به گزارش ایسنا، تسخیر سفارت آمریکا در تهران، یکی از مهمترین و جنجالیترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران است که ۴۴۴ روز به طول انجامید. در حالیکه درباره ابعاد سیاسی و پیامدهای بینالمللی این واقعه بسیار گفته و نوشته شده، نقش زنان در تسخیر لانه جاسوسی همچنان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
واقعیت این است که در میان دانشجویان پیرو خط امام که در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ وارد سفارت شدند، شمار قابل توجهی از دختران دانشجو نیز حضور داشتند؛ زنانی که در جریان این اقدام تاریخی، دوشادوش مردان نقشهای مهمی را بر عهده گرفتند.
نیمه پنهان ماجرای تسخیر سفارت آمریکا
اگرچه منابع تاریخی دقیقاً مشخص نکردهاند چه تعداد زن در میان حدود ۴۰۰ نفر دانشجوی تسخیرکننده سفارت آمریکا حضور داشتند، اما بررسیها و روایتهای موجود نشان میدهد دهها دانشجوی دختر از دانشگاههای مختلف تهران در این رویداد نقش فعال داشتند.
بیشتر بخوانید:
تصرف سفارت آمریکا چه پیامهایی داشت؟
بسیاری از آنان بعدها ترجیح دادند درباره حضور خود کمتر سخن بگویند، اما با مرور خاطرات و گفتوگوهای پراکنده، میتوان نامهایی چون «معصومه ابتکار»، «فروز رجائیفر»، «فریده ماشینی»، «ملیحه نیشابوری»، «فائزه مصلحی»، «شیبا ملک»، «زهرا امی»، «بهجت مرتضوی»، «زهره سادات نظری»، «الهه باطنی»، «طاهره رضازاده» و دیگران را در میان زنان فعال در این ماجرا یافت.

با مرور روایتهای تاریخی و گفتوگوهای شاهدان، میتوان نتیجه گرفت که زنان ایرانی در تسخیر سفارت آمریکا نقش کلیدی، واقعی و تأثیرگذار داشتند. حضور آنها صرفاً نمادین یا تبلیغاتی نبود، بلکه در بخشهای مختلف از عملیات میدانی، ترجمه اسناد، نگهبانی و تبلیغات تا تصمیمسازیها و اطلاعرسانی فعال بودند.
 
 با اینحال، در بازگوییهای رسمی این واقعه، «نیمه زنانه تسخیر لانه جاسوسی» کمتر دیده شده است؛ شاید به دلیل تمایل کمتر برخی از زنان حاضر به بازگویی تجربههای شخصیشان.
بازخوانی این بخش از تاریخ، نهتنها ادای دِینی است به زنان آن دوران، بلکه نشان میدهد نقش زنان در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، از نخستین سالهای انقلاب تا امروز، حضوری فعال، مستقل و مؤثر بوده است.
 زنان شاخص در جریان تسخیر سفارت آمریکا
 
  ۱. معصومه ابتکار؛ صدای زنان در لانه جاسوسی
معصومه ابتکار که آن روزها به «خواهر مری» معروف بود، در کتاب خود با عنوان «تسخیر» روایت میکند: «قرار بود اخبار تسخیر سفارت به همراه نخستین بیانیه، برای پخش در اخبار ساعت دو بعدازظهر به رادیو داده شود. یکی از خواهران به رادیو تلفن کرد و وقتی از او پرسیدند از کجا تماس میگیرد، پاسخ داد: «از سفارت سابق آمریکا و لانه جاسوسی فعلی تماس میگیرم.» همین تماس ساده نشان میدهد که اولین ارتباط رسانهای با داخل سفارت توسط یک زن برقرار شد؛ نشانهای از حضور مؤثر زنان در هدایت جریان اطلاعرسانی تسخیر سفارت.
 
  ۲. فروز رجائیفر؛ شاهد حضور ۶۰ دختر دانشجو
فروز رجائیفر، دانشجوی پلیتکنیک تهران، درباره حضور زنان میگوید: «حدود ۱۰ تا ۱۱ نفر از خواهران دانشجو از دانشکده ما روز اول حضور داشتند و در مجموع بیش از ۶۰ دختر دانشجو از دانشگاههای مختلف تهران در تسخیر سفارت آمریکا مشارکت کردند.» این روایت نشان میدهد که حضور زنان در جریان تسخیر، سازمانیافته و گستردهتر از آن بود که در روایتهای رسمی آمده است.(متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید)
 
  ۳. ملیحه نیشابوری؛ از خط مقدم تسخیر تا زندگی در کنار یک فرمانده ارتش
ملیحه نیشابوری، دانشجوی دانشگاه ملی (شهید بهشتی) و از معدود دختران چادری پیش از انقلاب بود. او بعدها همسر امیر احمد دادبین، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران شد. نیشابوری از روز تسخیر چنین روایت میکند: «ترسی نداشتیم چون شجاعت امام(ره) را دیده بودیم. باران میبارید و کارکنان سفارت درها را بسته بودند. آمریکاییها در فرصت کوتاهی بخشی از اسناد را سوزاندند و گاز اشکآور زدند. کارها تقسیم شده بود: گروهی محافظت، گروهی دستگیری و گروهی بازیابی اسناد را برعهده داشتند. من در گروه عملیات بودم و دور ساختمان را گرفتیم.» این روایت نشان میدهد که زنان نهتنها در حاشیه، بلکه در قلب عملیات تسخیر حضور داشتند. (متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید)
 
  ۴. فریده ماشینی؛ دختر ۱۹ سالهای که بعدها صدای زنان شد
مرحوم فریده ماشینی متولد ۱۳۳۹ بود و در دانشکده فنی از فعالان انجمن اسلامی محسوب میشد. او در ۱۹ سالگی از معدود دخترانی بود که در اشغال سفارت آمریکا نقش مؤثر داشت. ماشینی بعدها مسیر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را ادامه داد. 
 
