دکتر عليرضا شاپور شهبازي ـ باستانشناس و استاد دانشگاه ـ سال گذشته پس از يک دورهي طولاني بيماري، 25 تيرماه براثر سرطان در آمريکا درگذشت.
او از جمله برجستهترين هخامنشيشناسان دنيا بود كه کتابها و مقالات ارزشمندي در حوزهي مطالعات تمدن هخامنشي و نيز مقالههايي دربارهي فرهنگ ايران باستان در دايرهالمعارف بزرگ اسلامي دانشنامه ايرانيکا و دانشنامهي فارس به يادگار گذاشته است.
کوروش کمالي سروستاني ـ پژوهشگر و مدير دانشنامهي فارس ـ ضمن گراميداشت ياد او در نخستين سالگرد درگذشت، در نمابري زندگي شهبازي را به سه دورهي مهم تقسيم کرد و به معرفي اين پژوهشگر و استاد دانشگاه پرداخت.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نوشتار مدير دانشنامهي فارس به اين شرح است:
«يکسال گذشت، به همين سادگي و امروز ناباورانه يکمين سالگرد درگذشت استادي را به سوگ نشستهايم که در شمار خرد از هزاران بيش بود.
عليرضا شاپور شهبازي از دانشمندان فرزانه نامور و يکي از شناختگان جهاني فرهنگ باستاني ايران بود. غمش در نهانخانهي دل هر بيداري نشسته است که به زبان فارسي، فرهنگ ايراني و تمدن باستاني اين سرزمين دلبستگي دارد.
جامعهي فرهنگي و علمي ايران، دانشمندي توانا را از دست داد. آنکه دانش گستردهاش و نوشتههاي استوارش در شرق و غرب شناخته شده بود. عزيزي که ميبايست و ميتوانست سالها دانشجويان و دانشوران فرهنگ باستاني ايران را از گنجينهي پهناور و دانش ژرف خود بهرهمند سازد.
به هنگام مرگ 64 ساله بود. چندان جوان نبود، اما پرتوان بود. روحيهاي شاد و با نشاط داشت. انرژي وصفناشدني، پيگير مدام کارهاي ناتمام، خستگي نميشناخت. دقت نظر، حافظهي قوي، نکتهسنجي و ارج گذاشتن به آثار دانشمندان و پژوهشگران از ويژگيهاي توامان او بود. او توانسته بود، اندوختههاي علمياش را با مطالعات ميداني و کاوشهاي تاريخي پيوند زند و اين فرآيند خلاق و علمي آثارش را برجسته کرده بود.
در نگاهي گذرا، زندگي استاد شهبازي را ميتوان به سه دوره مهم تقسيم کرد:
دوره نخست؛ 1348 ـ 1321
اين دوره، دوران يادگيري، تحصيل، آموختن و آموزندان است. دورهي ابتدايي در مکتب قصر دشت و دورهي دبستان را در زمان مديريت شادروان حميدي در دبيرستان حکمت ميگذراند. او در همين دوره در رشتهي تاريخ دانشگاه شيراز به تحصيل ميپردازد و با عنوان دانشآموز برگزيده به لندن ميرود و فوق ليسانس خود را در رشتهي تاريخ اخذ ميکند و به ايران بازميگردد. دو سال در دانشگاه شيراز به تدريس ميپردازد و دوباره با دريافت بورسيه به لندن اعزام ميشود و دکتري باستانشناسي و تاريخ را در آنجا اخذ ميکند.
دورهي دوم؛ 1358 ـ 1348
در اين دوره از زندگي، علاوه بر تدريس در دانشگاههاي شيراز، هاروارد، کلمبيا، گوتينگن آلمان و رياست کوتاه بخش تاريخ موزهي ملي ايران، تحقيقات هخامنشي را پايهگذاري کرد. در اين دوره، مقالات علمي فراوان به زبانهاي فارسي، انگليسي و آلماني تاليف ميکند و کتابهاي ارزشمند کوروش بزرگ، جهانداري داريوش بزرگ، يک شاهزاده هخامنشي، پژوهشهاي هخامنشي، شرح مصور تخت جمشيد، شرح مصور نقش رستم، يادمانهاي ايراني ـ ليسهاي، زندگي تحليلي فردوسي و کتيبههاي فارسي باستان تخت جمشيد را به چاپ ميرساند. آثار اين دوران از مهمترين منابع تحقيقات در تاريخ و تمدن هخامنشي است.
