وقتي انسانيت رنگ ميبازد... نگاهي به سير تحول استفاده از سلاحهاي شيميايي

جنگافزارهاي شيميايي از جمله قير،روغنهاي مختلف، نفت، آتش يوناني، اسيدهاي مختلف، آرسنيكها و غيره از دوران بسيار قديم مورد مصرف قرار گرفتهاند. مثلا «اسپارتان»ها در جنگ «پله پونز»( سالهاي 404 تا 431 قبل از مسيح) از اسيدهاي گوگردي از جمله «دياکسيدسولفور» استفاده ميکردند.
در جنگ جهاني اول بود که براي اولين بار جنگافزارهاي مدرن شيميايي، به ويژه توسط آلمانها، ساخته و مورد مصرف قرار گرفتند. اين اعمال با اسيدپاشي و پخش ساده گازهاي کشنده شروع شدند تا اينکه بعدها بتوانند با پرتاب اين مواد به راه دور، نفرات بيشتري از سربازان دشمن را نابود کنند. آلمانها پيوسته پيشرو اين صنعت بوده و همچنان هستند. البته آمريکا، فرانسه، هلند و برخي از كشورهاي ديگر نيز در اين امر شريک بودهاند.
به گزارش سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، نخستين بار در جنگ جهاني اول، اين نوع جنگافزار به کار برده شده است. در جنگ جهاني دوم کاربرد چنداني نيافته است اما در جنگ با ويتنام، نيروهاي آمريکايي آن را بسيار گسترده به کار ميبردهاند که بمبهاي آتشزاي ناپالم (اغلب بنزين ژلاتينه شده تا به هدف بچسبد و بهتر بسوزاند) معروفترين آنها به شمار ميرود.
در واقع بمبهاي شيميايي سه نوع جامد،مايع و گاز دارند. از حالت جامد آن در ارتفاعات و در مناطق برفي استفاده ميشود و اينگونه بمبها با آب شدن برف در آن حل شده و پايين ميآيند و در نهايت افراد زيادي را مسموم ميکنند. از انواع مايع آن براي حل کردن در آب رودخانهها و منابع استفاده ميکنند. نوع گازي آن نيز از بقيه انواع آن پرکاربردتر است و در مناطق مختلف (بيشتر مکانهاي وسيع و باز) استفاده ميشود.
به طور كلي، اسلحه شيميايي به آن دسته از جنگافزارها گفته ميشود که در آنها يک يا چند ماده شيميايي براي کشتن و يا ناتوان کردن انسانها به کار ميرود. ماده شيميايي را در مخزنهايي کوچک يا بزرگ انبار ميکنند که بهوسيله انسان يا وسيلهاي موتوري حمل ميشود و پس از شليک و انفجار،ماده شيميايي را ميپراکند. همچنين با راکت يا هواپيما هم ميتوان آن مخازن را پرتاب كرد.
جنگافزارهاي شيميايي را ميتوان به جنگافزارهاي داراي سمهاي چشمي، بيني و دهاني، ريهاي و يا پوستي تقسيم کرد، بسته به آن که به کداميک از اندامها تأثير ميگذارد. برخي از گونههاي عصبي آن کشنده است و بسيار زود انسانها را از پا درميآورد، برخي ديگر تنها براي مدتي کوتاه يا بلند ناتوان ميسازد. برخي از گونههاي آن اگرچه کشنده نيست اما ناتوانيهاي جسمي ماندگار پديد ميآورد و زندگي را بسيار سخت ميکند. گونههايي از آن در افزارهاي پليس ضدشورش هم به کار برده شده است و اعتراضهاي گستردهاي به دنبال آورده است.
بنابراين، از اين دريچه و با توجه به اينكه جنگافزارهاي شيميايي مانند بمبهاي اتمي و ميکروبي در رده سلاح کشتار جمعي ردهبندي ميشود، کوشش نيروهاي ضدجنگ و صلحخواه و سازمانهاي مدني و شهروندي همواره براي ممنوع ساختن آنها بوده است. در اين راستا 137 دولت در سال 1993 پيماني را امضا کردند که تکامل، توليد و انبار کردن جنگافزارهاي شيميايي را ممنوع ميکرد و از دولتها ميخواست در يک دوره ده ساله، يعني تا سال 2003، همه جنگافزارهاي شيميايي انبار شده را نابود سازند.
البته اين تصميمات در حالي شكل گرفت كه در سالهاي تجاوز عراق به خاك ايران، از سلاحهاي شيميايي به طور گسترده استفاده شد و گويا در آن ايام كه جنازههاي زيادي بر اثر مسموميت با گازهاي شيميايي بر روي زمين افتاده بودند، نيروهاي ضد جنگ و صلحخواه و سازمانهاي مدني و شهروندي و به ويژه سازمان ملل متحد همه در خواب بودند.
از حدود سال 1355، رژيم عراق با جمعآوري برخي از استادان دانشگاه و صرف بودجه لازم به جمعآوري اطلاعات درباره سلاح شيميايي ـ ميکروبي و راديواکتيو پرداخت و در هر سه زمينه موفقيتهايي را بدست آورد. مسلماً تأمين سلاح شيميايي عراق تا حد زيادي به خارج وابسته است اما نميتوان اين را انکار کرد که اين کشور از توانايي توليد بسياري از انواع اين سلاحها که پيچيدگي خاصي ندارند برخوردار بود. چند سال پيش برخي از مجاهدين عراقي نقل کردند که نيروهاي عراقي از طريق کويت شبانه، محمولههاي سلاح شيميايي را تحويل ميگيرند؛ محمولههايي که در ميان آنها ماسکهاي ضدگاز نيز ديده ميشود.
هرچند توسل عراق به سلاح شيميايي به طور محدود از زمان آزادسازي خرمشهر بوده است اما ميتوان کاربرد گسترده آن را پس پيروزيهاي بزرگ ايران و شکست نيروهاي عراقي به ترتيب در عملياتهاي والفجر2، والفجر4، خيبر و بدر دانست.
در عمليات والفجر2، عراق در دو مرحله در بمبارانهاي هوايي خود در اطراف پادگان حاج عمران از گاز خردل استفاده کرد که در نتيجه آن حدود 100 نفر به شدت مجروح شدند. افرادي را که در تهران معاينه شدند همگي بهبود يافتند. در عمليات والفجر3، عراق از گاز شيميايي استفاده نکرد و بر عکس در عمليات والفجر4، به طور وسيعي مجدداً گاز خردل را عليه نيروهاي ما به کار برد که بدين ترتيب، حدود بيست تن شهيد شدند. عراق همزمان با اين عمليات در بسياري از شهرها و روستاها نيز از گلولههاي توپ و بمبهاي شيميايي استفاده و تعدادي از مردم غير نظامي را شهيد و مجروح کرد.
در عمليات خيبر نيز همانند عملياتهاي گذشته چند روز پس از تصرف جزيره و پيشروي نيروها، بمبارانهاي وسيع شيميايي آغاز شد. اين بمبارانها نخست در منطقه پشتيباني (شط علي) صورت گرفت و سپس به تدريج تمام جزيره را در برگرفت. اين در حالي بود که توپخانه شيميايي دشمن نيز به شدت کار ميکرد. براي نمونه تنها در يکي از اين روزها بيش از صد بمب خردل پرتاب شد که هر يک از آنها حاوي بيش از چهل ليتر مايع خردل بود که پس از انفجار، بخار ميشد و چند کيلومتر را آلوده ميکرد.
از تاريخ 62/12/7 تا 62/12/27 عراق همچنان گاز خردل را عليه نيروهاي ما به کار ميگرفت. در دوم اسفندماه سال 1362 رژيم بغداد براي نخستين بار در تاريخ جنگهاي دنيا از گاز اعصاب استفاده کرد.
اين گاز در جنگ اول جهاني هنوز کشف نشده بود و در جنگ دوم نيز آلمانها پس از تهيه اين گاز از به کار گيري آن خودداري کردند.
در مجموع، عراق سه حمله هوايي براي به کارگيري عامل اعصاب در روزهاي 27 و 30 اسفندماه سال 1362 در منطقه «جفير»، «پاسگاه شهيد برزگر» و جزيره مجنون انجام داد و از آغاز عمليات تا آن تاريخ كه با آن همه بمب و گلوله توپ حاوي عامل خردل کلاً ما در حدود 1500 نفر مجروح داشتيم؛ با مصرف مقدار کمي از گاز اعصاب حدود 850 نفر از رزمندگان اسلام مجروح شدند.
به هر حال عراق تا آغاز عمليات بدر ديگر از گاز اعصاب استفاده نکرد اما مصرف گاز خردل را همچنان ادامه داد. در تاريخ 21 فروردين ماه سال 1363 عراق شايد براي نخستين بار استفاده از گازهاي خفه کننده (احتمالاً از نوع کلرپيکرين) را با بهرهگيري از بمبهاي قابل پرتاب از هواپيما آغاز کرد؛ حملهاي که بيش از پانصد نفر را مجروح کرد.
در کل در عمليات خيبر بر اثر حملات شيميايي بيش از سه هزار و 500 تن مجروح و 70 تن شهيد داشتيم. اين در حالي بود که تعداد زيادي بمب و گلوله عمل نکرده به دست ما افتاد که ايراد آنها نقص در فيوز بود.
در عمليات بدر، دشمن از همان ابتداي عمليات بمبها و گلولههاي توپ حاوي مواد شيميايي، به ويژه گاز اعصاب را در سطح گستردهتر نسبت به عمليات خيبر به کار برد؛ چراکه در عمليات پيشين نتيجه خوبي گرفته بود. در واقع اين بار عراق برخي از گازها را با بهرهگيري از هواپيما به صورت سمپاشي از ارتفاع بالا روي جزيره پخش ميکرد.
بايد يادآور شد که در اين عمليات گاز خردل به طور بسيار محدودي به کار گرفته شد. نکته در خور توجه ديگر در مورد اين عمليات آنکه دشمن براي نخستين بار در جنگ با ما و نيز براي سومين بار در طول جنگهاي دنيا (دو بار نخست در جنگ جهاني اول بوده است) از مشتقات سيانور استفاده کرد. همچنين، عامل ديگري که به مقدار زياد در عمليات بدر به کار رفت، يک عامل خارشزا بود که تکنيکهاي ما نيز توانايي مقابله با آن را نداشتند. تنها عوارض اين گاز خارش و قرمز شدن پوست بود.
بعد از اين چهار نوع گاز که اشاره شد، دشمن از يک نوع گاز ديگر استفاده کرد که هيچ يک از نشانههاي باليني آن با گازهاي قبلي مطابقت نداشت و ظرف 24 ساعت نخست دو تن از رزمندگان را شهيد کرد. البته اين گاز بسيار محدود به کار گرفته شد. همچنين دشمن در همان روز نخست عمليات بدر، به مقدار زياد از بمبهاي فسفري استفاده کرد و با انجام چند حمله با گاز اعصاب و سيانور باعث شد حدود دو هزار نفر از نيروهاي ما به پشت جبهه تخليه شوند، گاز سيانور در مدت دو دقيقه برخي از رزمندگان را شهيد کرد.
بهداري سپاه در فاصله عمليات خيبر تا بدر، به مطالعه پرداخت و روشهاي نوين درمان مجروحان را بررسي کرد و نتيجه گرفت که بايد درمان مجروحان شيميايي و ميکروبي از همان اورژانسهاي خط مقدم آغاز شود. از اين رو تعدادي از پزشکياران آموزش ديده را در اورژانسها، بيمارستانهاي صحرايي و مرکز درماني مستقر کرد که خوشبختانه درمان مجروحان را به خوبي انجام دادند و تقريباً ميتوان گفت تمامي مجروحان (حتي با حال اغما يا وقفه تنفسي) در صورت رسيدن به اورژانسها، بهبود مييافتند.
علت شهادت بيشتر شهيدان ما در عمليات بدر، به علت آلوده شدن به گاز سيانور بود که حتي فرصت ماسکگذاري را به رزمندگان نداد. در اين عمليات جمعا حدود بيست تا سي تن شهيد شيميايي داشتيم که حدوداً پنج مورد مربوط به گاز اعصاب، دو مورد يک عامل مشکوک و ساير به گاز سيانور مربوط بوده است.
تنها در تاريخ 63/12/23 تا 63/12/25 که بيشترين حملات شيميايي صورت گرفت، حدوداً 1500 مجروح شيميايي گاز اعصاب و سيانور به پشت جبهه تخليه شدند که 800 نفر مجروح بدحال در بين آنان وجود داشت. از اين ميان، 250 نفر در حالت اغماي کامل بودند که برخي، حتي نفسشان نيز قطع شده بود و کف از دهانشان خارج ميشد. با وجود اين، از گروه مزبور هيچ کسي شهيد نشد و همگي با هوشياري کامل و حال عمومي تقريباً خوب مرخص شدند.
در درمان تعدادي از مجروحان (حدوداً 100 ـ 150 نفر) که با گاز خردل آلوده شده بودند، از روشهاي جديدي استفاده شد که بسيار مؤثر بودند.
کل مجروحان بدحال در عمليات خيبر ـ که طي آن عراق بيش از يک ماه از سلاحهاي شيميايي استفاده کرد ـ حدود هزار نفر بود، در حالي که در عمليات بدر پس از درمان اوليه تعداد آن بيش از بيست تا سي مورد نبود. بررسي اجمالي پروندههاي موجود در بيمارستانهاي تهران نشان ميدهد که بيشتر مجروحان شيميايي عمليات بدر مرخص شده يا از حال عمومي خوبي برخوردارند. با بررسي سادهاي متوجه ميشويم که دشمن در استراتژي خود در استفاده از سلاحهاي شيميايي به تدريج، تغييراتي داده و پيشرفتهايي را بدست آورده بود. در ضمن، بايد يادآور شد برخلاف عمليات خيبر که تعدادي بمب عمل نکرده در اختيار ما قرار گرفت در عمليات بدر، تمامي گلولهها و بمبهاي شيميايي دشمن عمل کرد و حتي يک مورد گلوله عمل نکرده بر جاي نماند.
اقدام ديگر عراق در تاريخ هفتم تيرماه سال 66 صورت گرفت كه چهار نقطه از شهر سردشت را مورد حمله شيميايي قرار داد و بر اثر اين حملات هشت هزار نفر مصدوم شدند و بالغ بر 130 تن جان باختند و شهر سردشت به عنوان نخستين شهر قرباني تسليحاتي شيميايي در جهان بعد از هيروشيما شناخته شد. در فروردين و ارديبهشت همان سال نيز هشت روستاي كردنشين در شمال عراق و 16 روستاي ديگر در شرق استان اربيل و شمال سليمانيه هدف حمله قرار گرفت. اما حكومت عراق در ددمنشانهترين اقدام جنگي، شهر كردنشين حلبچه را در 27 اسفندماه 66 مورد هدف بمباران شيميايي قرار داد كه بيش از پنج هزار كودك و زن و مرد كرد در اين حمله ناجوانمردانه جان خود را از دست دادند.
اگرچه گاهي جنگ به حلبچه و نواحي اطراف آن نيز كشيده ميشد، اما زندگي نسبتاً عادي در آن جريان داشت و مردم مظلوم و بيدفاع آن به زندگي روزمره خود مشغول بودند، غافل از اين كه حكومت افلقي سردار توخالي قادسيه به هيچ كسي رحم نميكند و در زماني كوتاه همه هستي شهرشان را در كام اژدهاي سلاح شيميايي فرو ميبرد. خبر، بسيار دردناك و فاجعهآميز بود، به طوري كه تمام شنوندگان را بياختيار در هالهاي از بهت و سردرگمي قرار ميداد و تنها اين كلام را به لب ميگرفت: «باي ذنب قتلت» به چه گناهي كشته شدند؟.
دو تن از عكاسان دفاعمقدس از اولين دقايق ورود خود به شهر حلبچه ميگويند.
مهدي جمشيدي: مردماني را ديدم كه بر زمين ريخته بودند. من پدران و مادراني را ديدم دست در دست فرزندانشان. من مادراني را ديدم كه كودكانشان را به سينه ميفشردند. من همه جا آنان را ديدم. در اتاقها، زيرزمينها، كوچهها و خيابانها. من آنان را ديدم همچون برگهاي خزان، با لكههايي به رنگ زرد و قرمز و قهوهاي كه بر اندامشان نقش بسته بود. نقشهايي كه اينك نماي رنگ پريدهاي از آن پيش روي شماست.
احمد ناطقي: در يكي از كوچههاي شهر حلبچه از خانهاي، بچهاي را سالم بيرون آورديم. بچه ناگهان خود را بر روي مردي در خيل شهدا انداخت. هيچ كسي نميتوانست بچه را از آن مرد جدا كند. او دستهايش را بر گردن آن مرد در هم ميفشرد. آري! اينگونه قامت سبزپوش سروها و صنوبرهاي حلبچه در آستانه بهار به زردي پاييز گراييد و حلبچه در دود مرگ و مردمش در خاك مدفون شدند. اين قطرهاي بود از درياي جنايت كافران بعثي.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات