“وادارشدهام، لب به سخن بگشايم“ گفتوگوي تفصيلي با نخستين رييس“خانهي سينما” دربارهي ماموريت خانهي سينما، معماران سينماي بعد از انقلاب و “هدف مقدس”

تورج منصوري، كارگردان و “فيلمبردار با سابقهي سينماي ايران” كه در كارنامهي او، آثار مهمي چون جادههاي سرد، بانو، بازيچه، جنگ نفتكشها، هامون و مهمان مامان به چشم ميخورد، به عنوان اولين “رئيس هيات مديره خانه سينما” از بدو تاسيس اين خانه تا بيش از يك دهه در آنجا مشغول به كار بوده و مدتي هم به عنوان مديرعامل در راس خانهي سينما، قرار داشته است.
در پي اعلام نظرات بسياري از اهالي سينما طي چند ماه گذشته به ايسنا در خصوص عملكرد مجمع اصناف سينماي ايران(خانه سينما) و در شرايطي كه هنوز بحث انتخاب مدير عامل خانه سينما به نتيجهاي نرسيده است و از سوي برخي، برگزاري انتخابات در خانه سينما، به روزهاي آينده، وعده داده ميشود، نخستين بخش از گفتوگوي خبرگزاري دانشجويان ايران با تورج منصوري كه به درخواست، در چند قسمت تنظيم شده و به بيان تاريخچه و چگونگي شكلگيري خانه سينما و خاطرات خود، ماموريت خانهي سينما، معماران سينماي بعد از انقلاب و “هدف مقدس” ميپردازد در ذيل ميآيد.
هو المحبوب
من يك فيلمبردار سينما هستم. روزگار ميانسالي را تجربه ميكنم و دغدغههاي اين دوران، مرا واميدارد تا به روزهاي گذشته بيشتر از “گذشتهها” فكر كنم.
من يك فيلمبردار سينما هستم، مرد ميانسالي كه همه روزهاي پرشور جوانيش را سينما از او گرفته! من يكي از دهها حرفهايم و اطمينان دارم حرفهايم طعم حرف بقيه را دارد! چرا كه سينما يك شغل نيست، يك نوع زندگي است! كساني هم كه اين نوع زندگي را انتخاب كردهاند، مثل ساكنان جزيرهاي كوچك، مناظر مشابهي را مشاهده ميكنند!!
نسل قبلي من، يا بازنشسته شده و يا به جز عده كمي، باقي، در روزگار فرسودگي و كهولت، بي هيچ پشتوانهاي، به يادآوري و مرور ايام گذشته دل مشغول كردهاند!
و نسل من با “حيرت” مشاهده ميكند كه آنچه بر سر نسل قبل آمده همچون يك تقدير كور، انتظارش را ميكشد! و بي هيچ چارهاي بهتزده همچنان به فعاليت بيوقفهاش ادامه ميدهد. من در ميانسالگي هنوز اندك رمقي دارم تا به چاره بيانديشم، تجربه بيش از يك دهه كار صنفي و مشاهده آنچه كه در بيست و دو سه سال گذشته در صنف و در توليدات سينمايي رخ داده وادارم ميكند تا لب به سخن گشوده، سعي نمايم نسل آينده را از آنچه نبايد بكند برحذر دارم و به آنچه بايد بيانديشد و به انجامش رساند ترغيب و تشويق نمايم.
درد بزرگ آن بوده، كه نسل قبل از من هيچگاه تلاش نكرد تا تجربههايش را منتقل نمايد!
لذا به درخواست خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، تلاش خواهم كرد در چند مجلس، مطالبي را كه احساس ميكنم ضروري است به دوستداران سينما تقديم دارم.
من از اوايل سالهاي 1360 (اوايل دهه 60) وارد عرصه سينماي حرفهاي ايران شدم. تجربهاي كه از قبل اندوخته بودم به سالهاي 1350 تا 52 يا 53 مربوط ميشد و دوراني كه زيردست دكتر فرامرز معطر مشغول به دستياري بودم، حاصل آن دوران سه يا چهار فيلم تجربي كوتاه بود كه براي تلويزيون ساخته شد.
