به گزارش ایسنا، این فیلم تئاتر با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، با اجرای سامان بیات و پگاه صمدزاده (نویسنده و منتقد تئاتر) برگزار شد.
این اثر درباره دختری نوجوان به نام ژان است که، هنگام حمله انگلیس به فرانسه، با تصوراتش از قدیسان به سوی چارلز هفتم میرود تا چارلز از او حمایت کند.
پگاه صمدزاده، نویسنده و منتقد تئاتر، در ابتدای این نشست با اشاره به پیشینه تاریخی شخصیت ژاندارک و نمایشنامه «ژان مقدس» اثر جرج برنارد شاو، به بررسی ریشههای تاریخی و فرهنگی این چهره پراخت و گفت: ژان دارک در سال ۱۴۱۲ میلادی در دهکدهای در شمال شرقی فرانسه به دنیا آمد. او در دوازدهسالگی ادعا کرد صداهایی را از سوی قدیسان میشنود. در هفدهسالگی، بر پایه همان الهامات، به دربار فرانسه رفت و اعلام کرد که میتواند رهبری معنوی ارتش را برای بازپسگیری مناطق اشغالشده کشور بر عهده بگیرد.
این منتقد یکی از ویژگیهای شگفتانگیز ژان را قدرت متقاعدکنندگی او در نخستین برخوردها دانست و گفت: همین توانایی موجب شد تا فرماندهی ارتش را به دست گیرد و در نخستین نبرد خود یکی از مناطق اشغالشده را بازپس بگیرد. طی دو ماه پس از آن، او پیروزیهای متعددی در نقاط مختلف فرانسه کسب کرد و توانست ولیعهد را برای تاجگذاری متقاعد کند.
او توضیح داد: پس از تاجگذاری ولیعهد، ژان انتظار داشت فرماندهی نبردهای بیشتری را برعهده گیرد، اما نه کلیسا و نه حکومت از این موضوع استقبال نکردند. نگرانی از قدرت، استقلال و نفوذ او سبب شد تا حضورش محدود شود.
این منتقد بیان کرد: ژان در سال ۱۴۲۹، در یکی از نبردها اسیر شد و توسط متحدان انگلستان، به مبلغی بالا به آنها فروخته شد. در سال ۱۴۳۱، در نوزدهسالگی، در دادگاهی به هزینه دولت انگلستان با ظاهری مذهبی اما نیتی سیاسی، محاکمه شد. این دادگاه در شهر روشن برگزار شد که آن زمان تحت اشغال انگلیسیها بود و در نهایت ژاندارک در همانجا سوزانده شد.
او ادامه داد: بیستوپنج سال بعد، در سال ۱۴۵۶، به درخواست مادر ژان و چند روحانی، دادگاه تجدید نظری برگزار شد. واتیکان در این دادگاه اعلام کرد که ژان بیگناه بوده است؛ هرچند در آن زمان هنوز قدیسه محسوب نمیشد.
صمدزاده اشاره کرد: از قرن پانزدهم تا قرن هجدهم، نام ژاندارک در اروپا چندان پررنگ نبود، اما در باور عامیانه مردم و در روایتهای محلی زنده ماند. در همین دوران، کلیساهایی در اورلئان و روئن(شهری که ژان در آن محاکمه شد) به نام او ساخته شد.
صمدزاده ادامه داد: با آغاز قرن هجدهم و در دوران پس از انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی، ناپلئون به قهرمانی ملی برای انسجام مردم نیاز داشت. در سال ۱۸۰۳، ژاندارک توسط ناپلئون به عنوان قهرمان ملی فرانسه معرفی شد. از این زمان به بعد، اسناد دستاول محاکمه او منتشر و در اختیار عموم قرار گرفت.
صمدزاده بیان کرد: در سال ۱۹۰۲، این اسناد به زبان انگلیسی ترجمه شدند؛ ترجمهای که همزمان با جنبشهای زنان در اروپا برای کسب حق رأی بود و موجی از پژوهشها و اقتباسهای ادبی و هنری درباره ژاندارک را برانگیخت.
