• جمعه / ۱۸ مهر ۱۴۰۴ / ۱۱:۱۶
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 1404071811501
  • خبرنگار : 71461

حجت‌الاسلام والمسلمین ایمانی‌پور در گفت‌وگو با ایسنا:

طوفان الاقصی یک زلزله شناختی در جهان بود/ شکل‌گیری مقاومت جهانی علیه صهیونیسم دستاورد بزرگ طوفان الاقصی 

طوفان الاقصی یک زلزله شناختی در جهان بود/ شکل‌گیری مقاومت جهانی علیه صهیونیسم دستاورد بزرگ طوفان الاقصی 

با گذشت دو سال از وقوع عملیات طوفان الاقصی فرصتی برای بازخوانی ابعاد گوناگون این حماسه و سنجش تاثیر ابعاد جهانی آن است. استراتژیست‌ها و صاحب‌نظران مسائل اجتماعی، سیاسی، منطقه‌ای و بین‌المللی هر یک با استناد به آنچه در دو سال اخیر رخ داده به بررسی و تحلیل این واقعه و نقش آن در شکل‌گیری موج جدید مقاومت جهانی علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا می‌پردازند.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مهدی ایمانی‌پور، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رئیس دستگاه دیپلماسی فرهنگی ایران در این خصوص در گفت‌وگو با ایسنا، به مواردی اشاره داشت که در ادامه به آن می‌پردازیم.

فرصتی فراهم شد تا به مناسبت فرا رسیدن دومین سالگرد عملیات تاریخی «طوفان الاقصی»، تحلیلی از این رویداد و ابعاد آن داشته باشیم. این عملیات نه تنها معادلات نظامی، بلکه ابعاد شناختی و فرهنگی منطقه را دستخوش تغییرات بنیادین کرد. بفرمایید چرا این واقعه را یک نقطه عطف تعیین‌کننده می‌دانید و چگونه می‌توانیم آن را فراتر از یک درگیری نظامی صرف تحلیل کنیم؟

با درود به روح پرفتوح شهدای بزرگوار جبهه مقاومت از جمله شهید سید حسن نصرالله، شهید سید هاشم صفی‌الدین، شهید یحیی السنوار و شهید اسماهیل هنیه درود فرستاده و یاد و خاطره فرماندهان بزرگوار شهید کشورمان و شهدای جنگ ۱۲ روزه را نیز گرامی می‌دارم. عملیات طوفان الاقصی، فارغ از ابعاد نظامی و میدانی که در مرئی و منظر جهانیان است، یک رخداد "شناختی" بی‌سابقه بود. این عملیات، چارچوب‌های ذهنی و روایتی را که رژیم صهیونیستی طی دهه‌ها بر منطقه و جهان تحمیل کرده بود، به شکلی ناگهانی و بنیادین درهم شکست. ما معمولاً به دنبال ارزیابی‌های نظامی هستیم؛ تعداد تلفات، حجم تخریب، و اهداف تاکتیکی. اما اهمیت طوفان الاقصی در شکستن هژمونی روایتی است. رژیم اشغالگر صهیونیستی طی سال‌ها خود را به عنوان یک قدرت نظامی شکست‌ناپذیر، یک نهاد امنیتی شکست‌ناپذیر، و یک جریان مظلوم معرفی کرده بود. طوفان الاقصی نشان داد که این روایت‌ها دارای حفره‌های اساسی هستند.

در تحلیل این واقعه، ما باید فراتر از خطوط درگیری میدانی حرکت کنیم و به قلب جنگ شناختی بپردازیم. این عملیات توانست «گفتمان مقاومت» را از حاشیه به مرکز توجه بین‌المللی منتقل کند و اثبات نماید که مقاومت، صرفاً یک نیروی نظامی محدود نیست، بلکه یک مدل گفتمانی و فرهنگی است که می‌تواند ساختارهای متصلب قدرت را به چالش بکشد. این رویداد، به معنای واقعی کلمه، «جنگ اراده‌ها» بود که در آن، رژیم صهیونیستی در صحنه نبرد اطلاعاتی و شناختی، شکست سنگینی متحمل شد.