اولين سالهاي دهه 60 كه هنوز چرخ توليد به گردش درنيامده بود و تنها يكي دو فيلمساز مثل خسرو سينايي، آثار كمخرج و سالمي را توليد كرده بودند، شايد كمتر كسي ميتوانست تصور كند كه سينماي ايران در مدت كمتر از ده سال به جايي برسد كه كشورهاي مختلف جهان در مقابلش به احترام كلاه از سر بردارند. در آن دوران و در ميان مسئولين فرهنگي كشور، تيمي وجود داشت كه به دليل تجربه و علاقهاش ميتوانست بسيار كارساز باشد و شد!
گروه كوچكي از طرفداران از ريشههاي انقلابي و مسلمان كه كار مبارزاتي خود را در دوران قبل از انقلاب، در قالب يك گروه فيلمسازي شكل داده و پايه ريزي كرده بودند با اتكا به همان تجربيات و شايد جمعبندي آنها، پايههاي بنياد سينمايي فارابي را ريختند.
هدف بنياد بگونهاي راهاندازي صنعت در حال تعطيل سينما بود. مسئولين وقت ميدانستند با استفاده از راههاي بروكراتيك و دست و پا گير وزارتخانهاي نميشود حركت سريع انجام داد و لذا اين امكان حركت را با ايجاد “بنياد سينمايي فارابي” فراهم نمودند.
آقايان انوار، بهشتي، نجفي و حيدريان كه در دوره بعد به جمع معماران سينماي امروز ايران پيوست، با اتكا به مطالعه و مشاوره در معاونت امور سينمايي وزارت ارشاد مسير راهاندازي سينماي ايران را طراحي و برنامهريزي كردند.
تيم مديريت سينما در آن دوران بسيار فعال بود. سينمايي كه هنوز راهرفتن را در شرايط جديد تجربه نكرده بود، آنقدر براي مسئولان رده بالاي نظام توجيه شد كه براي واردات نگاتيو، پزتيو و مواد خام و يا خريد لوازم،ارز دولتي به آن اختصاص ميدادند. ارز دولتي كه در آن دوران فقط به خريد دارو، گندم و وسايل و لوازم نظامي مربوط به جنگ تحميلي داده ميشد يا موارد محدودي از آن دست.
پس نگاتيو و پزتيو و دوربين سينما، هم رده دارو قلمداد ميشد! ميتوان تصور كرد كه پشت اين پرده تخصيص ارز چقدر تلاش و زحمت و برنامهريزي وجود داشته است؟ و مسئولين وقت چه حرمت والايي براي سينما در ذهن داشتند!
سينماي پس از انقلاب هنوز بيتجربه بود. الگوهاي فيلمسازي قبل، زمانش بسر آمده بود، سكس، خشونت، عشق و ... كه قبلاً از ابزار موثر جلب مخاطب به شمار ميرفت نميتوانست به كار گرفته شود سينماي نوپا از دل يك دگرگوني عظيم اجتماعي متولد شده بود و ميبايد پاسدار ارزشها و همسو با آرمانهاي انقلاب مردم باشد و مسئولين سينمايي ميدانستند مسير تجربهنشدهاي كه پيش روست، مخاطرات بيشماري دارد. با توجه به مخارج سنگين توليد فيلم، فيلم ساختن به قماري بدون برد مانند بود.
اما به هر حال معماران سينماي پس از انقلاب اهداف مقدسي را تعقيب ميكردند ميبايد صنعت را احيا كرده دوباره به راه بياندازند، پس بعد از تاسيس بنياد سينمايي فارابي، در اولين حركت، اكثر اموال مربوط به اداره توليد فيلم و عكس و اسلايد را به انبار بنياد سينمايي فارابي منتقل كردند تا با سرعت بيشتر و بدون وقت كشي روال اداري، بتوانند ابزار كار را در اختيار صنعت قرار دهند.
ابزار كار با واسطهاي كه بين دولت و مردم بوجود آمده بود، در دست فيلمسازان قرار گرفت.
در همان سالهاي اوايل دهه شصت، بنياد سينمايي فارابي مسئول و مامور شد تا با تحمل هزينه دستاندركاران را به توليد تشويق كند. مسئولين وقت ميدانستند كه نميشود از توليدكنندگان يك سينماي مطلوب ارزشي طلب كرد و انتظار داشت چنين سينمايي در همان ايام دخل وخرج كند! لذا سوبسيد روانه ميدان توليد فيلم شد و صنعت نوپا با كمك سوبسيد چرخهايش را به گردش درآمد.
