به گزارش ایسنا، در این مقاله آمده است:
مینیمالیسم ادبی چیست؟
این گونه ادبی به نوشتاری گفته میشود که با تمرکز بر جزییات کوچک و خاص که بهطور معمول در آن زبان فاخر و سنگین، توصیفات بیش از حد و پیشینه شخصیتها استفاده نمیشود، داستان را روایت میکند. مینیمالیسم ادبی بر ایجاز تاکید دارد و به خواننده اجازه میدهد تا کمبودهای توصیفی را در تخیل خود بپروراند. مینیمالیسم با اجتناب از قراردادها و قواعد ادبی فقط بر برشهایی از زندگی تمرکز میکند؛ بسیاری از اندیشمندان ادبی این سبک را شورشی علیه جنبش پستمدرن و رد قوانین آن میدانند که بیشتر بر قراردادهای ادبی دستوپاگیر مانند روایتهای گیجکننده، طرحهای فراداستانی و آشفتگی در بیان زمان و مکان داستان تکیه دارد.
ریشههای مینیمالیسم ادبی
برخی متخصصان ادبیات آکادمیک و دانشگاهی مانند رابرت سی. کلارک، نویسنده کتاب «مینیمالیسم ادبی آمریکایی»، بر این باور هستند که منشا این گونه نوشتارها در آثار شاعران تصویرگرای اوایل قرن بیستم میلادی ریشه دارد. از جمله این شاعران میتوان به ازرا پاوند، استیون کرین و کارلوس ویلیامز اشاره کرد که در اشعار خود به استفاده از زبانی سرراست، دقیق ولی کوتاه، مانند هایکو در ژاپن علاقه داشتند. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، نویسندگانی مانند ارنست همینگوی به نوشتن داستانهایی با پیرنگهای بسیار ساده اما پر از مشاهدات عینی روی آوردند که بهعنوان مشخصههای ویژه مینیمالیسم ادبی شناخته میشوند.
در دهه ۱۹۶۰ میلادی نویسندگان داستانهای با موضوعات پراکنده مانند جان بارت، رابرت کوور و ویلیام اچ. گاس تلاش کردند تا به روند فاصله گرفتن عاطفی نویسنده از موضوعاتشان ادامه دهند. در اوایل دهه ۱۹۷۰، این گونه داستانسرایی با ورود ریموند کارور به ادبیات آمریکا، راه خود را به مینیمالیسم ادبی باز کرد. نوشتههای نویسندگان معاصری چون برت ایستون الیس، امی همپل و کورمک مککارتی به نوعی در گونه مینیمالیسم ادبی نخستین قرار میگیرد.
۳ ویژگی شاخص مینیمالیسم ادبی
این سبک داستانگویی چندین ویژگی مختص به خود دارد که آن را از گونههای دیگر نوشتارهای ادبی متمایز میکند. سه ویژگی شاخص مینیمالیسم ادبی عبارتند از:
۱ – بهکارگیری جملات کوتاه. برعکس سبک نوشتار ماکسیمالیسم یا مطولگویی، مینیمالیستها اغلب از جملات کوتاه با ساختاری بسیار ساده استفاده میکنند.
۲ – کم هم زیاد است:
نویسندگان مینیمال تمایل دارند تا جای ممکن مختصر و مفید بنویسند و از بهکارگیری بیش از حد صفتها و قیدها اجتناب میکنند. این ایجاز در ساختار و توصیفهای داستان به اثری ظریف و ساده منجر میشود و به خواننده اجازه میدهد تا برداشتهای شخصی خود را از متن داشته باشد.
۳ – ساده نوشتن:
در رمانهای مینیمالیستی اغلب از طرحهای داستانی پیچیده خبری نیست؛ در مقابل، نویسندگان این سبک بر موضوعات احساسی و شخصیتپردازی بیشتر تمرکز دارند. در مینیمالیسم ممکن است روابط شخصیتها چندلایه باشد اما خود پیرنگ داستان بهطور معمول سرراست است.
۱۰ نویسنده و اثر ادبی شاخص مینیمال
برخی نویسندگان که در سبک مینیمالیسم ادبی جایگاه ویژهای دارند عبارتند از:
۱ – فردریک بارتلمی. او نویسنده مینیمالیستی است که در استفاده از «واقعگرایی کی-مارت» شهرت دارد؛ اصطلاحی در آمریکا برای توصیف روایتهایی درباره ماهیت غمبار طبقه کارگر و کنکاش در جنبههای پیشپا افتاده زندگی. رمان او با نام «گزینش طبیعی» تحلیلی است بر شخصیت شکستخورده و بدبین قهرمان داستان و چگونگی مواجهه او با زندگی کسالتبار روزمره.