این منتقد تئاتر با اشاره به دستاوردهای برنارد شاو توضیح داد: در سال ۱۹۰۹، پاپ پیوس دهم ژاندارک را «مبارکه» و در در سال ۱۹۲۰ پاپ بندیکت پانزدهم رسماً او را قدیسه شناخت. سه سال بعد، در ۱۹۲۳، ژرژ برنارد شاو نمایشنامه «ژان مقدس» را نوشت. این اثر همان سال در نیویورک و سپس در ۱۹۲۴ در لندن روی صحنه رفت. در سال ۱۹۲۶، شاو به پاس فعالیتهای ادبی خود، بهویژه برای همین اثر، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
صمدزاده در سخنان خود تأکید کرد: پرسش اصلی این است، چرا برنارد شاو، نویسندهای ایرلندی، تصمیم میگیرد درباره قهرمانی زن و فرانسوی بنویسد؟ از نظر او، شاو با انتخاب چنین شخصیتی، به سراغ زنی رفته که در تاریخ، کمتر شناخته و قدر دیده شده است. زنی که میان اسطوره و واقعیت، جایگاهی ویژه در حافظه جمعی بشر یافته است.
صمدزاده، منتقد تئاتر، در ادامه تحلیل خود از نمایشنامه «ژان مقدس» نوشته برنارد شاو، به چرایی انتخاب شخصیت ژاندارک بهعنوان قهرمان اثر پرداخت و گفت: سه دلیل اصلی ایرلندی بودن شاو، پروتستان بودن او و گرایش فمینیستیاش را دلیل پرداختن به ژاندارک دانست.
او ادامه داد: این مدرن سازی افراطی، با وجود جذابیت بصری، برخی لایههای فلسفی و اگزیستانسیالیستی اثر را کاهش داده است. برای مثال، زمانی که ژان دارک در کلیسا میگوید «خدا با من سخن گفت»، در متن کلاسیک این جمله بار احساسی و ترسناک دارد و اسطوره ژان را میسازد، اما وقتی در بستر مدرن نمایش، مثلاً در یک اتاق کنفرانس شرکت بیان میشود، همان اثرگذاری و عمق اولیه را ندارد.
صمدزاده افزود: در این اجرا، طراحی صحنه تغییرات زیادی داشته است؛ از جمله استفاده از میز کنفرانس شیشهای، نمایش وقایع روی صفحه بزرگ به شکل اخبار بورس، حضور دو مجری واقعی، لپتاپ و موبایل، که از نظر او، بیشتر جلوههای بصری بودند و کارکرد دراماتیک چندانی نداشتند.
او توضیح داد: تضاد بین دنیای مردانه مدرن و شخصیت ژان که در قرون وسطی مانده، گاهی تمرکز مخاطب را از متن اصلی منحرف میکند. مردان کت و شلوار پوش، نماینده قدرت و نظام مردسالار هستند، در حالی که ژان لباس و سبک خود را حفظ کرده و با همان روح کلاسیک در متن حضور دارد. این کنتراست، گاهی باعث پرتاب ذهن مخاطب به خارج از فضای داستان میشود.
صمدزاده اضافه کرد: با این حال، در بعضی از صحنههای گفتوگو محور، متن شاو حفظ شده است و تلخیص کلی متن شاو باعث شده اجرا ریتم پرشتابی داشته باشد که سقوط اجتنابناپذیر ژان را نشان دهد. این تلاش نشان میدهد که با وجود مدرن سازی، احترام به متن کلاسیک همچنان حفظ شده است.
این منتقد تأکید کرد: برخی از عناصر مدرن موفق بودهاند، مانند ترکیب صحنه و طراحی نور، اما برخی از ابزارهای مدرن کارکرد دراماتیک نداشته و لایههای فلسفی جدلهای شاو به طور کامل منتقل نشده است.
او افزود: تغییراتی که برای بهروز شدن زمان و مکان نمایش انجام شده، گاهی ضروری بوده، مثلاً اشاره به مسائل ناسیونالیسم در فضای امروز، اما در عین حال، روح فلسفی متن اصلی در برخی صحنهها کمرنگ شده است.
صمدزاده عنوان کرد: این اجرا یکی از خوانشهای ممکن از «ژان مقدس» است. اقتباسهای متعددی از همین نمایش در تئاتر ملی و سراسر دنیا اجرا میشوند که بسته به دنیای مدرن یا طراحی صحنه، تغییرات متنی مختص به خود را دارند. این اجرا هم اگرچه افراطی در مدرنسازی است، اما همچنان وفاداری نسبی به متن کلاسیک را حفظ کرده است.
او در تحلیل خود درباره شخصیت ژاندارک و اجرای مدرن «ژان مقدس» شاو توضیح داد: نوابغ و افرادی که یکه و مستقل عمل میکنند، معمولاً در تقابل با جامعه قرار میگیرند. جامعه به حقیقت یا نبوغ نیاز ندارد، بلکه به انسجام، ثبات و نظم و بقا اهمیت میدهد. به همین دلیل، فردی مانند ژان که تهدیدی برای نظم موجود است، حذف میشود و تراژدی شکل میگیرد.
صمدزاده افزود: این الگوی تاریخی در ادبیات کلاسیک نیز دیده میشود؛ مانند آنتیگونه در نمایشنامههای یونانی که به دلیل نپذیرفتن قانون مقدس، تاوان میدهد. ژان نیز در قرون وسطا با خطر و حذف مواجه شد و همین موضوع در خوانشهای مدرن نیز قابل مشاهده است.
وی درباره جایگاه ژان در متن شاو گفت: قهرمانها در متن شاو کسانی هستند که با مرگ و شهید شدن، حقانیت و برتری اخلاقی پیدا میکنند. وقتی زندهاند، تنها تهدید محسوب میشوند و سر به نیست کردنشان، هدف جامعه و قدرت است. از نظر شاو، این رابطه دیالکتیکی جامعه و فرد، هر چند در زمان خود درک نمیشود، به تدریج موجبات رشد و آگاهی جامعه را فراهم میآورد و زمانی، جامعه، حقیقتی را که خود سوزانده، خواهد شناخت.
صمدزاده افزود: در این اجرا که مدعی است فمینیستی است، ژان زنِ دهقان زاده بیسوادی است که در بدو امر با دفاع از ایمان خود دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد و برای جامعه کارهای مفیدی انجام می دهد. اما بعدتر، وقتی جامعه از او بهره می برد، نسبت به او بدبین میشود و تصمیم میگیرد او را حذف کند. در مقابلِ مردهای کت و شلوارپوش امروزی و لفاظ که حتی مدعیاند ژان نه حرف آنها را می فهمد و نه خودش میداند چه میگوید، ژان بسیار منفعل و کم مایه پرداخته شده است.
او ادامه داد: اجرای مدرن همچنین فساد سیستماتیک کلیسای کاتولیک و عدم استقلال و انفعال آن را در برابر حکومت انگلستان نشان میدهد. اما شاو که به زبان درام توسط ژان این ها را نشان می دهد، باز معتقد است که جامعه برای حفظ چارچوب های خود می تواند نابغه فردگرا را حذف کند و حتی به جنبه قدسی، معنوی و شجاعت او نیز پرداخته نشده است.
صمدزاده افزود: اثر برنارد شاو، در بستر تاریخی و فلسفی خود یکپارچه و منطقی است. ناهمخوانی و عدم پیوستگی که در این اجرا دیده میشود به دلیل حذفیات و تلخیص بیش از حد و همچنین مدرن کردن صحنه پردازی و لباسهاست. زبان و منطق نمایشنامه شاو در این خوانش از بین رفته و قدرت مجابکنندگی ندارد. فقط جاهایی که استدلالهای شاو خودشان را نشان میدهند، اثر بسیار تاثیرگذار میشود.
انتهای پیام


نظرات