آثار و فعاليتهاي اين دهه طلايي زندگي استاد نشان ميدهند که او بهخوبي آموخته و توانايي آنرا دارد که به شايستگي، اين آموختهها را با مطالعات ميداني پيوند دهد.
دورهي سوم؛ 1385 ـ 1358
اين دوران با مهاجرت دکتر به آمريکا آغاز ميشود و اگرچه در آنجا نيز به تحقيق و تدريس در رشتهي مورد علاقهاش مي پردازد، اما به هر حال، رکودي در ارايهي آثار بهچشم ميخورد. از سال 1377 و ارتباط و حضور بيشتر در ايران و همکاري با نهادهاي علمي در ايران کتابهاي راهنماي تخت جمشيد با بازنگري، راهنماي جامع پاسارگاد، و مقالات ارزشمندي در دايرهالمعارفهاي ايران و جهان منتشر ميشود. در اين دوران استاد همکاري خود را با دانشنامه ايرانيکا، دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، نشر دانشگاهي، سازمان ميراث فرهنگي کشور، بنياد پژوهشي پارسه ـ پاسارگاد، بنياد فارسشناسي و دانشنامهي فارس آغاز ميکند و در مطالعات پژوهشي، چاپ کتاب نفيس شکوه ايران در گلستان، مستند زيباي شکوه تخت جمشيد نقش تاثيرگذاري برعهده ميگيرد.
تدوين تاريخ مفصل ساسانيان و نيز ترجمه و تصحيح و حاشيهنويسي و نقد بخش ساسانيان تاريخ طبري و نيز مقالات علمي گوناگون منتشرنشده، بخشي از فعاليتهاي استاد در اين دوراناند.
بايد توجه داشت که کارنامهي سه دوران زندگي استاد تنها به آنچه گفته شد، خلاصه نميشود و استاد علاوه بر اين آثار ماندگار آفاقي، تاثير انفسي انکارناپذيري را با پرورش شاگردان دانشمند، مشاورههاي مؤثر، دفاع علمي و پرشور از تاريخ باستان ايران و روحيهي کنجکاو، خلاق و پرشور باقي گذاشته است.
و امروز پس از يکسال که به بررسي و تجليل از ميراث علمي و فرهنگي شهبازي ميپردازيم، پاسخ يک سؤال مبهم است و آن مسؤوليت ما در مقابل اين ميراث ارزشمند است. خانوادهي گرامي استاد، شاگردان او، علاقهمندان به فرهنگ ملي و نهادهاي فرهنگي مسؤوليت خود را چگونه ادا کردهاند؟
متاسفانه پاسخ به اين پرسش مسرتبخش نيست؛ اما اجازه بدهيد، چونان استاد بهجاي گلايه به برنامه بپردازيم و آنچه را ميتوانيم و بايسته است، در اداي مسؤوليت خود به ميراث معنوي و فرهنگي او ادا کنيم.
ما نيز ضمن پذيرش کاستيهاي خود و نشستن به انتظار ديگران و با وجود تلاشهايي که انجام دادهايم، اميدواريم که با همکاري خانوادهي گرامي استاد، دوستداران او، علاقهمندان به فرهنگ باستاني ايران و نيز نهادهاي فرهنگي و پژوهشي ايراني و خارجي در راستا:
1ـ راهاندازي سايت ويژهي معرفي زندگي و آثار استاد و نيز مقالات تحقيقي دربارهي تمدن ايران باستان.
2ـ تجديد چاپ کليه آثار استاد در قالب يک مجموعه علمي و هماهنگ.
3ـ برگزاري کنگرهي علمي تحقيقات هخامنشي با ياد و نام استاد شهبازي.
4ـ تدوين و انتشار يادنامه استاد.
5ـ بنيانگذاري نهادي براي تحقيقات دربارهي ايران باستان و بويژه تمدن هخامنشي و اهداي جايزه دوسالانه ويژهاي به نام شاپور شهبازي به بهترين مقاله يا کتاب در اين عرصه تلاش کنيم.
اگر او در حسرت پايان يافتن مقالهاي يا کتابي ارزشمند عمر گرانمايه را به سر رساند و اگر خاطرهي جمعي ما همه گواه بر عشق او به فرهنگ ايرانزمين و انتشار آثار چاپشده و چاپنشدهاش است، پس چه چيزي بيشتر از انجام حداقل بخشي از پيشنهادات گفتهشده ميتواند به روحش آرامش، به لبانش لبخند و به پاهاي کوچک و پرشتابش حرکت و به نامش ماندگاري بخشد؟»
انتهاي پيام
نظرات