چنين حركتي محاسن و معايب خاص خودش را دارد. حسن آن ايجاد رغبت براي توليد و راهاندازي صنعت سينماست.
از طرف ديگر، كمخطر كردن مسير توليد، دستاندركاران را تشويق به تجربههاي جديد ميكند و نهايتاً مهارت فني را در زماني محدود بالا ميبرد.
واقعيت اين است كه بسياري از استادان امروز، افرادي هستند كه در دو دهه قبل با سينماي سوبسيدي وارد عرصه شدند و در همان فضاي "گلخانهاي" سينما را تجربه كردند و آموختند و استاد شدند!
اما از معايب آن نيز بايد گفت، فيلمها كمكم پاستوريزه و سفارشي و بي مزه ميشوند. فيلمسازي در دوران ابتدايي به تدريج و همزمان با بالا رفتن سطح توليدات، دولتي شد و كسي بدون "سوبسيد" حاضر به توليد نبود و فيلمسازي راه افتاد اما فيلمها كمكم دچار نوعي بيتفاوتي و يكدستي موضوعي شدند! همانطور كه خطر در توليد كم بود، مضامين و موضوعات هم بيخطر و بيگرفتاري بودند.
اينها هم از خصوصيات سينماي "گلخانهاي" است.
بهر حال دوران گلخانهاي فيلمسازان و نيروها را آماده كرد. دستاندكاران ورزيدهتر شدند، سطح تكنيكي سينما نسبت به قبل از انقلاب بالا رفت و اينها همه نتايجي بود كه از ايجاد فضاي حمايتي و كمخطر بوجود آمده بود. ذره ذره سينماگران و حتي تهيهكنندگاني كه دو تا سه سال قبل از آن هيچ رغبتي به برداشتن مراحل تصويب فيلمنامه نداشتند و تصويب را ضامن بيخطر شدن فيلمسازي ميدانستند لب به اعتراض گشودند و خواستار شرايط آزادتري براي ساختن فيلم شدند.به گزارش ايسنا وي افزوده است:مسئولين سينمايي از همان آغاز طرح كاملي را آماده كرده بودند و هر بند آن در جاي خود ميبايد به مرحله اجرا برسد. حالا دوران راهاندازي تمام شده بود، نيروها در ميدان حضور داشتند امكانات حدوداً به روز شده بود و توليد به حد پيشبيني شده با ميانگين 60 فيلم در سال رسيده بود. سينما بايد كم كم از حمايتهاي دولتي خود را جدا ميكرد اما دستاندركاران نيز بايد به صورتي متمركز اداره ميشدند تا با كنار رفتن چتر حمايت و هدايت سينما از مسير خود منحرف نشود و بتواند در مسير طراحيشده به جلو برود! پس ميبايد كمكم تشكيلات صنفي راهنمايي و كنترل اين حركت را بجاي دولت به دست بگيرد.
اواسط دهه 1360 اساسنامه “جامعه اصناف سينمايي كشور“ تحت نام “خانه سينما” كه به وسيله همان مسئولين وقت (معماران سينماي ايران) طراحي شده بود به تصويب شوراي عالي فرهنگ رسيد.
حالا “خانه سينما” به عنوان متشكلكننده همه دستاندركاران سينماي ايران رسميت يافته بود و ميبايد تشكيلات آن كه هنوز روي كاغذ بود عيني شود.
ماموريت “خانه سينما” طبق بندهاي اساسنامه آن تعريف شده بود و بايد به عنوان آخرين حلقه، سينما را از مرحله راهاندازي به مرحله توسعه و خودكفايي برساند.
اما هر تشكيلاتي جا و مكان و بودجه لازم دارد. لذا هيات موسس كه باز همان “معماران سينما”ي پس از انقلاب بودند شركتي را كه تقريباً ورشكسته بود خريدند و آن را در اختيار خانه سينما قرار دادند تا از محل آن بتواند استفاده نمايد ودر مراحل بعدي راهاندازي مجدد همان شركت منجر به درامدزايي گردد و به اين ترتيب خانه سينماي ايران محل فعلي خود را تصاحب كرده بلافاصله و يا شايد هم كمي قبلتر لايحهاي به هيات دولت تسليم شد، كه بر اساس آن 2% از درآمد كل سينماهاي ايران ميبايد در صندوقي نزد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ذخيره و در اختيار مراكزي مثل خانه سينما قرار گيرد. بدين ترتيب بودجهاي هم در اختيار خانه گذاشته شد تا بتواند مستقلاً به حركت خود ادامه دهد.