با گذشت زمان قابل توجهی از آغاز جنگ غزه، شاهد هستیم که رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف اعلام‌شده‌اش، با چالش‌های جدی مواجه شد. از منظر شما، دلایل اصلی این بن‌بست استراتژیک چیست؟

تحلیل بن‌بست استراتژیک رژیم صهیونیستی در نبرد غزه، نیازمند تفکیک اهداف اعلامی، با واقعیت‌های میدانی و استراتژیک است. رژیم صهیونیستی با سه هدف کلیدی وارد غزه شد. هدف اول، از بین بردن توان نظامی و مدیریتی حماس بود؛ هدفی که ماهیت آن عملاً غیرقابل تحقق در یک عملیات نظامی محدود است. حماس نه تنها یک گروه نظامی، بلکه یک شبکه فکری، سیاسی و اجتماعی است که ریشه در تاریخ و جغرافیای مقاومت دارد. دومین هدف، آزادسازی اسرا بدون دادن امتیاز به جبهه مقاومت فلسطین بود. این هدف به یک میدان رقابت پیچیده تبدیل شد؛ رقابتی که در آن، حماس از اهرم‌های خود برای پیشبرد اهدافش استفاده کرد و کابینه نتانیاهو در اراضی اشغالی را در تنگنای عملیات نظامی قرار داد. هرگونه اقدام نظامی، امنیت اسرا را به خطر انداخت و این محاسبات پیچیده، موجب شد تا اهداف نظامی در گروی معاملات سیاسی قرار گیرند. اصرار نتانیاهو بر اجتناب از این روند نه تنها به سود صهیونیست‌ها نبود، بلکه در نهایت منتج به استیصال تل آویو شد. اختلافاتی که امروز بین نتانیاهو و برخی اعضای کابینه‌اش مانند بن گویر و اسموتریچ وجود دارد نشانه همین ضعف و ناتوانی است. هدف سوم، تأمین امنیت بلندمدت رژیم صهیونیستی از طریق نابودی کامل تهدید از غزه بود. این هدف، اساساً یک توهم استراتژیک بود. رژیم اسرائیل با بمباران گسترده و اشغال نظامی، عملاً یک خلاء قدرتی ایجاد کرد که با پر شدن آن توسط نیروهای مقاومت، سناریوی رژیم برای آینده غزه محقق نشد. این عدم چشم‌انداز برای آینده غزه، خود نشانه‌ای از یک شکست راهبردی است. حتی حمایت‌های مکرر آمریکا و دولت‌های اروپایی از نسل کشی غزه نتوانست حاشیه امنیت لازم را در این معادله برای صهیونیست‌ها ایجاد کند.  

خطای محاسباتی بنیادین در شناخت دشمن نسبت به جبهه مقاومت و گفتمان آن، یکی از اصلی‌ترین دلایل تحقق این شکست بود. رژیم صهیونیستی مقاومت را صرفاً یک سازمان نظامی دید و به عمق فرهنگی آن که پایگاهی مردمی داشت، توجه نکرد. آن‌ها «روحیه مقاومت» و آمادگی مردم برای تحمل سختی‌ها را دست‌کم گرفتند. فراتر از آن، رژیم صهیونیستی قابلیت‌های بالقوه و بالفعل گفتمانی مقاومت و قدرت آن در اقناع افکار عمومی منطقه و دنیا نسبت به ماهیت ظالمانه و نامشروع صهیونیست‌ها را نادیده گرفت. بنابراین شاهد تحقق ناتوانی صهیونیست‌ها در دستیابی به برتری شناختی در مصاف با مقاومت بودیم. عملیات نظامی رژیم صهیونیستی، به جای شکستن عزم مردم، آن را تقویت کرد. تصاویر ویرانی‌ها و جنایات جنگی، به مثابه نیرو محرکه‌ای برای تقویت گفتمان مقاومت در داخل و خارج عمل کرد. علاوه بر آن، اختلاف نظرهای شدیددرون کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی، ناتوانی در ارائه یک استراتژی منسجم، و اختلافات عمیق با متحدان غربی‌اش، نشان داد که این رژیم فاقد یک رهبری منسجم و قاطع برای مدیریت بحرانی در این ابعاد است. در نهایت، عملیات نظامی به یک «جنگ فرسایشی» تبدیل شد که نه تنها اهداف اولیه را محقق نکرد، بلکه هزینه‌های سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی گزافی بر رژیم صهیونیستی تحمیل ساخت.

با توجه به شدت و گستردگی حملات نظامی، شاهد پایداری شگفت‌انگیز نیروهای مقاومت بودیم. به نظر شما، نقش «بافت اجتماعی» و «پشتیبانی مردمی» در استمرار این مقاومت چیست؟ چگونه می‌توان این ارتباط عمیق بین جامعه و مقاومت را تحلیل کرد؟

این مهم‌ترین درسی است که طوفان الاقصی به ما آموخت. مقاومت در غزه، متکی بر یک ساختار نظامی صرف نیست؛ بلکه یک پدیدهاجتماعی-فرهنگی است. حماس و گروه‌های مقاومت، در طول دهه‌ها، توانسته‌اند خود را با هویت و باورهای مردم غزه درهم آمیزند. این پیوستگی عمیق، ریشه در فرهنگ مقاومت دارد که توسط نهادهای اجتماعی و فرهنگی تقویت شده است.

وقتی یک ارتش، پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و گروه‌های جاسوسی را به کار می‌گیرد، اما نمی‌تواند با یک شبکه زیرزمینی مبارزه کند، دلیل آن، حضور آن شبکه در دل مردم است. بافت اجتماعی غزه، سپر معنوی و روحی مقاومت است. مردم غزه، نه تنها به مقاومت به عنوان یک انتخاب سیاسی، بلکه به عنوان یک ضرورت هویتی و راهی برای حفظ کرامت خود می‌نگرند. در این شرایط، مفهوم «پشتیبانی مردمی» به این معنی نیست که همه مردم غزه الزاماً در خط مقدم نبردند، بلکه به این معناست که آن‌ها در برابر ماشین تبلیغاتی و نظامی اسرائیل، هویت خود را با گفتمان مقاومت پیوند داده‌اند. این امر باعث شده است که حتی در شرایط سخت محاصره و ویرانی، اراده مقاومت از بین نرود. این پایداری، نتیجه سال‌ها کار فرهنگی و هویت‌سازی است که اسرائیل در درک آن ناتوان بود. آن‌ها فقط تونل‌ها را می‌دیدند، اما «بافت اجتماعی مقاومت» را نادیده گرفتند.

به نقش محوری «گفتمان مقاومت» اشاره کردید. به نظر می‌رسد رژیم اسرائیل در عرصه میدانی با چالش مواجه شده، اما در عرصه شناختی نیز دچار تزلزل شده است. مصادیق این «پیروزی شناختی» و «جهانی شدن پدیده مقاومت» در نظام بین‌الملل چیست؟

طوفان الاقصی، یک زلزله شناختی بود. اگر پیش از این عملیات، گفتمان مقاومت عمدتاً در محور مقاومت و جوامع اسلامی مطرح بود، اکنون این گفتمان وارد متن سیاست جهانی شده است. تغییر پارادایم جهانی از «حق حیات» به «حقوق حقه ملت فلسطین» یکی از این خروجی های ملموس بوده است ... پیش از این، مسئله فلسطین بیشتر در چارچوب حقوقی و سیاسی طرح می‌شد. اما طوفان الاقصی، این مسئله را به سطح اخلاقی و انسانی ارتقا داد. دیگر بحث صرفاً «سرزمین» نیست، بلکه بحث «ظلم تاریخی»، «آپارتاید»، و «جنایت جنگی» است که وجدان عمومی جهان را به چالش کشیده است. بیدار شدن افکار عمومی در غرب دستاورد بزرگ دیگری است که باید در این خصوص مدنظر قرار داد. ما شاهدیم که جنبش‌های دانشجویی در دانشگاه‌های معتبر جهان، از هاروارد و کلمبیا تا پاریس و لندن، به طور گسترده از فلسطین حمایتمی‌ کنند. این جنبش‌ها، نماد شکست پروپاگاندای اسرائیلی در غرب است. دانشجویان، نسل آینده‌سازان غرب هستند که روایت اسرائیل را به چالش می‌کشند. همچنین در مجامع بین‌المللی، به ویژه در دیوانبین‌المللی دادگستری (ICJ) و شورای حقوق بشر سازمان ملل، موجی از محکومیت و فشار علیه اسرائیل شکل گرفته است. این یک شکست استراتژیک برای رژیم صهیونیستی است که تلاش می‌کند مشروعیت خود را از طریق قدرت نظامی تأمین کند. همگان متفق‌القول هستند که، عملیات طوفان الاقصی، محور مقاومت را بیش از پیش منسجم کرد. این نشان می‌دهد که مقاومت، یک شبکه متشکل از بازیگران متعدد با اهداف مشترک است که می‌تواند به صورت هماهنگ عمل کند.