۲ – آن بیتی. نویسنده آمریکایی داستان کوتاه و رمان که به خاطر جملات بسیار کوتاه و لحن بهشدت واقعگرانهاش شناخته میشود؛ او روایتهای داستانی خود را با روش استفاده از کلمات پیشپا افتاده ارائه میدهد؛ این ویژگی در رمان «افتادن در جای خود» بسیار نمایان است.
۳ – ریموند کارور. کارور نویسنده داستانهای کوتاه است که در عمومیت پیدا کردن مینیمالیسم ادبی در داستاننویسی آمریکای دهه ۱۹۷۰ نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. «یک چیز خوب، کوچک» یکی از داستانهای مینیمالیستی این نویسنده است که از جملاتی کوتاه و بسیار ساده برای تاکید بر اهمیت روایت خود استفاده میکند. «هنگامی که از عشق حرف میزنیم، از چه سخن میگوییم» مجموعهای از داستانهای کارور است که از جملاتی کوتاه استفاده میکند در حالی که بهشدت در کاربرد زبان خست نشان میدهد.
۴ – ارنست همینگوی. «خورشید همچنان میدرخشد» نخستین رمان جدی همینگوی است که در آن از جملات و گفتوگوهای بسیار کوتاه استفاده شده است. «پیرمرد و دریا» نیز یکی از نمونههای شاخص از پیرنگ داستانی بدون استفاده از جزییات است؛ همینگوی در این رمان کوتاه، با استفاده از زبانی ساده و مستقیم، داستانی احساسی و مینیمالیسی را به خواننده ارائه میدهد. بهعلاوه، «در زمانه ما» مجموعه داستانهای کوتاهی است از همین نویسنده و نمونهای بارز از سبک مینیمالیستی.
۵ – امی همپل. این نویسنده بهعنوان استاد نوشتار مینیمالیستی شناخته میشود. «برای آن بخوان» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که هر کدام تقریبا در یک صفحه روایت میشوند. این مجموعه داستان با استفاده از نثری موجز و کوتاه، تاثیری قدرتمند و احساسی ایجاد میکنند.
۶ – کورمک مککارتی. داستان «جاده» نوشته این نویسنده فقط دو شخصیت دارد: یک پدر و پسر که از میان منظرهای پساآخرالزمانی عبور میکنند و هویتشان تنها با توصیف رفتار و گفتوگوهایشان مشخص میشود. مککارتی در این داستان از بیان پیشینه هر کدام از شخصیتها یا توصیفهای طولانی برای معرفی آنها خودداری میکند و خواننده فقط از طریق رفتار و سخنان، آنها را میشناسد.
۷ – ماری رابینسون. رمان سال ۲۰۰۱ این نویسنده با نام «چرا من همیشه» از پاراگرافهای پراکنده و کوتاه برای روایت داستان خود استفاده میکند؛ او در این اثر، با کنار هم قرار دادن کلماتی بسیار ساده تلاش دارد تا غمگینی شخصیت اصلی و اختلال روانی عقده کمتوجهی او را نشان دهد.
۸ – ساندرا سیسنروس. «کاراملو» نوشته این نویسنده مجموعهای از داستانهای کوتاه پراکنده است که فقط با تصویرسازی با یکدیگر پیوند خوردهاند. او در هر داستان با دقت بسیار تک تک واژگان خود را انتخاب کرده است تا به شیوهای ساده و کوتاه اما از نظر احساسی بسیار تاثیرگذارخاطرات خود را با خواننده به اشتراک بگذارد.
۹ – ریچارد فورد. این نویسنده آمریکایی اغلب روایتهای جذاب خود را در قالب «رئالیسم کثیف» بیان میکند؛ یعنی او وجوه بسیار خشن زندگی را با زبانی بیاحساس به تصویر میکشد. مجموعه داستانهای کوتاه «چشمههای راک» نمونه شاخص سبک مینیمالیستی است با نثری روان و بدون جزییات داستانی طولانی و سنگین. آثار فورد تا کنون جوایز متعددی برای این نویسته به ارمغان آورده است؛ از جمله جایزه یک عمر دستاورد ادبی از پاریس ریویو و جایزه پولیتزر ادبیات در سال ۱۹۹۶.
۱۰ – توبیاس وولف. آثار وولف اغلب بهطور سرراست به بخشی از زندگی با تصویرسازیهای صادقانه از شخصیتهایش میپردازد؛ او با این روش تلاش میکند تا چالشهایی را که قهرمانهای داستانهایش با آنها مواجه میشوند به نمایش بگذارد. دو داستان کوتاه مینیمالیستی وولف با نامهای «شکارچیان در برف» و «گلوله در مغز» برای نخستین بار در سال ۱۹۹۵ در مجله نیویورکر منتشر شدند.
انتهای پیام

نظرات