مديريت خانه سينماي ايران اواخر دهه 60 و طبق روال قانوني خود ميبايد از هيات موسس به هيات مديره منتخب اصناف منتقل شود.
اين آغاز دوران توسعه و در واقع تجربه شايد اولين جامعه مدني در سينما است كه بعدها الگوي دهها “خانه” مثل خانه تئاتر، خانه هنرمندان و ... شد. حدود سال 67 نمايندگان 16 صنف متشكل در محل كنوني خانه جمع ميشوند و اولين مجمع عمومي را ترتيب ميدهند.
معماران سينما، خانه را به صورتي خاص طراحي كرده بودند در حقيقت چنانچه هنوز هم همانطور است، عضويت در خانه سينما منوط است به عضويت در صنف. يعني يك فيلمبردار: وقتي عضو انجمن فيلمبرداران ميشود بطور اتوماتيك عضو خانه سينما نيز ميگردد. پس اشخاص همگي به واسطه صنوف متبوع عضو خانه هستند و نه اصالتاً.
اصناف هر كدام يك حق راي در مجمع عمومي دارند پس چه صنفي كه شمار اعضايش بالغ بر سيصد نفر است مثل صنف بازيگر و چه صنفي كه شمار اعضايش از 50 نفر هم تجاوز نميكند، مثل صنف “مدرسين سينما” راي مساوي دارند. مجمع عمومي مركز مجمع عمومي واقعي نيست بلكه مجمع عمومي مثالي و يا سمبوليك است و نهايتاً اعضا با تعداد راي بسيار كم هم وارد هيات مديره ميشوند. مثلاً 4 يا 5 راي.
بهرروي چنين ساختاري به عنوان ساختار اوليه شايد مناسب بود و ميتوانست كارا باشد اما ممكن است در حال حاضر كارايي لازم را نداشته با شرايط امروز نامتناسب جلوه كند كه بعدها به آن خواهم پرداخت.
خانه سينما اواخر دهه 60 و در جايي از تاريخ معاصر شكل يافت كه نهال سينماي پس از انقلاب در كمتر از ده سال به بار نشسته بود. اواخر دهه 60 مردم جهان در مقابل فيلمسازان ايراني ايستاده كف زدند. منتقدان نامدار به احترام كلاه از سر برداشتند و جشنوارههاي معتبر دنيا، فيلمهاي ايراني را با ولع ميبردند.
توليد به حداكثر رسيده بود، تعداد جوايز جهاني در جهان بينظير بود، سينما توانسته بود از تمام سفيران ايراني موفقتر و كاراتر عمل كند. حالا اواخر دهه 60 نام ايران براي جهانيان، سينما را به ياد ميآورد. صنوف سينمايي شكل گرفته بودند و اتحاديهاي تحت نام “خانه سينما” تشكيل شده بود و در نهايت كمكم ميشد حمايت مادي را از روي سينما برداشت به عبارتي زمان آن رسيده بود تا گلها از گلخانه به باغ منتقل شوند.
در چنين شرايطي و در مجمع عمومي اول خانه سينما من به نمايندگي از فيلمبرداران سينماي ايران با اكثريت مطلق به اولين هيات مديره انتخابي راه يافته، در انتخابات داخلي نيز به عنوان رئيس هيات مديره برگزيده شدم. پنج عضو هيات مديره با اشتياق كار خود را شروع كردند. دوران فعاليت خانه سينما آغاز شد و اولين “هدف مقدس“ در ميان نيازهاي اصلي و عمده بايد شناسايي ميشد تا به اعضا گرما و نيروي حركت ببخشد.
مسئولين سينمايي نيز با تشكيل خانه سينما از حوزه مديريت سينمايي كشور به مراكز ديگر رفتند و با شكلگيري عيني "خانه سينما" آنها نيز حدود يك دهه فعاليت بسيار فشرده و موفق را به پايان بردند.
/پايان بخش نخست/
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات