این داستاننویس در یادداشتی که با عنوان «ادبیات «اکثریتپسند» نه ادبیات «عامهپسند»» نوشته و آن را در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: ««ادبیات عامهپسند» عبارتی است که روشنفکران برای طرد و نفی گونهای از ادبیات بهکار میگیرند. آنها از این طریق نوشته خود را از ادبیات عامهپسند جدا میکنند و آنرا با عباراتی چون «ادبیات فاخر»، «ادبیات خاص»، «ادبیات نخبهگرا» و... نام میگذارند.
در ساحت روشنفکری، ادبیات «عامهپسند» به داستان یا شعری گفته میشود که مخاطب عام دارد و خوانندگان آن عبارتند از: زن خانهدار، مغازهدار، کارگر، نگهبان، پلیس، مهندس و دکتر بیگانه با ادبیات فاخر، دانشجوی فارغ از دغدغههای اجتماعی و سیاسی و مهمتر از همه جوانان اهل عشق و عاشقی.
به این فهرست میتوان گروههای دیگری هم افزود که ویژگی همه آنها این است که از درک اندیشههای روشنفکری و اجتماعی عاجز بوده و زندگی عادی و معمولی دارند.
این توضیح و تعریف مربوط به ادبیات است اما در عرصه سیاست، روشنفکر ما طور دیگری به قضیه نگاه میکند. از نظر او دموکراسی، حکومتی است که مردم پایهگذار آن هستند و رای اکثریت تعیینکننده نوع حکومت است. طبیعتا وقتی صحبت از رای مردم یا رای اکثریت میشود، مراد رای همان زن خانهدار، کارگر، مهندس و پزشک فارغ از دغدغههای سیاسی، جوانان اهل عشق و عاشقی و... هستند.
در اینجا، این گروهها میشوند مبنای دموکراسی. انتخاب و گرایش آنها به هیچوجه، عامهپسند نیست و برعکس ریشه آزادی است.
طبیعتا مشخص شد که مرادم از طرح این موضوع، دچارشدن جامعه روشنفکری ما به نوعی پارادوکس است. در یک سو و در عرصه ادبیات، انتخاب اکثریت میشود عامهپسند و در سوی دیگر و در عرصه سیاست میشود دموکراسی.
بهنظر میآید عبارت عامهپسند را باید کنار گذاشت و به عبارت «اکثریتپسند» رو آورد. چرا باید ادبیاتی را که اکثریت مردم میخوانند ادبیات «اکثریتپسند» و ادبیاتی را که عده خاصی به آن گرایش دارند ادبیات «اقلیتپسند» ننامیم؟ مگر حاکمیتی را که مردم عادی کوچه و خیابان و خانه، انتخاب میکنند «حکومت اکثریت» و حاکمیتی را که اقلیتی آنرا در دست دارند «حکومت اقلیت» نمینامیم؟ چرا باید میان ادبیات و سیاست چنین تفاوتی قائل باشیم و در ادبیات، اکثریت را عامه بدانیم و در سیاست نه؟
خلاصه کلام آنکه باید گفت عبارت «ادبیات اکثریتپسند» بسیار دقیقتر از عبارت «عامهپسند» واقعیت را نمایان میسازد.»
انتهای پیام
نظرات