 او باور داشت: «با تغییرات ساختاری، فرهنگ هم تغییر میکند؛ رفع فقر و توانمندسازی زنان میتواند تبعیض را از بین ببرد. اشتغال زنان مهمترین مطالبه آنان است، زیرا درآمد مستقل الگوی تصمیمگیری خانواده را تغییر میدهد.» او از نخستین زنانی بود که بر لزوم حضور مؤثر زنان در سیاست و مدیریت کشور تأکید داشت. (درباره فریده ماشینی در اینجا بیشتر بخوانید)
 
  ۵. فائزه مصلحی؛ روایت دقیق از نقش زنان در لانه جاسوسی
فائزه مصلحی در گفتوگویی میگوید: یک کار دیگر ترجمه بود که بخشی از آن به عهدهی خانمها بود. در بازیابی اسناد هم که نیاز به حوصلهی خیلی زیادی داشت، خانمها به طور جدی مشارکت کردند. حتی پاس دادن و نگهبانی در داخل خود لانهی جاسوسی هم تقسیم شده بود بین خانمها و آقایان و خانمها در این قضیه هم مشارکت داشتند. در حقیقت میتوان گفت که بخش قابل توجهی از فعالیتها توسط خانمها انجام میشد و حضور خانمها در آن بخشها واقعاً لازم و ضروری بود. یعنی حضور خانمها یک حضور ویترینی نبود و مفصل کار میکردند. خانمهای حاضر در لانه از صبح زود که بلند میشدند، مشغول کار بودند تا پاسی از شب و تازه شب که میشد، به نوبت باید نگهبانی و پاس میدادند و نگهبانی از مناطقی از لانهی جاسوسی بر عهدهی خانمها بود.(متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید)
 
  ۶. شیبا ملک؛ لانه محل قرار جوانان فعال شده بود
این مترجم روایت میکند: من ۱۸ آذر به لانه جاسوسی رفتم، از ۱۳ آبان تا ۱۸ آذر تقریبا ۳۸ شبانه روز میشود. هیچ شبی در این مدت جلوی لانه خالی نبود. از شهرستان کاروانهای مردمی میآمد. مردم آتش روشن میکردند و تا صبح آنجا بودند. خاطرههای جالبی که من از آن شبها داشتم این بود که برخی دستفروشها، لبو فروش و باقلا فروشها هم به آنجا میآمدند و بازارشان داغ بود. فضای خاصی در آن روزها حاکم بود. همزمان با شکلگیری انقلاب ما جریانات نیکاراگوئه هم شکل گرفته بود، از طرف دیگر در خلال جریانات لانه بابی ساندز و یک گروهی از زندانیهای ایرلند شمالی اعتصاب غذا کرده بودند، فضای خیلی پرهیجانی بود و لانه در آن زمان تبدیل به یک پاتوق شده بود و بسیاری از جوانان فعال قرارهایشان را جلوی لانه میگذاشتند. اسامی گروگانها را به خاطر ندارم فقط «کاترین کوب» را خاطرم هست که ارتباطی با انجمن ایران و آمریکا داشت و به همین دلیل هم تا آخر او را نگه داشته بودند. (متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید)
 
  ۷. زهره سادات نظری؛ آشنایی و ازدواج به واسطه حضور در لانه جاسوسی
نظری روایت میکند: در زمان تسخیر لانه جاسوسی شهید دادمان و من حضور داشتیم. ایشان در شورای مرکزی لانه نقشی استراتژیک داشتند و من بعنوان یک دانشجوی معمولی ومعتقد به این حرکت انقلابی حضور داشتم. حرف و گپ ازدواج ما نیز در همین ایام بود. ۱۰ مهر همان سال، خواستگاری ایشان از من بود ۲۷ مهر مراسم عقد و ۲۰ آبان هم آغاز زندگی مشترکمان بود. در آن زمان تصمیم گرفته شد که گروگان ها را در چند استان بصورت گروههای جدا از هم نگهداری کنند. تعدادی از آنها به سرپرستی آقای دادمان به تبریز منتقل شدند. این آغاز آشنایی آقای دادمان با شخصیت بزرگواری چون آیت الله مدنی نماینده حضرت امام در تبریز بود. بعد از جریان لانه و حضور آقای دادمان بعنوان فرمانده کل سپاه آذربایجان شرقی در تبریز رابطه ایشان با شهید مدنی بیشتر شد. (متن کامل گفتوگو را اینجا بخوانید).
انتهای پیام
                            
                                

نظرات