به گزارش ایسنا، خسرو حسنزاده در دهه ۶۰ تهران، دانشجوی پرشور نقاشی و شاگرد آیدین آغداشلو بود. او چنان وطنش را دوست میداشت که ایرانِ جنگزده را ترک نکرد، بلکه با کمک دنیای هنر، روزگار تلخ و شیرین مردم کشورش و موضوعاتی چون «جنگ»، «عاشورا»، «چادر»، «تروریست» و «پهلوانان» را به تصویر کشید.
او که خود را هنرمندی «مردمگرا» میخواند، درباره فرم آثارش گفته بود: «وقتی از جنگ برگشتم، ترجیح دادم روی موضوعاتی کار کنم که بازتاب تجربیات من از جنگ باشد.»
نمایش «تجربه۷۷» در خانهای در حال ویرانی، نقطهای از آغاز راه نوپاپ او بود، جایی که با دوستان هنرمند، اولین تجربهاش را در هنر مفهومی تجربه کرد.
خسرو از کودکی پا به پای خانوادهاش که از قشر متوسط بودند، میوهفروشی کرد؛ اما روح او به آسمان هنر متصل بود. فارغالتحصیل رشته نقاشی بود و کارشناسی ارشد ادبیات فارسی را هم کسب کرد. از نخستین نمایشگاه در پارک جمشیدیه در سال ۱۳۷۰، تا بورس سیته پاریس، لندن، بیروت، دبی و آمستردام و حضور آثارش در موزههای معتبر چون بریتانیا، لسآنجلس، هیوستون، آقاخان و هنرهای معاصر تهران، راهی پرافتخار را در هنر طی کرد.
او هنر را «سلاحی برای مردم» میدید و نه ابزاری برای مد روز. او با ترکیب چاپ سیلکاسکرین و کاشی با لعاب، زبان تصویری نوینی را برای پهلوانانش ساخت؛ شاهکاری که نمونههایش، همچون مجموعه «تختی» همیشه چشمگیر بودند.
آثارش تصویری از شرایط انسانی بودند؛ جنگ، مذهب، قهرمانان، ستارگان، زنان، فرهنگ روزمره. او درباره آثارش گفته بود: «من کارم را هنر مردم مینامم؛ چون دغدغههای توده مردم را در تصویر میگذارم.»
در استودیویش، هر وسیلهای، از ضرب زورخانهای تا صدای «یا علی» مرشد، بخشی از روایت بزرگش بود؛ همان روایتی که در نمایشگاه «وارهول نجاتم داد» در سال ۱۳۹۷ در گالری ایرانشهر به تماشا گذاشت.
خسرو حسنزاده در ۱۱ تیر ۱۴۰۲، پس از یک هفته بستری شدن و کما، دار فانی را وداع گفت. این فقدان، نهتنها جامعه هنری ایران که همه ما را در بهت فرو برد. باشد که آثارش چراغی فروزان بر مسیر هنرمندان جوان باشند.
انتهای پیام
نظرات