به گزارش ایسنا، فاطیما احمدی، روزنامهنگار در یادداشتی نوشته است: نجوان درویش، شاعر فلسطینی متولد اورشلیم در سال ۱۹۷۸، یکی از صداهای اصلی و تأثیرگذار در نسل جدید شعر عرب است. او نهتنها به عنوان یک شاعر، بلکه به عنوان یک روزنامهنگار و فعال فرهنگی، نقشی محوری در ثبت و بازتاب وضعیت پیچیده فلسطین و جهان عرب داشته است. شعر درویش، در عمق خود، انعکاسی از تجربه زیسته فلسطینی است که با مفاهیم گستردهتر تبعید، هویت، عدالت، و شکست آرمانشهرها درهم تنیده شده است.
جهان شعری او مملو از شکستن مرزها است؛ مرز میان تاریخ رسمی و روایتهای شخصی، مرز میان مقاومت حماسی و روزمرگیهای خردکننده، و مرز میان واقعیت خشن و طنز سیاه. زبان او که در عین سادگی، ریشهای عمیق در ادبیات کلاسیک عرب دارد، از ابهامهای عمیق و تصاویری کوبنده بهره میبرد و از این طریق، وجدان بیدارشدهای را به نمایش میگذارد که از لفاظیهای سیاسی و شعارهای توخالی پرهیز میکند. درویش نه یک شاعر حماسی، بلکه یک شاهد صادق است که با زبانی صریح و گاه برهنه، دردهایی را روایت میکند که جهانی هستند. او شاعری است که از تلخی و ناامیدی نمیگریزد، اما همواره جوهر انسانیت را در دل ویرانیها جستوجو میکند:
جادهی حیفا به قدس
آخرین آلبوم تو است
و من در تاریکی رانندگی میکنم...
سوار بر صدای تو
ای معطوب لوتئاس.
مدیترانه سمت راست من است
و نمیدانم کدام تارهای صوتی
ماشینم را میراند
من دیگر
به بهشت خونین تو
ای الجزایرِ سرابگون
فکر نمیکنم
نفسهای خفهام نیز
غلبه این و آن است.
آیا تو باور داری که آنها بین فلاتهای تیزی و زو و دشت حوران
تفاوت قائل میشوند؟
جاده قدس به حیفا
آخرین آلبوم تو است
و من در تاریکی رانندگی میکنم...

مجموعه شعر «یک بار در بهشت بیدار میشویم» که با ترجمه فارسی حمزه کوتی از سوی نشر مرکز منتشر شده است، نمونهای درخشان از این جهان شعری پیچیده و عصیانگر است. این کتاب که عنوان عربیاش بهخوبی ماهیت تناقضآمیز آن را بازتاب میدهد، به نوعی خلاصه سیر فکری نجوان درویش است. «بهشت» در عنوان، نه یک مکان آرامش ابدی، بلکه یک موقعیت گذرا و ناگهانی است که شاعر و مخاطب را در مرز میان رؤیا و واقعیت، یا آرزو و محال، رها میکند. درویش در این مجموعه، با گسستن از روایتهای خطی، شعرهایی را ارائه میدهد که اغلب در قالب جملات کوتاه، قطعات فکری فشرده و مینیاتورهای فلسفی شکل گرفتهاند:
هرگز نگفتم که میخواهم پایین بیایم
هیچ راهی برای پایینآوردن تو
از آن جا نیست.
من شخصاً ناامید شدهام
صلیب تو بالاتر از آن است
که به آن برسیم.
در بدبختیام تو را میبینم
و بین خواب و بیداری تفاوت نیست
میدانم که تو همیشه آنجا آویزان هستی
رسولان پراکنده شدند
و سرزمین حافظهاش را از دست داده است
و این تاریخ است که هذیان میگوید
اما تو بر تپهای در قدس آویزان هستی
در سمت و سوی اردوگاهی در غزه
و در اخبار آویزان هستی...
یکی از محورهای اصلی این مجموعه، تلاش برای بازتعریف مفهوم «وطن» است؛ وطنی که دیگر یک مرز جغرافیایی مشخص نیست، بلکه به حسی از تعلق و فقدان دائمی تبدیل شده است. درویش از طریق تصاویر شهری (مانند اورشلیم و بیروت)، طبیعت خاورمیانه (زیتون، صحرا)، و ارجاعات تاریخی، وضعیت «بینابینی» فرد فلسطینی را به تصویر میکشد. شعر او با حس طنز تلخ و خودانتقادی همراه است؛ او قهرمانسازی را رد میکند و بهجای آن، بر ناتوانی و سرگردانی انسان معاصر در مواجهه با قدرتهای بزرگ تأکید دارد. درویش معتقد است که سادگی و دلزدگی روزمره، خود نوعی مقاومت است. او در این مجموعه، از سیاست به معنای ایدئولوژیک فاصله میگیرد و به اخلاق سیاسی روی میآورد؛ اینکه چگونه انسان در شرایط ظلم و سرکوب میتواند نجابت و اصالت خود را حفظ کند. زبان عربی در شعرهای درویش، نه صرفاً ابزار، بلکه یک شخصیت فعال است. او با استفاده از گویشهای محلی و شکستن قواعد دستوری، به زبان جان میبخشد و آن را از قید رسمیگری آزاد میسازد تا بتواند بار عاطفی سنگین و پیچیدگیهای موضوع را حمل کند؛ امری که در ترجمه فارسی نیز تلاش شده رعایت شود.
شعرهای «یکبار در بهشت بیدار شدیم» نوعی بیداری است؛ بیداری از خواب تاریخی و بیداری از وهم آرمانشهری. این بیداری دردناک اما ضروری است و خواننده را دعوت میکند تا با چشمهای باز، به «بهشت»ی بنگرد که یکبار در آن بیدار شده و اکنون ناچار به ترک آن است.
انتهای پیام


نظرات