به طور خلاصه رژیم صهیونیستی در این نبرد، نتوانست تصویر دروغین خود را به عنوان «قربانی» یا «قدرت مشروع» ترسیم نماید و در مقابل، گفتمان مقاومت به عنوان صدای مظلومیت و حق‌طلبی در جهان طنین‌انداز شد. این پیروزی شناختی، سرمایه‌ای عظیم برای آیندهاست.

نقش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را در معادله ای که در دو سال اخیر شکل گرفته چگونه تعریف می‌کنید؟ چگونه می‌توان از ابزارهای فرهنگی برای شکستن پروپاگاندای دشمن و ترویج گفتمان مقاومت در میان ملت‌ها و نهادهای بین‌المللی بهره برد؟

رسالت اصلی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، در این مقطع، تبیین فرهنگ مقاومت است. در یک جنگ شناختی، ابزارهای نظامی و سیاسی اهمیت دارند، اما ابزارهای فرهنگی، زبان مشترک ملت‌ها برای درک حقایق هستند. انتشار جهانی روایت واقعی از مقاومت، اصلی ترین محوری است که مدنظر ماست. پروپاگاندای اسرائیل تلاش دارد عملیات خود را به عنوان «مبارزه با تروریسم» معرفی کند. وظیفه ما این است که ابعاد تاریخی و حقانیت جنبش فلسطین را با زبان فرهنگ و هنر به جهانیان ارائه دهیم. ما باید نشان دهیم که این مبارزه، مبارزه برای آزادی و کرامت انسانی است، نه صرفاً یک درگیری نظامی درغرب آسیا.

ما باید برای بیان حقایق، رابطه مستقیم و عمیقی با افکار عمومی، دانشگاهیان، هنرمندان و فعالان اجتماعی در سراسر جهان برقرار کنیم. هدف این است که این افراد به صدای مظلومیت غزه تبدیل شوند. از طریق تبادلات فرهنگی، برگزاری همایش‌ها، و حمایت از تولیدات هنریکه روایتگر رنج مردم فلسطین است، می‌توانیم انسجام جهانی برای صلح را تقویت کنیم. فراموش نکنیم که دشمنان انسانیت، از تکنیک‌هایپیچیده‌ای برای القای ناامیدی و عادی‌سازی جنایات خود استفاده می‌کنند. ما باید با تولید محتوای تحلیلی و مستند، به صورت فعال و هوشمندانه، به این حملات روایتی پاسخ دهیم. این پاسخ نباید واکنشی صرف باشد، بلکه باید فعال و پیشگیرانه باشد تا از شکل‌گیری روایت‌های انحرافی جلوگیری کند. در این راستا، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در تلاش است از ظرفیت دیپلماسی فرهنگی بعنوان ابزاری فعال برای شکستن حصارهای اطلاعاتی و تقویت گفتمان مقاومت در سطح جهان بهره مند شود.

عملیات طوفان الاقصی و تبعات آن، متأسفانه منجر به شهادت رهبران بزرگی همچون شهید سید حسن نصرالله، شهیدصفی‌الدین، شهید هنیه و شهید سنوار گردید. آیا این ضایعه سنگین توانسته است بر روند رو به رشد «گسترش عمق و دامنه گفتمان مقاومت» تأثیری منفی بگذارد؟

شهادت مردان بزرگ بخشی از فرهنگ و ماهیت مقاومت است. در ادبیات مقاومت، شهدا نه پایان مسیر، بلکه نقطه آغازین و موتور محرک حرکت‌های بزرگ‌تر هستند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که رژیم‌های استبدادی و اشغالگر تصور می‌کنند با حذف رهبران، می‌توانند جنبش‌ها را متوقف کنند. اما در فرهنگ مقاومت، این اقدام نتیجه معکوس دارد. شهادت رهبران، به چند دلیل، نه تنها تأثیری منفی نداشته، بلکه گفتمان مقاومت را تعمیق بخشیده است. شهادت رهبران، اثبات می‌کند که آن‌ها صرفاً اهل شعار نبوده‌اند، بلکه آماده‌اند برای آرمان‌های خود جان فدا کنند. این امر، صداقت گفتمان مقاومت را نزد افکار عمومی بیش از پیش تضمین می‌کند.

این شهدا، به نمادهای مبارزه علیه ظلم در سطح جهانی تبدیل شده‌اند. آنها از یک منطقه کوچک به رهبران اخلاقی و الهام‌بخش برای مبارزان آزادی در سراسر جهان تبدیل گشته‌اند.

در چنین شرایطی ماهیت گفتمانی مقاومت بیش از پیش برای مخاطبان جهانی به اثبات می رسد. آنها می‌فهمند که مقاومت وابسته به فرد نیست؛ یک گفتمان است. حذف یک رهبر، جای او را خالی نمی‌کند، بلکه نماد او را تعمیم می‌دهد. شهادت‌ها نشان داد که مقاومت یک درخت تنومند است که با هر ضربه، ریشه‌هایش عمیق‌تر می‌شود و شاخ و برگ‌های جدیدی در پیوند با ملت‌ها می‌یابد. ما شاهدیم که پس از هر شهادت، شور و شعور مقاومت در میان جوانان و نیروهای محور مقاومت افزایش یافتهاست. این شهادت‌ها، خون‌بهای تداوم مسیر است و نه پایان آن.

دشمنان مقاومت، امروز از ابزارهای «جنگ ترکیبی» شامل جنگ اطلاعاتی، فشار روانی و ایجاد یاس و ناامیدی برای تضعیفاراده مقاومت در داخل و خارج استفاده می‌کنند. چگونه می‌توان این گفتمان را در برابر این جنگ‌های پیچیده حفظ کرد؟

جنگ ترکیبی، تلاش برای نفوذ به لایه‌های شناختی و روانی جامعه است. هدف اصلی دشمن، این است که مردم را به این باور برساند که مقاومت بی‌فایده است و آینده‌ای برای آن متصور نیست. برای مقابله با این جنگ، نیازمند استراتژی‌های چندبعدی هستیم.

تقویت تاب‌آوری شناختی یکی از این موارد مهم است. باید هوشیاری عمومی نسبت به عملیات روانی دشمن را افزایش دهیم. آموزش سواد رسانه‌ای و تشخیص اخبار جعلی از اولویت‌هاست. باید به مردم کمک کنیم تا تحلیل کنند که چرا در مقطعی خاص، روایت‌های خاصی از سوی دشمن مطرح می‌شود. برجسته کردن پیروزی‌های راهبردی و گفتمانی مقاومت، نکته دیگری است که باید به آن توجه داشت. در حالی که نبرد میدانی ممکن است پر از فراز و نشیب باشد، باید بر پیروزی‌های شناختی و استراتژیک متمرکز شویم. تقویت روحیه با یادآوری این حقیقت که گفتمان مقاومت در حال جهانی شدن است، بسیار حیاتی است.

در چنین شرایطی حفظ انسجام داخلی و تقویت تاب آوری و مقاومت مردم، یکی از مهم‌ترین اقدامات است. هرگونه شکاف داخلی، خوراک اصلی جنگ ترکیبی دشمن است.  

در نهایت اینکه، امید، موتور محرک مقاومت است. دشمن با امید ملت‌ها می‌جنگد؛ ما باید با امیدآفرینی فعال، به تلاش مخرب دشمنان پاسخ دهیم. این امیدآفرینی باید مبتنی بر واقعیت‌های میدانی و پیروزی‌ در نبرد شناختی باشد. این جنگ، جنگ صبوری و پایداری است. کسانی که درک عمیقی از ریشه‌های تاریخی و فرهنگی مبارزه خود دارند، کمتر دچار یاس و ناامیدی می‌شوند.

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha