رویکرد دوگانهای که مارکز و زادگاهش نسبت به هم داشتند، گاه این نویسنده فقید را در کنار مردمان سرزمینش و بعضا مقابل آنها قرار میداد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کلمبیا برای «گابریل گارسیا مارکز» نه تنها زادگاه، که بزرگترین منبع الهام خلق شاهکار برجستهاش «صد سال تنهایی» بود. با این حال گابو در سال 1981 خاک خود را از دست رفته دید و آنجا را برای همیشه ترک گفت. این سفر اما در بُعد جسمانی باقی ماند و مارکز تا پایان عمر با خاطرات نوستالژیک کودکیاش قلم زد.
از طرف دیگر مردم کلمبیا هم همین رویکرد دوسویه را در مورد گارسیا مارکز در پیش گرفتهاند؛ عدهای او را اسطورهی ملی میخوانند و به دستور دولت، پس از مرگ وی سه روز عزای عمومی برگزار میکنند و برخی گابو را نویسندهای تشنهی شهرت میخوانند که سرزمینش را تنها گذاشت.
با نزدیک شدن به روز خاکسپاری گابریل گارسیا مارکز، نام دو کشور مکزیک و کلمبیا به عنوان مدعیان وطن این رماننویس پررنگ و پررنگتر میشود. رییسجمهور کلمبیا روز سهشنبه مراسمی را برای گرامیداشت یاد «گابو» ترتیب داده و کشور مکزیک هم امروز (دوشنبه) دو مراسم خصوصی و عمومی را به همین مناسبت برگزار میکند. با این حال هنوز مشخص نشده خاکستر جسد مارکز، میراث کدام سرزمین خواهد شد.
«آراکاتاکا» همان «ماکوندو»یی که بستر رخدادهای محیرالعقول «صد سال تنهایی» را فراهم آورد، این روزها میزبان هوادارانی است که به خانه دوران کودکی مارکز میروند و به وی ادای احترام میکنند. خالق «پاییز پدر سالار» در خانه مادربزرگ مادریاش به دنیا آمد و تا هشت سالگی در همین مکان رشد پیدا کرد.
اما عدهای هم هستند که با لحنی کینهتوزانه گابو را به جاهطلبی متهم میکنند و میگویند: «او شهرت را به کشورش ترجیح داد و ما را تنها گذاشت.» برخی از این کلمبیاییها بر این باورند که مارکز میتوانست از ثروت و شهرتش برای کمک به ساکنان آراکاتاکا بهره ببرد اما دریغ کرد.
همشهریهای این نویسنده برنده نوبل ادبیات دهههاست که با مشکلات قطعی آب دست و پنجه نرم میکنند و علیرغم قول مسئولین و مراسم چیدن روبان که بارها تکرار شده، هنوز این معضلات بر جای باقی است. در سال 2006 خانه کودکیهای مارکز به موزه تبدیل شد، اما این نویسنده حتی یک پنی هم برای کمک به هزینه 350 هزار دلاری بازسازی این بنا خرج نکرد.
به گزارش آسوشیتدپرس، از سوی دیگر برخی از هموطنان مارکز او را فردی سخاوتمند میدانند. یکی از آنها در اینباره میگوید: مسلما او به ما کمک کرده، اما مقامات اینجا نمیدانستند چگونه از تأثیرگذاری او استفاده کنند.
به نظر میرسد برخی از این احساسات تناقضآمیز به اعتقادات سیاسی این نویسنده و روزنامهنگار پرکار بازمیگردد. در سال 1981 برخی دوستان و مقامات دولتی به مارکز که چپگرا بود خبر دادند به زودی در جریان پرونده گروه «گوریل ام.19» مورد بازجویی قرار میگیرد، همین بهانهای شد تا او بار سفر ببندد و برای همیشه کلمبیا را ترک کنند.
زمانی که جایزه نوبل به گابوی 55 ساله اعطا شد، رییسجمهور وقت کلمبیا درصدد جبران برآمد و جایگاهی در سفارت اروپا را به وی پیشنهاد کرد، اما به نظر میرسید که خیلی دیر شده است؛ گابو با فاصلهای که از سرزمین مادریاش گرفته بود، خود را «یک کلمبیایی سرگردان و خاطرهباز» خواند.
گرچه زیباییهای میهن در جایجای صفحههای مخلوقات جوهرین مارکز خودنمایی میکند و او گاه به کلمبیا سفر میکرد، هرگز به طور دائمی در کشورش سکنی نگزید و بخش اعظم سالهای عمرش را در اروپا و مکزیک سپری کرد.
انتهای پیام
نظرات