به گزارش ایسنا، فاطیما احمدی، روزنامهنگار در یادداشتی بر مجموعه شعر «به زیبایی زن» سرودههای ژاک پرِوِر با گزینش و ترجمه محمدرضا پارسایار با عنوان «زیباییشناسیِ روزمرگی» نوشته است: ژاک پرِوِر (۱۹۰۰–۱۹۷۷) از شناختهشدهترین چهرههای شعر معاصر فرانسه است؛ شاعری که با بیانی ساده اما عمیق، با زبانی عامیانه اما غنی، موفق شد شعر را از برج عاج ادبیات به خیابانها، کافهها، و خانههای مردم بیاورد. او نهتنها شاعر بود، بلکه فیلمنامهنویس، ترانهسرا و هنرمندی چندوجهی محسوب میشد که تأثیر عمیقی بر فرهنگ عمومی فرانسه گذاشت، بویژه با نوشتن فیلمنامه «بچههای بهشت» که مارسال کارنه در سال ۱۹۴۵ از روی آن فیلمی ساخت که در بیشتر فهرستهای فیلمهای بزرگ تاریخ، جزء ده فیلم اول است.
در دورهای که شعر فرانسه تحتتأثیر جریانات آوانگارد مانند سوررئالیسم و دادائیسم قرار داشت، پرِوِر با نوعی رئالیسم شاعرانه اما رمانتیک، جهانی را تصویر کرد که در آن عشق، آزادی، اعتراض اجتماعی، و زیباییهای ساده زندگی حرف اول را میزنند. او به هیچ مکتب خاصی وابسته نبود، اما همواره در کنار روشنفکران چپ و آزادیخواه ایستاد و صدای مردم عادی شد.
«به زیبایی زن» برگزیدهای از شعرهای ژاک پرِوِر است که با ترجمه محمدرضا پارسایار از سوی نشر نو منتشر شده است. شعرهای این مجموعه حول دو محور اصلی میچرخند: عشق و زیبایی انسانی. عنوان کتاب خود نشاندهنده یکی از کلیدیترین خصوصیات دنیای شعری پرِوِر است: ستایش زن، نه بهعنوان ابژهای ایدهآل، بلکه چون موجودی زنده، ملموس، و در عین حال اسرارآمیز:
تو مثل روز زیبایی
روزی که اولینبار دیدمت
تو مثل شب غمگینی
شبی که رفتی و دلواپسم نبودی...
در این گزیده، اشعار با لحنی صمیمی و صادقانه بیان میشوند. پرِوِر نهتنها عاشقانه مینویسد، بلکه عشق را از قید و بندهای قراردادی میرهاند. او زنان را نه در قالب کلیشههای کلاسیک، بلکه در بستر زندگی واقعی، با تضادها و ضعفها و قدرتهایشان تصویر میکند. عشق در شعرهایش نه متعالی و دستنیافتنی، بلکه خاکی، قابل لمس، و گاه طنزآمیز است:
به یاد آر باربارا
بر بِرست بارن میبارید بیامان
و تو قدم میزدی خندان
خیس و شاداب و شادمان
زیر باران
به یاد آر باربارا
بر برست باران میبارید بیامان
و من در کوچه سیام گذشتم از کنارت.
تو لبخند میزدی
من لبخند میزدم
به یاد آر باربارا...
یکی از ویژگیهای بارز اشعار پرِوِر، زبان ساده و گفتاری اوست. او از زبانی استفاده میکند که بیشتر شبیه مکالمه روزمره است تا بیان شاعرانه رسمی. همین زبان ساده است که خواننده را بیواسطه به دل شعر میبرد. اما این سادگی، فریبنده است؛ چراکه در پس آن لایههایی از نقد اجتماعی، اشارات فلسفی، و تصاویر شاعرانه نهفته است.
در شعرهای این کتاب، پرِوِر اغلب از اشیای معمولی، موقعیتهای ساده، و روابط انسانی بهظاهر پیشپاافتاده استفاده میکند، اما از دل آنها تصاویری غافلگیرکننده خلق میکند. برای مثال، شعری را میخوانیم که در آن زن محبوبش را به گلها، دود سیگار، و نور پنجره صبحگاهی تشبیه میکند؛ عناصری که به ظاهر معمولیاند اما در شعر پرِوِر، بدل به نمادهایی از حضور، گرما، و زندگی میشوند.
در کنار مضامین عاشقانه، اشعار پرِوِر بویژه در این مجموعه، حاوی انتقاداتی اجتماعی و سیاسی نیز هستند. او نظامهای خشک، جنگ، ستم طبقاتی، و بیعدالتیها را با زبان طعنه، استعاره، و طنز به چالش میکشد. اما هرگز لحنش به شعار نمیگراید. او با شاعرانهترین ابزار، صلح را میستاید و از انسان در برابر نظامهای سرکوبگر دفاع میکند. برای مثال، در برخی شعرها اشارات مستقیمی به جنگ جهانی دوم، فقر کارگران، یا بیعدالتیهای اجتماعی دیده میشود. اما این اشارات در بافت زیباییشناسی خاص او بیان میشوند؛ نه با خشونت بلکه با دلسوزی و انسانیّت.
در «به زیبایی زن» شعرهای پرِوِر نهتنها ستایش عشق و زیباییاند، بلکه گونهای مقاومت شاعرانه در برابر زشتیها و بیعدالتیهای جهان نیز هستند. او با تصویرکردن لحظات کوتاه، احساسات زودگذر، و پیوندهای انسانی، ما را به یاد ارزشهای انسانی و عاطفی میاندازد. گویی میخواهد بگوید: «در جهانی که پر از خشونت و بیعدالتی است، هنوز هم میتوان عاشق شد، زیبایی دید، و لبخند زد.»
ژاک پرِوِر با این مجموعهشعر نشان میدهد که چگونه میتوان شعر را از برج عاج فرو کشید و آن را به زندگی روزمره گره زد؛ بدون آنکه از ارزش زیباییشناسی یا عمق محتوایی آن کاسته شود. او شاعری است که با زبان ساده، به عمیقترین احساسات انسانی نفوذ میکند. در شعرهای این مجموعه، عشق و زیبایی نه انتزاعی بلکه زیسته، نه آرمانی بلکه انسانیاند. این کتاب، در کنار مجموعه «گفتارها»، یادآور این نکته است که گاه زیباترین شعرها، همانهاییاند که سادهترین کلمات را بهکار میبرند، اما از دل آنها جهانی از معنا میتراوند:
شهر لبخندبهلب به مسافر میگوید
گوش کن
یدککشی در انگشتهایش سوت میزند
تا لذتِ ساده زیستن را
در ملوانِ پیرِ نیمخفته برانگیزد.
انتهای پیام
نظرات