شد، حمایت کرد. نقد او تنها متوجه سانسور مستقیم نبود – بلکه بر شکل‌های نرم‌تر فشار نیز انگشت گذاشت: از نظارت نهادی گرفته تا خودسانسوری برآمده از ترس. به باور او، شجاعت در حرکات قهرمانانه خلاصه نمی‌شود، بلکه در پایداری، درستی و وفاداری به زبانی است که دقت و حقیقت خود را حتی در برابر قدرت حفظ می‌کند.
او برای آثار و مواضع مدنی‌اش جایزه فرانتس کافکا و نشان شایستگی را دریافت کرد. این جوایز تأییدی نمادین بودند بر اینکه ادبیات می‌تواند حتی در شرایط شکننده آزادی نیز به حیات خود ادامه دهد.
یادآور می‌شود که مقاومت لزوماً نباید در شکل کنشی نمایشی پدیدار شود؛ می‌تواند از پایداری، از وفاداری به معنای واژه‌ها و از امتناع به مشارکت در دروغ و زیستن در نیرنگ برآید. کلیما با نوشتن و زیست خود نشان می‌دهد که نیروی راستین ادبیات غالباً نه در بیانیه‌ها، بلکه در کار ظریف و دقیق با زبان نهفته است؛ کاری که می‌تواند حقیقت را حتی در جایی نگاه دارد که گفتن آن ممکن نیست. نیروی او در دقت بیان و سرسختی در برابر فشارهایی بود که می‌کوشیدند نوشتن را به خواسته‌های سیاسی یا ایدئولوژیک تابع کنند.
بدین‌سان، آثار کلیما حتی در محیطی نیز اثرگذار است که کوشش برای بیان آزاد می‌تواند پیامدهای سنگینی داشته باشد – جایی که سخن علنی امری بدیهی نیست، بلکه انتخابی دشوار است که به شجاعت و گاه ازخودگذشتگی نیاز دارد. نوشته‌های او نه تنها در زبان چک، بلکه در هر جایی که نوشتن به شکلی از پاسداشت حافظه و حافظه به مجالی برای مقاومت بدل می‌شود، زنده می‌ماند. آثارش به ما یادآوری می‌کند که حتی در جایی که کلمات گفتاری یا نوشتاری به کالایی خطرناک بدل می‌شوند، دقت و صداقت روایت می‌تواند کرامت انسانی را حفظ کند. و اینکه ادبیات راستین آینه قدرت نیست، بلکه مکانی است که انسان در آن یاد می‌گیرد خود و دیگری را بهتر بفهمد.

صدایی که دیکتاتوری‌ها نتوانستند خاموش کنند
زوزانا کریهوا، مدیر بخش فارسی دانشگاه چارلز پراگ


انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha